به گزارش خبرنگار تئاتر ایرنا، رومینا فرمانی و امیرحسین فروتن بازیگران و اشکان پیر دل زنده، کارگردان نمایش «چخفته» در نشستی خبری در مجموعه خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) شرکت کردند و درباره ویژگیها و محتوا و ساختار این نمایش که در سالن سایه تئاتر شهر در حال اجراست توضیح دادند.
اشکان پیر دلزنده در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا افزود: داستان اولین این نمایش خیلی پیچیده تر از این بود و ما در طی کار داستان را عوض کردیم. در داستان اولیه افرادی که چخوف خوانده بودند هم به سختی متوجه می شدند. الان به جایی رسیدیم کسانی که چخوف نخواندند هم درک کلی از کار دارند. چون در این داستان بازنده بودن، سخت به دست آوردن، امید داشتن، نرسیدن به عشق و ترس مطرح میشود که در همه وجود دارد.
وی افزود: این نمایش درباره یک دقیقه قبل از مرگ وانیاست. اسم نمایش هم به این خاطر چخفته انتخاب شده که به چخوفی که خفته است میپردازد و در این خفتگی رویا را میبیند.
کسانی که چخوف نخواندند هم درک کلی از کار دارند. چون در این داستان بازنده بودن، سخت به دست آوردن، امید داشتن، نرسیدن به عشق و ترس مطرح میشود که در همه وجود داردپیر دلزنده با بیان این که شخصیت های چخوف خیلی به هم مربوط هستند تاکید کرد: مثلا مادر دایی وانیا شبیه مادر مرغ دریایی است. در این نمایش شخصیت پردازی را طوری چیدمان کنیم که داستان های مرتبط به هم را ارتباط بدهیم.
وی با تاکید بر این که باید عادت تئاتر رفتن در مردم به وجود بیاید شرط اصلی این موضوع را احترام گذاشتن به تماشاچی خواند و گفت: سعی نکنید تماشاگر را بخندانید یا به گریه بیندازید، یا اذیتش کنید. خیلی از تئاترهای جدید فقط معضل من را دوباره به من می گوید. من چون اذیت می شوم و احساساتی می شوم می گویم چه موضوع جذابی. ولی این کار چقدر ماندگار است؟ طنزی که به خاطر هجو بخواهد به زور بخنداند، مخاطب پس از دیدنش احساس پوچی می کند. بعضی از تئاترها آدم ها را به فکر فرو میبرد. اگر درکش نکنند برمیگردند تا دوباره ببینند. در اینستاگرام خیلیها از من درباره نمایش چخفته سوال می پرسند. من باورم نمی شود که مخاطب این قدر درک بالایی دارند.
این کارگردان ادامه داد: من تلاش نمی کنم کسی را بخندانم یا بگویم آدم روشنفکری هستم. بازیگر من خانم فرمانی، وقتی مونولوگ آخر را میگوید مطمئن هستم که از درون متلاشی می شود اما گریه نمیکند. اگر به مخاطب احترام بگذاریم واقعا به تئاتر علاقه مند می شود.
از سادگی مرگ در کارهای چخوف وام گرفتیم
پیر دلزنده در پاسخ به این سوال که در تئاترتان چقدر به مساله نشخوار ذهنی توجه داشتید گفت: شخصیت های چخوف بعضی مواقع چیزهای ساده را می پیچانند و به آن پر و بال میدهند. این آدمها به خاطر فکر خودشان می میرند. بدون این که کسی به آنها کاری نداشته باشد. ما از سادگی مرگ در کارهای چخوف وام گرفتیم. در واقع نشخوار ذهنی باعث مرگ می شود. اتفاقاتی که برایمان میافتد آن قدر که ما بزرگ می کنیم اهمیتی ندارد. اما آن اتفاقات درگیری بزرگی ایجاد می کند که ممکن است به روان و جسم آسیب بزند. اساسا فکر چه مثبت و چه منفی اش غلط است. فکر مثبت هم ما را جایی می برد که عدم واقعیت است. مثلا این که من فکر کنم کاش ۱۰۰ میلیارد تومان پول داشتم اشتباه است. فکر کردن درباره چیزی که وجود ندارد در هر شکلش، مضر و مرگ آور است. البته اندیشه یک فکر سالم است. شما درباره چیزی اندیشه می کنید که به چیزی برسید.
او با اشاره به یکی از دیالوگهای نمایش اظهار داشت: ما گاهی در فکرهای مان هم می ترسیم که چیزی را به دست بیاوریم. به وانیا در نمایش چخفته برای اولین بار رویایی داده میشود که صاحبش خودش است. اما در رویا هم می گوید بلاتکلیفی بهتر است. یعنی در رویا هم میترسد که به دست بیاورد. دردناک ترین جمله این است که تو حتی در رویا هم میترسی که برسی. این شخصیت یک بازنده تمام معنا را تعریف می کند.
پیر دلزنده گفت: تئاتر بعدی من درباره زندگی بعد از مرگ آدم های مشهور جهان است و ارتباطی که با یکدیگر دارند.