به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، کره زمین، حیاتی سراسر پیوسته دارد؛ گفته میشود بال زدن یک پروانه در نیمکره جنوبی بر زندگی جانداران در نیمکره شمالی تاثیر میگذارد. فرهنگ و ادب نیز از این تاثیرگذاری و تاثیرپذیری مستثنا نیست. ادبیات کشورهای مختلف بر یکدیگر تاثیر میگذار و در اثر گذر زمان، سبکها و شیوههای متنوعی شکل میگیرد.
زیبا اسماعیلی شاعر، نویسنده و عضو هیات علمی دانشگاه شهید رجایی و سیمین بختیاری مدرس و شاعر در نشستی که با عنوان روز شعر و ادب فارسی، نکوداشت استاد شهریار در ایرنا برگزار شد، به بررسی این موضوع پرداختند. در ادامه بخش نخست این نشست را میخوانید.
خانم بختیاری به نظر شما ادبیات فارسی تا چه اندازه توانسته بر آثار نویسندگان و شاعران کشورهای مختلف تاثیر بگذارد؟
بختیاری: صحبتهایم را با یک بیت از حافظ شروع میکنم. حافظ میگوید:
ویکتور هوگو تحت تاثیر شاهنامه فردوسی حماسهای را تحت عنوان افسانه سدهها ایجاد میکند
بازآی که بی روی تو ای شمعِ دل افروز/ در بزمِ حریفان، اثرِ نور و صفا نیست
در مورد تاثیر شعر و ادبیات فارسی بر ادبیات جهان مقالهها و کتابهای زیادی چاپ شده است و من این بخش را به دو قسمت کلی تقسیم میکنم. یکی گروهی از نویسندگان مطرح جهان که خودشان اذعان دارند از شعر و ادب فارسی بهره گرفتند و تحت تاثیر شاعر و نویسنده خاصی بودند. دسته دیگری که متخصصان ادبیات تطبیقی، در نتیجه بررسی آثار و نشانهها به این درک میرسند که آن نویسنده یا شاعر از ادبیات فارسی تاثیر گرفته است.
البته بخش اول که خود نویسندگان اعلام کردند که از آثار ایرانی بهره گرفتند، بخش عظیمی است که شاید بتوان ساعتها و روزها درباره این مساله صحبت کرد، این گروه از شعرا و نویسندگان شاخص کلاسیک مانند حافظ، سعدی، مولانا، نظامی گنجوی و شاعران و نویسندگان بزرگ دیگری که آثارشان را خواندیم، تاثیر گرفته اند.
برای مثال ویکتور هوگو دانستاننویس و نمایشنامهنویس فرانسوی که حتی افرادی که اهل ادبیات نباشند هم نام او را شنیده اند، در کتاب شرقیاتاش قسمتی از آثار فردوسی را نوشته است و در ادامه میگوید این تکه الماسی از گنجینه بینهایت است. ویکتور هوگو تحت تاثیر شاهنامه فردوسی حماسهای را تحت عنوان افسانه سدهها ایجاد میکند؛ فرانسویها میگویند که این بزرگترین افسانه فرانسه است.
همچنین اگر بخواهیم درباره تاثیرپذیری ادبیات روس از ادبیات فارسی نمونهای بیان کنیم، یک نویسنده به نام نیکولای چرنیشفسکی میگوید که شعر جهان را بدون شعر فارسی به مردم معرفی کردن یک گناه بزرگ است، نمیگوید اشتباه است بلکه میگوید که گناه است.
شاعر دیگر روس با نام سرگئی آلکساندروویچ یسنین در شعرش اسم خیام را میآورد و میگوید « ای عزیر بخوان برایم/ ترانهای، چون ترانهای که خیام خوانده است در شبانگاه سرزمین زعفران.» منظور یسنین از سرزمین زعفران، منطقه خراسان است زیرا خیام از خراسان برخاسته است.
تاثیر ادبیات فارسی بر ادبیات کشورهای دیگر متقدم است
بختیاری: باید توجه داشت، همواره در همه حوزهها کشورها از یکدیگر تاثیر میپذیرند. از آغاز قرن ۱۸ دورترین نقاط جهان و قارههای تازه کشف شده مانند امریکا هم کاملا تحت اثیر ادبیات فارسی بودند. البته این بدهبستان فرهنگی به صورتی نیست که بگوییم فقط کشورهای دیگر از ادبیات فارسی تاثیر گرفتهاند و ایران از ادبیات دیگر کشورها تاثیر نگرفته است، اما تاکید من این است که تاثیر ادبیات فارسی بر ادبیات کشورهای دیگر متقدم است. قبل از ترجمه آثار شاعران و نویسندگان امریکا و انگلیس به فارسی، آنها از ادبیات ایران تاثیر گرفتند. تاثیرپذیری ادبیات ایران از دیگر کشورها از نیمه دوم قرن ۱۹ شروع شد.
شعر جهان را بدون شعر فارسی به مردم معرفی کردن یک گناه بزرگ است
طبق مطالعاتی که داشتم متوجه شدم که شعر و ادب فارسی به بیرون از مرزها رفته، آنجا پرورش پیدا کرده، برای آن دگردیسی اتفاق افتاده و در یک بستهبندی جدید و با زرق و برق جدید توسط نویسندگان پسامشروطه به فارسی ترجمه شده است. تا جایی که میتوان گفت آنها اصل تفکر را از ما گرفتند.
اگر بخواهم مثالی از ادبیات انگلیس بزنم، وقتی فیتز جرالد رباعیات خیام را به انگلیسی ترجمه میکند این شروعی برای انگلیسیها میشود که همه چشمها به ایران بازگردد. برای آنها سوال بود که خیام چه کسی است، زیرا تفکرهای خیام مانند زندگی در لحظه و گذرا بودن عمر، اینکه خیام میگوید دم را دریاب و غصه چیزی که گذشته را نخور مورد توجه انگلیسیها بوده است.
ترجمه آثار خیام به انگلیسی توسط فیتز جرالد شروع آشنایی این کشور با ادبیات فارسی است. بعد برتراند راسل تحت تاثیر خیام قرار میگیرد و تاریخ فلسفه غرب را مینویسد که در آن کتاب به شعرای متعددی از ایران پرداخته و از آنها نمونه شعر آورده است.
نیچه تحت تاثیر ادبیات فارسی بود
بختیاری: فئودور داستایوفسکی در ایران طرفداران فراوانی دارد؛ به این دلیل است که آثار داستایوفسکی ریشه شرقی و ایرانی دارد. در آثارش از بودن و نبودن، مرگ و زندگی و مسائل فلسفی سخن میگوید. اینها فارغ از کهن الگوی شرقی است که کل بشر تحت تاثیر آن قرار دارند.
نیچه ۲۸ بار در آثارش درباره ایران تحت صحبت کرده است
همچنین فریدریش نیچه تحت تاثیر ادبیات فارسی بود. او میگوید ایرانیان نخستین کسانی بودند که تاریخ را به تمامیت دریافتند و روی آن تحقیق کردند. نیچه ۲۸ بار در آثارش درباره ایران تحت صحبت کرده است.
برای مثال در انگلیس شاعری به نام سمیوئل تیلور کولریج میگوید ۶ سال داشته که هزارویک شب خواند، بعد پدرش احساس کرد که این کتاب میتوانداعتیادآور باشد و کتاب را سوراند. بعدها که بزرگتر میشود از دوستش میپرسد که هزارویک شب خوانده است؟ وقتی دوستش پاسخ منفی میدهد به او میگوید: تو هیچ وقت نمیتوانی یک رویاپرداز باشی، زیرا قدرت تفکر و رویاپردازی من از آن کتاب است.
گروهی از شاعران و نویسندگان هستند که خودشان درباره تاثیرپذیری از ادبیات ایران چیزی نگفتند اما در آثارشان پیدا است که از ادبیات فارسی تاثیر گرفتند، برای مثال در کتابخانه شخصی لئو تولستوی تعداد متعددی آثار شعر و ادبیات فارسی دیده شده است و در آثارش تاثیر سعدی کاملا مشهود است.
ابتدا فرانسویان از ادبیات فارسی تاثیر گرفتند و تاثیر فرانسه از ادبیات فارسی قطعا متقدم است
سعدی بر همه جای دنیا تاثیر داشته است. جواد حدیدی کتابی با عنوان از سعدی تا آراگون (تاثیر ادبیات فارسی در ادبیات فرانسه) دارد، این کتاب تاثیر ادبیات فارسی بر ادبیات فرانسه را تا زمان لویی آراگون (شاعر فرانسوی) بنیانگذار سبک سورئال در ادبیات فرانسه است. حدیدی درباره تاثیری که نویسندگان و شاعران فرانسوی از ادبیات فارسی گرفتند، در این کتاب توضیح داده است.
شاید نوجوان امروزی اعلام کند که در زمان مشروطه آثار زیادی را از فرانسه به فارسی ترجمه کردیم اما برای این هم پاسخ است و طهمورث ساجدیصبا در اثری با عنوان ادبیات تطبیقی – فرانسه- فارسی با ادبیات دقیقی ثابت کرد که ابتدا فرانسویان از ادبیات فارسی تاثیر گرفتند و تاثیر فرانسه از ادبیات فارسی قطعا متقدم است. از آن زمان حدود یک قرن گذشته و بعد ادیبان ما به آثار فرانسوی رجوع کردند به این دلیل که تسلط آنها به زبان فرانسه خوب بود، آثار را ترجمه کردند و برخی در آثارشان تاثیر گذاشته است.
پژوهشگران و نویسندگان غربی خودشان آثار ایرانی را ترجمه کردند یا ایرانیان آثار کلاسیک را به زبانهای دیگر ترجمه کردند و برای کشورهای مختلف فرستادند؟
بختیاری: شرقشناسها و ایرانشناسها اقدام به ترجمه آثار کردند خودشن نیکلای چرنیشفسکی ایرانشناس است. میبینم دانشگاههای مطرح دنیا متخصصان زبان و ادب فارسی و افرادی که دکتری زبان ادب فارسی دارند، جذب میکنند. چرا این کار را نمیکنند که به زبان آلمانی ایرانشناسی درس بدهند؟ زیرا آثار فارسی برای آنها جذابیت داشته است و به همین دلیل آن را ترجمه کردند. برای مثال فردوسی تصحیح ژول مول خودش این کار را میکند.
خارج از مرزها متوجه ارزش شعر و ادب فارسی هستند
آیا آنطور که باید برای معرفی ادبیات کلاسیک و معاصر درست رفتار شده است؟
بختیاری: در زمان حاضر مبحثی مطرح است، بیشتر از اینکه ما متوجه ارزش شعر و ادب باشیم، خارج از مرزها متوجه ارزش شعر و ادب فارسی هستند. گوهری داریم که به آن توجه نمیکنیم. با پیشرفت صنعت نشر، برخی از متخصصان به ترجمه آثار و معرفی آن به دیگر کشورها پرداختند.
خارج از مرزها متوجه ارزش شعر و ادب فارسی هستند. اما در ایران گوهری داریم که به آن توجه نمیکنیم
حتی اگر این اتفاق نمیافتاد و پژوهشگران این دغدغه را نداشتند که آثار ادبی مانند آثار سیمین دانشور را به زبانهای دیگر ترجمه کنند، کشورهای دیگر به درستی میدانند که این گوهر را باید دریابند. اگر متخصصان ایرانی این آثار را ترجمه نمیکردند، ادیبان سایر کشورها میدانستند که این شخصیت کیست و کتاب سووشون نوشته سیمین دانشور نتیجه شاهکار یک زن برجسته ایرانی است. آنها دغدغهمند هستند تا ببینند که سبک آثار ادبی شرقی چیست و ماجرا چگونه است، زیرا میدانند زبان تا چه اندازه توانایی گسترش و زایش دارد. شاید درباره ظرفیتهای زبان و ادبیات فارسی بیشتر از ما آگاهی دارند.
جا دارد از مرحوم حسن ذولفقاری که پدر ادبیات عامیانه است، یاد کنیم زیرا او تاثیر زیادی بر گسترش ادبیات فارسی در چین داشت. آقای ذولفقاری سالهای زیادی در چین بود. در سوگ استاد ذوالفقاری رئیس دانشگاه چین را دیدم که با غم صحبت میکرد و میگفت که بزرگ ادبیات عامیانه را از دست دادیم.
ادبیات غرب از ادیبان شرق تاثیر گرفت
اسماعیلی: از قرن ۱۸ جریانی را در غرب میبینیم همزمان با نوزایی در غرب و شکوفایی ادبی، مکتبهای ادبی هم در حال شکلگیری است. در ادبیات اروپا و مکتبهای ادبی آن توجه به شرق را برجستهتر میبینیم. بیشتر ادبیان غرب سعی میکنند متفکران، شاعران و نویسندگان شرقی را بشناسند. در این واکاوی و پژوهش است که پی به تاثیر و تاثر ادبیات شرق بردند که چه میزان شاعران و ادبیات غربی متاثر از آن بودند.
آثاری از ادبیات ایران که در دیگر کشورها شناخته شده اند، حداقل برای ۴۰ تا ۵۰ سال قبل است، اما آثاری که در سالهای اخیر تولید شدند، چگونه مورد بررسی قرار میگیرند؟ اگر اثر ادبی برجسته در این روزها در ایران منتشر شود، آیا رسانهها به آن توجه میکنند؟ آیا اهل قلم درباره آن آگاهی کسب میکنند؟
برای مثال آثار هنر سینما را در نظر بگیرید. شاید منتقدان متوجه نمیشوند که اثر در چه سطحی است و زمانی متوجه ارزش اثر میشوند که اثر در جشنوارههای بینالمللی جایزه میگیرد. در این زمان است که همه متوجه میشوند اثر شاخصهای برجسته داشته است.
در حوزه شعر و داستان بهم ریختگی شدیدتری وجود دارد. منتقدان آثاری را که امروز تولید میشود به طور جدی مورد نقد قرار نمیدهند و آثار مغفول باقی میماند؛ تا یک روز یک نفر سری به آن اثر بزند. مگر آثار افرادی که به شهرت عمومی رسیدند. همچنین در این روزها در صنعت ترجمه ضعیف عمل میکنیم و کتابهایی را ترجمه و به کشورهای دیگر ترجمه میکنیم که فقط یکسری از مولفهها را دارند و با جهتگیری فرهنگی ویژه نوشته شدهاند. آثاری که با تفکرهای مستقل و آزادانه نوشته شده اند مغفول میمانند این مسالهای است که باید نسبت آن حساس شویم. در این حوزه باید بازبینی اساسی داشته باشیم و آثار روز را بشناسیم و بشناسانیم و به جهان معرفی کنیم.
در این روزها در کلاسهای درس دانشگاهی دانشجو حسین منزوی را نمیشناسد. این عجیب است که شاعر قدرتمندی را که توانایی زیادی در حوزه شعری داشته است، دانشجویان نشناسند. این نقص از دانشجو نیست. از ما است که نتوانستیم او را معرفی مکنیم و رسانه آن شاعر و نویسنده را معرفی نکرده است.