به گزارش ایرنا، چه دیر گذشت دقایق دوریتان، سالها شهر هوای دوری تو را نفس کشید و امروز که ۳۳ سال از پروازت گذشته است همچنان اشک از گونههای دلتنگی جاری میشود.
آری ایستادید؛ آنچنان نستوه که حتی لرزه به زانوی کوه ها و صخرهها افتاد.
درخشیدید؛ آنچنان روشن که سیاهی شب و سپیدی روز به هم پیوستند و اینگونه شد که شهر به آغوش کشید، شادمانی حضورتان را و روزگار با هزار چشم به تماشا مینشیند جاودانگی شما را.
خوش آمدید و جادههای آشنای وطن به استقبالتان دویدند و فرسنگها جدایی و هجران به پایان رسید و این روز قفسها شکسته شده است و آسمان، بازگشت پرندگانش را با دستانی از سپیده و نور دَف می زند.
سیاوشان آمدند؛ خانههای ابریمان در روشنای آمدنتان پنجرههای خویش را گشودند و وطن خجستهترین سرودها را به پیشوازتان خواند.
۲۶ مرداد سالروز ورود غرورآفرین آزادگان میهن اسلامی ایران، این پرستوهای اسیر در قفس دشمن است که هر ساله ما را یاد آن همه رشادت و مردانگی اسیرانی می اندازد که حق زیادی به گردن ما دارند و تنها این روز نه بلکه لحظه لحظه عمر خود را باید مدیون رشادت های این بزرگ مردان و شهدای این سرزمین باشیم.
به راستی که پرستوهای مهاجر هرگز راه خانه را گم نمیکنند.
سلام خداوند بر شما که آمدید تا دوباره معجزه ای باشید برای هزار هزار یعقوب چشم انتظار و چقدر حقیرند؛ کوهها در برابر استواری گامهایتان و پرندهها برای رسیدن به بلندای شانههایتان.
هنوز خاطره آن روز که پرندگان عاشق به آغوش وطن بازگشتند در قلبها زنده است، کبوترانی که انتظار را وسیله ای برای رسیدن به خاک وطن کردند.
۲۶ مردادماه ۱۳۶۹ بازگشت پرستوهایی بود که حکایتهای فراموش نشدنی از بزرگ مردان تاریخ بجا گذاشت و فصل عجیبی از شهامت و خودگذشتگی را به جهانیان آموخت و اینگونه شد که اسطوره های صبر گواه تاریخ شدند و همچنان در تارک انقلاب می درخشند.
به همین بهانه بخش هایی از درسهای آزادگی و شهامت این رادمردان را بازگو خواهیم کرد.
قرعه ای بنام جبهه
عبدالحسین زارعی متولد ۱۳۳۶، یکی از آزادگان خراسان شمالی ساکن شهرستان شیروان که یادآور شهامت و ایستادگی است و ما را به آن دوران می برد و می گوید: تنها فرزند خانواده بودم من هم همانند دیگر جوانان سرزمینم دغدغه رفتن به جبهه و جهاد را در سر داشتم اما نگران فرزندان، همسر، پدر و مادرم بودم.
وی می افزاید: روزی دل را به دریا زدم و قرعه را پیشنهاد دادم و پدرم هم پذیرفت، سه گزینه رفتن به جبهه، بازسازی و تعمیر منازل جنگ زده و ماندن در خانه را روی کاغذی نوشتم و در کلاه پدرم گذاشتم و دخترم کلاه را نزد پدرم برد تا ایشان یکی را انتخاب کنند که در نهایت قرعه بنام جبهه شد و اینگونه بود که من راهی جبهه شدم.
این آزاده با اشاره به اینکه پسر خاله وی نیز در آن زمان شهید شده بود و "آرپی چی" زن بوده است اضافه میکند: با این تفکر که نباید سلاح حق علیه باطل بر زمین بماند؛ "آرپی چی" را انتخاب کردم.
زارعی از نحوه اسارت خود می گوید: در عملیات خیبر، دشمن از ۲ طرف ما را محاصره کرده بود و در آن عملیات افراد بسیاری شهید و اسیر شدند مهمات به اتمام رسیده بود، به دلیل تمام شدن مهمات خم شدم که سلاح دیگری که از یکی از همرزمان شهیدم بجا مانده بود در اختیار گرفتم و به سمت چپ حرکت کردم که ناگهان تیری به زانوی راستم اصابت کرد و در این حین نیروهای بعثی از همه طرف ما را محاصره و به سمت من آمدند و اینگونه بود که اسیر شدم.
وی می افزاید: بعد از اسارت من و دیگر اسرا را به یک اتاق که گنجایش کمی داشت منتقل کردند اما ۱۰۰ نفر را در آن اتاقک گنجاندن تا ۶ ماه حتی لباس پر از خونمان را تعویض نکردند و همگی در یک ظرف مشترک غذا خوردیم.
استقبالی ماندگار
شهباز سعیدی متولد ۱۳۴۵ یکی دیگر از آزادگان خراسان شمالی ساکن روستای ناوه بجنورد می گوید: ۳۰ اردیبهشت ماه سال ۶۵ در حالی که از ناحیه سر و پا مجروح بودم به اسارت رژیم بعث در آمدم و حدود ۲ ماه در یکی از بیمارستانهای عراق بستری و بعد از آن به کمپ شماره ۹ رمادی عراق منتقل شدم.
این آزاده اضافه می کند: ما برای دفاع از وطن سختی های بسیاری را متحمل شدیم که یکی از آنها اسارت بوده است.
وی می گوید: هرچه از خاطراتم و درد و رنجهایی که در آن سالها برما گذشت بگوییم؛ تمام شدنی نیست اما شیرینی و لذت استقبال با شکوه مردم هنگام ورودمان به خاک ایران از یاد نخواهد رفت و تمامی رنج سال ها اسارت و شکنجه را به فراموشی سپرد.
خراسان شمالی بیش از سه هزار شهید تقدیم انقلاب کرده است، همچنین بیش از ۳۵ هزار رزمنده در دوران دفاع مقدس در عملیاتها حضور داشته اند.
تعداد کل ایثارگران این استان ۱۰ هزار ۲۷۷ نفر، تعداد کل آزادگان ۳۹۷ نفر و جانبازان هفت هزار و ۲۳۲ نفر است.
۲۶ مرداد سالروز آزادیِ آزادگان است، سربازانِ وطن که پس از سالها اسارت در اسارتگاههای مخوف رژیم بعث عراق، به خاک پاک میهن بازگشتند.