به گزارش ایرنا، چون ادامه این جنگ در شرق اروپا با ابعاد مختلف و تبعات منفی اقتصادی گسترده آن و همچنین تلاش های توجیح گرانه غرب برای گسترش حوزه فعالیت پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) به سمت آسیا امروزه بسیاری از کشورهای خاورمیانه و بطور خاص حاشیه خلیج فارس را همچون بسیاری رهبران جهان وا داشته است تا هم به فکر یافتن جایگاه واقعی خود در مفهوم جدید امنیت جهانی باشند و هم در برداشت های قبلی از مقوله "امنیت جمعی" در منطقه خاورمیانه با حضور آمریکا بازنگری کنند.
یعنی حوادث پیدا و پنهانی که در چهار گوشه جهان از جمله در اروپا و شرق آسیا و اقیانوسیه و حتی آفریقا در حال رخ دادن است، مقامات هر کشوری را بر آن می دارد تا دیگر به تعریف های دوران جنگ سرد از امنیت ملت های خود دلخوش نباشند، چون به راحتی شاهد هستند که آن منازعات لفطی و جنگ غیرنظامی به تدریج از قالب سرد خود خارج شده و در قالب های جدید نظامی، سایبری و بیولوژیکی و انواع جنگ های دیگر هر روز گرم و گرمتر می شوند.
شاید به همین دلیل هم هست که طی یک سال اخیر شاهدیم چگونه برخی کشورهای متخاصم به تدریج از تنش های قبلی میان خود می کاهند و در سوگیری هایشان نسبت به قدرت های جهانی نیز تغییراتی ایجاد کرده اند که به عنوان نمونه می توان به تنش زدایی اخیر میان ایران و کشورهای جنوبی خلیج فارس به ویژه بعد از قطب بندی های جدید در نظام امنیت بین الملل اشاره کرد.
البته غیر از جنگ اوکراین و سوء مدیریت آن توسط آمریکا، تحولات منطقه ای دیگری همچون تشکیل یک ائتلاف سه جانبه امنیتی بین ایران، چین و روسیه و برگزاری سالانه رزمایش های مشترک نیز موجب شد کشورهای منطقه خلیج فارس در سیاست های امنیتی قبلی خود که بیشتر مبتنی بر هدایت های آمریکا بود تجدید نظر کنند و به نوعی تمایل خود را برای پیوستن به این ائتلاف جدید با حضور ایران ابراز دارند.
۱۵ خرداد ماه امسال بود که "امیر دریادار شهرام ایرانی" فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران از شکل گیری یک ائتلاف دریایی جدید در خلیج فارس با حضور بازیگران همین منطقه خبر داده بود که در بسیاری از رسانه های بین المللی و منطقه نیز بازتاب گسترده یافت،
در همان ایام بسیاری از تحلیلگران با انتشار سخنان او چنین استدلال کردند که طرح این موضوع جدید (تشکیل این ائتلاف دریایی منطقه ای) به راحتی می تواند نقش سنتی و بلند مدت آمریکا را در تامین امنیت منطقه ای خلیج فارس زیر سوال ببرد.
البته پنج روز قبل تر یعنی ۱۰ خرداد بود که گزارشی در وبگاه لبنانی "الجدید" درباره انجام مذاکرات آشتی میان جمهوری اسلامی ایران با عربستان سعودی و امارات متحده عربی (که همواره تحت کنترل آمریکا بودند) با میانجیگری چین رقیب آمریکا، جهان را شوکه کرده بود، منتشر شد؛ یعنی همه به راحتی می دیدند که چگونه آمریکا قدرت تاثیرگذاری خود در معادلات منطقه ای را از دست داده است.
البته ایران و عربستان پیشتر در ۱۰ مارس (۱۹ اسفند ۱۴۰۱) یک تفاهم نامه در پکن در سطح حاکمیتی امضاء کرده بودند که آن نیز نشان از یک تحول دامنه دار در شرایط خاورمیانه و منطقه خلیج فارس داشت چرا که همین رویداد به نقطه عطفی برای ورود چین به ژئوپلیتیک منطقه غرب آسیا و به حاشیه کشیده شدن آمریکا و اتحادیه اروپا در این منطقه تبدیل شده بود.
چون درست بعد از این توافق دوم جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی در پکن بود که دریادار ایرانی مژده ظهور یک بلوک دریایی منطقه ای جدید در خلیج فارس متشکل از ایران، عربستان سعودی، عراق، قطر، بحرین، هند، پاکستان و امارات متحده عربی را هم داده بود، ائتلاف امنیتی جدید که تا پیش از این شکل گیری احتمالی آن به دلیل سیاست های اختلاف افکنانه آمریکا در این منطقه از جهان قابل تصور نبود.
در واقع این تصمیم گیری جدید دو قدرت جنوب خلیج فارس (عربستان و امارات) برای آشتی با ایران از ایجاد یک درک واقع بینانه جدید در مناسبات امنیتی منطقه خلیج فارس و تغییر مفهوم امنیت جمعی در این منطقه حکایت دارد که از قضا بعد از مدیریت جدید آمریکا در جنگ اوکراین شکل گرفته است.
یعنی اگرچه ناوگان پنجم دریایی آمریکا امروزه هنوز در خلیج فارس و در بحرین مستقر است که حوزه مسئولیت آن شامل خلیج فارس و بخش غربی اقیانوس هند می شود، اما در بین همین کشورهای حوزه خلیج فارس امارات متحده عربی هم قرار دارد که از همپیمانان همیشگی آمریکا به حساب می آمده، اما امروزه از جهت گیری یکجانبه خود نسبت به آمریکا در مسائل منطقه صرف نظر کرده و متقاضی جدید پیوستن به این ائتلاف دریایی خلیج فارس است".
برای اثبات این ادعا بد نیست اشاره شود که یک روز قبل از انتشار گزارش وبگاه الجدید لبنان برای انجام مذاکرات صلح در پکن، دولت ابوطبی اعلام کرده بود که دو ماه است از ائتلاف دریایی خاورمیانه که سال گذشته به رهبری امریکا با هدف آنچه تهدیدهای دریایی ایران نامیده شد و با حضور برخی کشورهای منطقه شکل گرفته بود خارج شده است.
در هر صورت بعد از این تحولات هم بود که فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران با اشاره به درک همه کشورهای مشارکت کننده جنوب خلیج فارس در بلوک جدید از ضرورت همکاری آنها با تهران به منظور «تلاش برای حفظ امنیت با مشارکت همگانی»، به درستی پیش بینی کرده بود که تهران موفق می شود از انزوای سیاسی و اقتصادی تحمیل شده توسط آمریکا و متحدانش خارج شود و نقش برجسته ای در خاورمیانه و شبه جزیره عربستان ایفا کند.
شاید بی ربط هم نبود که این اظهارات دریاسالار ایرانی موجب بروز واکنش در مقامات آمریکایی شده بود، چون "دنیس راس" نویسنده و دیپلمات سابق آمریکایی نخستین کسی بود از این اظهارات برآشفته شد و در توییتی نسبت به آن واکنش شدید نشان داد و البته با پاسخ های انتقادی زیادی هم از سوی مخاطبان رو به رو شد.
به همین دلیل هست که برخی تحلیلگران این تغییر نقش منطقه ای ایران را عاملی برای تضعیف سیاست های آمریکا می دانند و معقدند که این نوع سیاست ورزی خارجی تهران نه تنها واشنگتن را از رهبری نظامی و سیاسی در خلیج فارس محروم می کند، بلکه مکانیسم حضور آمریکا در نقاط پر انرژی کره زمین را نیز تضعیف می کند. چون نزدیکی متحدان دیرینه آمریکا (بحرین، امارات، هند) با ایران می تواند زنگ خطری برای پنتاگون باشد.
البته این تحولات در سیاست خارجی ایران زمانی بیش از همه خشم آمریکا را برمی انگیزد که موفقیت های ایران در برقراری ارتباط با دیگر کشورهای منطقه از جمله مصر و برخی دیگر از کشورهای آفریقایی و همچنین در جلب توجه قدرت های نوظهور اقتصادی (بریکس) متشکل از چین، روسیه، برزیل، هند و آفریقای جنوبی برای مقدمه چینی عضویت در آن و نیز تثبت عضویت ایران در پیمان همکاری های اقتصادی شانگهای هر روز برجسته تر هم می شود.
با این وجود می توان اذعان داشت که ایران طی چند سال اخیر به سمت یک نظم نوین ژئوپلیتیکی پیش می رود که به راحتی می تواند زنگ خطری جدی برای آمریکا باشد و در واقع بی ربط هم نبود که "ابراهیم رئیسی" رئیس جمهوری ایران در ۱۴ خرداد گفته بود که کره زمین به سمت نظم ژئوپلیتیکی جدیدی در حال حرکت است که در آن کشورهایی که در برابر هژمونی آمریکا مقاومت کردند، از جمله ایران، قادر خواهند بود در پس زمینه تضعیف مواضع واشنگتن به طور موثرتری از منافع خود دفاع کنند. "