کرمانشاه - ایرنا - غدیرخم یادآور مصاحفه‌ای در زنگار تاریخ است که با چراغ تابان خود، نوری فروغ گستر بر تمام عصرها و زمان ها تاباند و چشمه ای زلال و موهبتی جوشان از زلال زمزم برای حق جویانیست که هنوز دل در گرو آن دست‌هایی دارند که بر فراز آسمان بالا شد.

سوگند به گواهی قبله گاه غدیر که نه تنها شیعیان بلکه همه مسلمانان در آن تولد یافتند.

امروز از غدیرخم آفتابی طلوع کرد که نه بر همه زمین، که بر همه خلقت تا دورترین ذرّات آن تابید. آفتابی که گرمایش حیات آفرینش بود و نورش مایه بیداری جان ها. آفتابی که طلوع کرد و هرگز به غروب فرو نخواهد نشست. آفتابی که نورش در عمق جان می نشیند و شور پرواز می دهد. آفتابی که در پرتو نورش تا بهشت می توان رفت. آفتابی که بهشت هم در انتظارش روز شماری ها کرد.

امروز آفتاب من از کعبه می آید، ندایی که پیچده در آواز پر جبرئیل، سور اسرافیل، عبور میکائیل و هزار ملائک. مگر نبود احاطه گرم آن هنگام که در تیه متراکم دشت به جست وجوی آب رفتم.

ای غدیر، تو پاره ای از نیل که موساییان به علامت فرو رفتن در رحمت و برکت پروردگار; در آن گام نهادند و به سلامت و میمنت و برکت از آن فراز آمدند.

ای غدیر، تو زلال ترین چشمه جوشانی و تلالو نور فروغ گستر اعصار و زمان هایی.

ای غدیر، تو شاهد بودی که کدامین انسان والا در آن روز بزرگ بر فراز همۀ اعصار, جای گرفت و بر تیغ فضیلت و راهبری فرا رفت. این حقیقت را فریاد کن، تا هر که در هر کجا بداند که علی(ع) آن دریای کرامت و انسانیت، بر حق هست.

به راستی در غدیرخم چه گذشت؟

روز پنجشنبه ای از سال دهم هجرت بود. درست هشت روز از عید قربان می گذشت. سال آخر عمر پیامبر والامقام فرارسیده بود. کاروان به سوی مدینه ره سپار بود. بیش از صد هزار نفر در آن کاروان همراه پیامبر بودند. آفتاب عربستان سخت می تابید. اندک اندک سرزمین جُحفه و بیابان های خشک و سوزان غدیرخم از دور نمایان گردید. غدیر خم، چهارراهی بود به سوی مدینه و عراق و مصر و یمن.

این چهارراه سال ها بود که انتظار می کشید تا راز خلقتش را دراین بیابان خشک بیابد، تا آن که کاروان آمد و در کنار او توقف کرد. پیامبر به سخن درآمد و جمعیّتی انبوه به نوشیدن کلامش ایستاد. نسیم کلام پیامبر(ص) ، منادی وحی الهی و رسول پیام های خدایی، همه جا را از عطر ستایش خدا پر کرد. آن گاه علی(ع) را به سوی خود خواند. دست او را بالا برد و بر مردم نشانش داد. در فضایلش سخن ها گفت و پیغام خدا را رساند که: بعد از من خدا او را انتخاب کرده است. انگار که خلقت دوباره آغاز شود، روح زنده بودن در تار و پود وجود دمید. وحی خدا بود امامت او حکم الهی بود بیعت با او و همه از مرد و زن بیعت کردند و غدیر خم بر خود می بالید.

اینک غدیر، خاطره آن شکوه را در یادها و خاطره ها زنده می کند. اینک غدیر و زندگی آن امام را مانند درسهای گرانقدر و پرثمر تکرار می کند. اینک غدیر خم، به ما می‌آموزد که در راه و رسم و شیوه آموزشی صحیح چگونه رفتار کنیم.

این را همگان اذعان دارند که صحنه تعیین «مولی»، و آن بیعتها و استشهادها و اعترافها، هنوز هم محو نشده است. بیعتگران نیز، صحنه را ترک نکرده اند.

علی‌رغم آنان که سعی کرده اند غباری از کتمان بر سیمای غدیر بنشانند و بیفکنند، دلها و جانهای بیشماری هنوز هم توجه به آن دستهای بلندی دارد که دست «علی» را گرفت و فراز آورد، تا آن خورشید را، همه ببینند، همه بشناسند، به یکدیگر و به غایبان از صحنه و به خبرگیران از واقعه و به جویندگان چراغ، معرفی کنند.

هنوز هم دیدگان تاریخ، در عصر حاضر، در قاره های دوردست، در جنوبی ترین کشور آفریقا، در شرقی ترین منطقه خاور دور، در مرکزی ترین بخش اروپا و آمریکا، در پی آشنایی با خورشیدی هستند که اگر بتابد، خانه ها را، دلها را، شهرها را، اندیشه ها را، قلمرو قلم و شعر را، پهنه ادبیات و هنر را، گستره عقیده ها وباورها را روشن می سازد. و از «نور»، چه انتظاری است، جز درخشیدن و فروغ گستردن و گرما بخشیدن؟! در غدیر، دستی که فرا رفت، دست خدا بود، زبانی که «علی مولاه» را سرود، زبان خدا بود، دستی هم که به عنوان مولی بالا رفت و همگان دیدند، دست خدا بود، «علی»، راه و صراط بود، چراغ و مشعل بود، خط سیر و مسیر بود، غدیر، راهی بود که روندگان را به «علی » می رساند.

فرا رسیدن عید سعید غدیرخم، عید تکمیل دین مبین اسلام، عید اعطای بهجت و سکینه الهی به دل های مؤمنان ولایت مدار، و عید تابش نور ولایت بر دل های پاک بر رهروان ایمان و حق جویی خجسته باد.