به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون ایرنا، مرشد محسن میرزاعلی، استاد تعزیه و شبیهخوانی درباره اولین مواجهه خود با سیدالشهدا گفت: اولین باری که نام حسین(ع) را بر زبان جاری کردم، به ۳۹ سال پیش برمی گردد که ۳ یا ۴ ساله بودم. یک پیت حلبی روغن ۱۷ کیلویی قدیمی بود که با چوب جعبه های میوه روی آن می زدیم و حسین حسین می گفتیم. کمی بزرگ تر که شدیم چادرمشکی مادرهایمان را با میخ و سنگ روی دیوار می زدیم و به عنوان نماد خیمه سیدالشهدا زیر آن چادر می رفتیم.
وی افزود: در خانواده ما پدرِ پدربزرگم، پدربزرگم، پدرم، عموها و برادرهایم همه ارادت ویژه ای به خانواده امیرالمومنین به ویژه سیدالشهدا داشتند. در زمینه نقالی، پرده خوانی، مقتل خوانی، روضه خوانی فعال بودیم و از کودکی من هم اجرا کننده بخشی از این آیین بودم.
وداع در تعزیه با برادر که واقعی شد
میرزاعلی که مهمان برنامه «نشان ارادت» شبکه دو بود، درباره نغمه های ماندگار کودکی در خیمه های کودکانه برای سیدالشهدا توضیح داد: نغمه ای که در خاطرم مانده باشد، تعزیه علی اکبر(ع) و امام حسین(ع) بود. برادرم شبیه علی اکبر(ع) و من هم شبیه حضرت سکینه(س) لباس پوشیده بودم. آخرین وداعی که علی اکبر می کند و به سمت میدان می رود، آخرین وداع من و برادرم هم بود. بعد از آن تعزیه دیگر چهره ای از برادرم به خاطر ندارم. او هم رفت و شهید شد. گاهی به این نوحه فکر می کنم : «از خیمه گه بیرون بیا/ با چشم ترلیلا/ ای خون جگر لیلا...» و در تعزیه جمع شروع به جواب دادن می کنند. این نوحه از سبک های قدیمی تعزیه است.
در این ۱۲ سالی که افتخار این را داشتم به پابوس سیدالشهدا مشرف شدم تغییرات عمده و اساسی به چشم می آید. از نظر نظافت شهر نجف، کربلا و کاظمین که ایرانی های دلباخته برای درگاه سیدالشهدا می روند تغییرات بسیاری به چشم میخورد
مرشدمیرزاعلی تاکید کرد: حضرت علی اکبر(ع) را خیلی دوست دارم ولی هر وقت در زندگی مشکلی برایم پیش می آید و گرفتار می شوم، به بی بی جان حضرت زهرا (س) متوسل میشوم. ارادت ویژه ای به او دارم و گاهی حس می کنم او هم نگاه ویژه ای به من و خانواده ام دارد. سوای از اینکه کارمان روایت گری است اجازه دادند در امر ادبیات کهن نقالی و شاهنامه خوانی فعالیت کنیم. همچنین در ماه محرم و رمضان اجازه می دهند از فرزند، همسر و فرزندانشان داستان روایت کنیم و ابیاتی را بخوانیم. با عنایت ویژه حضرت زهرا(س) حال خوبی به دل مردم بدهیم. البته این فکر من است. باید بی بی و مردم بگویند چقدر در این امر مثمر ثمر بوده ایم.
او درخصوص بی احترامی برخی به قرآن بیان کرد: این مدت در فضای مجازی و جاهایی که محافلی هست حضور پیدا می کنم و در ایام محرم بیشتر صحبت از بی حرمتی به کلام خداست. شما در بین مسلمانان کسی را نمی بینید که به کلام خدا در تورات، انجیل یا هر کتاب مقدسی که کلام خداست بی احترامی کند. معمولا خارج از دین اسلام این کار را انجام می دهند. گاهی دشمن پشت این اتفاق قرار دارد. گاهی عدم آگاهی است. قدمای نقالی و روایت گری وقتی می خواستند از داستان های شاهنامه نقل کنند از قرآن وام می گرفتند و سند تکمیلی و تاییدیه را از کلام خدا می گرفتند و به مردم ارائه می دادند. مثل سیدمصطفی سعیدی که دوجلد طومار داشت و مفسر شاهنامه هم بود و در کنارش به قرآن هم تسلط داشت. روی منبر می رفت و تفسیر قرآن می کرد و مجموعه کاملی را به مخاطب انتقال می داد.
این نقال و تعزیه خوان درباره بازسازی عتبات عالیات بیان کرد: در این ۱۲ سالی که افتخار این را داشتم به پابوس سیدالشهدا مشرف شدم تغییرات عمده و اساسی به چشم می آید. از نظر نظافت شهر نجف، کربلا و کاظمین که ایرانی های دلباخته برای درگاه سیدالشهدا می روند تغییرات بسیاری به چشم می خورد. عراقی ها شاید این فرهنگ را نداشتند. کسانی که قدیم به عراق می رفتند در خاطرشان است. نظافتی را که ما ایرانی ها در خانه، حسینیه و تکایا داریم به این شکل عراقی ها رعایت نمی کردند. اما در طی سال های اخیر با حضور ایرانی ها خصوصا ستاد بازسازی عتبات این اتفاق رنگ قشنگ و زیبایی به خود گرفته است.
هنرمندان نیت کردهاند و برای امام حسین (ع) قدم برداشتهاند
وی با بیان اینکه اگر ۱۲ سال پیش به نجف رفته بودید و الان بروید این تغییر مشهود است، تاکید کرد: از قسمت صافی صفا می خواهید وارد حرم شاه مردان جهان امیرالمومنین شوید می بینید چه جلال و شکوه و عزتی پیدا کرده است. چون مردم پای کار هستند. صحن زیبا، با شکوه، مجلل با هنرهای ایرانی و اسلامی می بینید. آینه کاری، تهذیب کاری، سنگ و مرمر و خشت های طلایی کار شده است. این کارها، هنرِ هنرمندان ایرانی است. هنر نزد ایرانیان است و بس. خیلی از هنرمندان از اصفهان آمده اند. در کنار این هنرها و زحماتی که افراد گمنام کشیده اند خیلی ها را می شناسم که اتفاقات ویژه ای برایشان رخ داده است. یعنی نیت کرده اند و برای امام حسین(ع) قدم برداشته اند. امام هم عنایت ویژه ای به آنها داشته است. طوری که مشهود است این اتفاق معجزه و کرامت سیدالشهدا است.
ماجرای درس بزرگی که امام حسین به مرشد میرزاعلی داد
او در ادامه ضمن اشاره به اینکه این افتخار را داشتم در این سالها هر سال ۱۳۰ تا ۱۶۰ هنرمند را به کربلا می بردم، توضیح داد: این اتفاق رقم می خورد، تا دو سال پیش که به خاطر کرونا خیلی سخت اجازه دادند و ما با متوسل شدن به سیدالشهدا ۱۶۰ نفر را به زیارت بردیم. اما این بار گویی امام حسین(ع) می خواست درس بزرگی به من بدهد، نه تنها به من بلکه به هرکسی که من با او در ارتباط هستم و این ماجرا را می خواهم برای او تعریف کنم. وارد کربلا شدیم و به نجف رفتیم. خدا کمک کرد و برای اولین بار در حرم امیرالمومنین(ع) به اجرای تعزیه، شروه خوانی و مقتل خوانی پرداختیم. در ایام اربعین سابقه نداشته است که جمعیت بیایند و شما با وسایل تعزیه، شمشیر و خنجر بروی در حرم امیرالمومنین تعزیه بخوانی.
این افتخار را داشتم در این سالها هر سال ۱۳۰ تا ۱۶۰ هنرمند را به کربلا می بردم. دو سال پیش به خاطر کرونا خیلی سخت اجازه دادند و ما با متوسل شدن به سیدالشهدا ۱۶۰ نفر را به زیارت بردیم
این تعزیه خوان یادآور شد: بعد از خارج شدن از حرم مولا احساس کردم حالم بد است. تب کردم و متوجه شدم کرونا گرفتم. یکی از دوستان برایم بلیط گرفت و به ایران برگشتم. به بیمارستان رفتم و سی تی اسکن کردند و گفتند نزدیک به ۴۰ درصد از ریه درگیر است. خیلی حالم بد بود. ۵ روز سرم و داروی مخصوص تزریق کرد و به جای بهتر شدن درگیری ریه ام به ۸۰ درصد رسید. من را به بیمارستان دیگری منتقل کردند و به آی سیو بردند. لحظات آخر عمرم را در آن چهار شبی که در آی سیو بودم دیدم. هر دکتری می آمد، نگاهی می کرد و سری تکان می داد. احساس می کردم ناامید شده اند و گویی قرار است من دیگر بار سفر را ببندم و بروم.
گفتم از مرگ ترسی ندارم اما دلم نمیآید دخترم بیپدر شود
مرشد میرزا علی افزود: آخرهای ماه صفر بود و به سیدالشهدا متوسل شدم. گفتم حسین جان خدا را گواه می گیرم از مردن ترسی ندارم. فقط یک چیزی من را ناراحت می کند؛ دختر کوچکم که بی پدر می شود و غصه می خورد. سرنوشت انسان ها دست خداست. بی اذن او برگی نمی افتد. اما ارباب اگر من بروم اولین انگشت اتهام سمت شماست. می گویند این مبلغ تو بود و برای تو به کربلا آمد و جانش را گذاشت. تو هم نگاهی به او نکردی. این نجوا و درددل را باسیدالشهدا کردم و خیلی گریه کردم. حالم خیلی بد بود. اکسیژن خونم بالا نمی آمد و درگیری ریه ام بالا بود. نزدیک به ۱۹۰ آمپول به شکمم زده بودند به خاطر داروها که لخته نشود.
فردای آن روز دکتر گفت سی تی دیگری انجام بدهید. وقتی من را بردند گفتند تعجب می کنیم درصد درگیری اش پایین آمده است! به ۱۰ روز نکشید از آی سی یو به بخش منتقل شدم.
دکتری که آمریکا زندگی میکرد و به معجزه اعتقادی نداشت...
وی اذعان کرد: به خاطر آمپول های زیادی که تزریق شده بود دو عمل جراحی رویم انجام شد. عفونت بدن من را گرفته بود. دکتری بود که بعد از اینکه یک ماه و نیم درگیری در بیمارستان وقتی که سرپا شدم و توانستم راه بروم، رفتم من را معاینه کند. زمانی که زخم هایم را نگاه کرد همسرم کنارم بود. پرسید شغلت چیست. گفتم روایت گر امیرالمومنین(ع) هستم. نقالی شاهنامه هم می کنم. گفت من امریکا زندگی می کنم و به معجزه اصلا اعتقاد ندارم. اما چون تو را زمانی که کرونا داشتی و زمانی که عفونت بدن تو را گرفته بود، معاینه کردم، نباید زنده می ماندی و باید می رفتی. نمی دانم چه اتفاقی رخ داد که تو زنده ماندی. فقط یک جمله به او گفتم. گفتم شما پزشک هستی و با علم سر و کار داری، علم به من کمک کرد زنده بمانم اما کسی که من را از مرگ رهایی داد، دکترِهمه دکترها سیدالشهدا بود. این را برای همه می گویم. زمانی داستانی از دیگران نقل می کنیم اما من این اتفاق را با چشم های خودم دیدم و دوستانم که کنارم بودند هم آن را لمس کردند.
این نقال در پایان گفت: قطعا هر چیزی در عالم رازی دارد. در مورد پرچم گنبد امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) باید بگویم، بچه هیئتی ها و هرکسی که هیئتی هم نباشد وقتی این پرچم را ببینند از حال خود خارج می شود. وقتی کنار ضریح سیدالشهدا می روی، جایی زیر قبه است که می گویند هر دعایی بکنی به صلاحت باشد، مستجاب می شود. قبه ای که این پرچم بالای آن نصب شده است نشان امام حسین(ع) است. ایرانی های بسیاری خون داده اند تا این پرچم امروز به راحتی دست ما باشد و به کربلا برویم. وقتی از در خانه به سمت کربلا، نجف و عراق می رویم از روی خون خیلی از جوان های ۱۶ ساله تا پیرمردهایی که برای آزادی راه کربلا سینه سپرکردند رد می شویم و ثوابش به آنها هم می رسد.
«نشان ارادت» به تهیه کنندگی پویان هدایتی در ۳۰ قسمت ۳۰ دقیقهای هر روز حوالی ساعت ۱۷ از شبکههای دو و جام جم روی آنتن میرود.