به گزارش حوزه احزاب ایرنا، حسام رضایی: اگر بخواهیم تعدادی پارلمانتاریست کارکشته پس از انقلاب اسلامی ردیف کنیم، بیشک نام «محمدرضا باهنر» در راس سیاهه ما قرار خواهد گرفت. چهرهای که با وجود عبور از مرز هفتاد سالگی، همچنان در میدان اصولگرایی تحرکات بالایی دارد و به عنوان یکی از طراحان «طیف سنتیِ جناح راست» آسمان سیاست ایران، شناخته میشود.
باهنر بیشتر از ۸ سال نتوانست دوری پارلمان را تحمل کند و چندی پیش و برخلاف انتظار، در انتخابات مجلس دوره دوازدهم پیشثبتنام کرد. از او درباره این کنش معنادار میپرسم و او در جواب میگوید که هدفش از پیشثبتنام، تلاش برای افزایش مشارکت مردم بوده است. ناظران و تحلیلگران سیاسی اما بر این باورند که ورا و فرای هدف مذکور یعنی افزایش مشارکت، باهنر قصد دارد بار دیگر زعامت نیروهای موسوم به «راست سنتی» را به دست بگیرد و به «رهبر میدانی» جریانی بدل شود که در پس و پشت آن علی لاریجانی، حضور معنوی دارد.
باهنر بر لزوم وحدت اصولگرایان شامل شورای وحدت و شورای ائتلاف نیروهای انقلاب صحه میگذارد. در همین باره او به اطرافیانش گفته که در تمام جلسات جمعهای اصولگرایی فارغ از تابلو و نشان آن جمع، شرکت کنند و منادی وحدت باشند.
از باهنر درباره چرایی پرهیز لاریجانی از پیشثبتنام میپرسم. پاسخ باهنر اما جالب است؛ «نمیخواست بوی قدرتطلبی بدهد». پاسخ مرد کرمانی سیاست ایران در حالی است که بسیاری ادعا دارند که چشم «فرزند میرزا هاشم آملی» در اصل به خرداد ۱۴۰۴ است و اسفند پیشرو برای وی، صرفا مقدمهای برای داستانی دیگر است.
اینکه هندسه فعالیت جریانات سیاسی در انتخابات مجلس دوازدهم واجد چه زوایا و گوشههایی خواهد شد، سوال بعدی من از باهنر است. او معتقد است که تهران برای انتخابات آینده، سه لیست به خود خواهد دید؛ لیست اصولگرایان، لیست اصلاحطلبان و لیست اعتدالگرایان.
باهنر ایده مهمی برای مجلس آینده دارد. او خواستار تشکیل «اقلیت قدرتمند» در کنار فراکسیون اکثریت برای مجلس دوازدهم است که به زعم او، تمامی مجالس پس از انقلاب جز مجلس حاضر، چنین ترکیبی داشتهاند. باهنر حضور یک اقلیت قوی در مجلس را ضروری میداند و تمایل دارد که رقیب اصولگرایان، این اقلیت را سازوبرگ دهند.
پرسش درباره حسن روحانی و سید حسن خمینی، محورهای دیگر گفتوگوی من با محمدرضا باهنر است. در ادامه مشروح گفتوگوی یک ساعته ایرنا با عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس جبهه پیروان خط امام(ره) و رهبری و دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین را از نظر میگذرانید.
جناب باهنر! امسال دو انتخابات مهم مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری را در پیش داریم. به نظر جنابعالی، این دو انتخابات خاصه مجلس شورای اسلامی چه تاثیری روی سپهر سیاسی آینده ایران به ویژه بر انتخابات آینده ریاستجمهوری خواهد گذاشت؟ البته این سوال را در حالی میپرسم که جنابعالی همواره کنشگری سیاسی در ایران را به علت ضعف در تحزب، غیر قابل پیشبینی میدانید.
انتخابات پیشرو، انتخابات مهمی است. برخی از سر شوخی به ما میگویند که وقتی صحبت میکنید، همیشه میگویید: مقطع حساس کنونی، اما واقعیت قضیه این است که شرایط فعلی، مقطع حساس و مهمی است چراکه معلوم میدارد که مجلس قرار است چگونه شکل بگیرد؛ نخست اینکه با چه فرایندی شکل بگیرد و دوم اینکه در زمان شکلگیری، چگونه میتواند عمل کند.
همانطور که شما هم اشاره کردید، تا زمانی که انتخابات جدی و حزبی در کشور نداشته باشیم، همیشه یک سری مشکلات خواهیم داشت. در انتخابات پیشرو نیز احزاب دور همدیگر جمع میشوند، جبهه و ائتلاف تشکیل میدهند و عدهای موفق خواهند شد به مجلس راه پیدا کنند اما روز اول افتتاح مجلس که هفتم خردادماه خواهد بود، به شکل طبیعی خواهیم دید که حداقل ۲۰۰ نفر از ۲۹۰ نفری که از میدان پر زحمت و پر مشقت رقابت بیرون آمدهاند و نماینده شدهاند، اصلا همدیگر را از قبل ندیدهاند و نمیشناسند و تازه در مجلس میخواهند آشنا شوند.
وظیفه مجلس، ترسیم نقشه راه برای دولت است. حضرت امام(ره) فرمودند که مجلس در راس امور قرار دارد و واقعیت قضیه هم این است که مجلس بر اساس قانون اساسی، اختیارات بسیار وسیع و فراوانی در اداره حکومت دارد اما تا مواضع این دویست نفر نماینده منتخب بخواهد به همدیگر نزدیک شود، با یک چشم بر هم زدن، دوره ۴ ساله نمایندگیشان تمام خواهد شد. به همین دلیل معتقدم هر چقدر دوره نمایندگی یک نفر بیشتر شود، آن فرد برای نمایندگی مجلس جا افتادهتر و بهتدریج تبدیل به یک پارلمانتاریست قوی میشود و میتواند همهچیز را به خوبی بفهمد. مرحوم پرورش نماینده وقت مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی، یک زمانی نایب رئیس مجلس بود؛ او بعضا میگفت برخی نمایندگان تا بخواهند اسم خیابانهای تهران را یاد بگیرند، دوره نمایندگیشان به پایان میرسد.
متاسفانه فرصت راضیکردن چهرههای مطرح در جریان اصلاح قانون انتخابات و بهخاطر پیشثبتنام، از دست رفت؛ چون هر کسی که پیشثبتنام نکرد، دیگر نمیتواند ثبتنام کند.
قبل از اینکه وارد بحث انتخابات ۱۴۰۴ شویم، باید تاکید کنم که مشارکت در انتخابات مجلس اهمیت بالایی دارد. مقام معظم رهبری بر خلاف عرف معمول که معمولا دیر وارد بحث انتخابات میشدند، اینبار یک سال مانده به انتخابات، ۴ واژه کلیدی مشارکت، رقابت، امنیت و سلامت انتخابات را مطرح کردند؛ یکی از دلایل اهمیت مشارکت در انتخابات مجلس، این است که ما همیشه میزان حضور در پای صندوقهای رای را به میزان وابستگی مردم به حاکمیت ترجمه کردهایم. شاید برخی کشورها با کمتر از ۳۰ مشارکت، انتخابات را برگزار میکنند و آن میزان رای را نیز طبیعی میدانند و چندان هم مشکلی ندارند اما از ابتدای انقلاب اسلامی، ما همواره عنوان کردهایم که حضور پای صندوقهای رای، نشان از حضور مردم در مشارکت با نظام و حاکمیت دارد. بنابراین دشمن و نیروهای داخلی و خارجی این موضوع را دنبال میکنند و در هر صورت، باید تلاش کنیم مشارکت افزایش پیدا کند.
البته ایندفعه اتفاق جدید و غیرمترقبهای رخ داد و موضوع پیشثبتنام مطرح شد. البته پیشثبتنام مزیتها و اشکالاتی دارد؛ مزیت این بود که تعداد ثبتنامکنندگان بسیار بالا شد و نزدیک به ۵۰ هزار نفر برای حضور در انتخابات مجلس ثبتنام کردند. از این جهت میتوانیم بگوییم که استقبال زیادی صورت گرفت و با حضور طرفداران ثبتنامکنندگان پای صندوقهای رای، مشارکت بالا خواهد رفت. اما اشکال پیشثبتنام این بود که جریانهای مطرح در کشور برای انتخابات مجلس، طبیعتا بهدنبال افراد صاحبصلاحیت بودند و افرادی هم که صلاحیت بسیار بالایی دارند، معمولاً برای ثبتنام و ورود به صحنه، به سادگی راضی نمیشوند و باید آنها را قانع کرد. متاسفانه فرصت راضیکردن چهرههای مطرح در جریان اصلاح قانون انتخابات و بهخاطر پیشثبتنام، از دست رفت؛ چون هر کسی که پیشثبتنام نکرد، دیگر نمیتواند ثبتنام کند. تعدادی از افرادی که به نظر میرسید میتوانستند جریانساز بوده و برای مجلس آینده مفید باشند، از ثبتنام باز ماندند و ما عملا این فرصت را از دست دادیم. البته در میان ۴۸ هزار نفری که پیشثبتنام کردند، افراد بهدردبخور و صالح فراوانی برای مجلس آینده حضور دارند اما افرادی که در ذهن ما بودند، این فرصت را از دست دادند.
از لزوم و اهمیت افزایش مشارکت در انتخابات آینده سخن گفتید. به نظر شما راههای افزایش مشارکت چیست؟
عملکرد شورای نگهبان و هیاتهای اجرایی تا اندازهای در میزان مشارکت و رقابت، تاثیر دارد. در شهرهای بزرگ مانند تهران، تبریز و مشهد که بیش از سه یا چهار نماینده دارند، معمولاً این لیستها هستند که حرف اول را میزنند و اشخاص حقیقی تاثیر چندانی روی میزان مشارکت ندارند. در شهرهای بزرگ اگر دو، سه لیست قوی با عناوینی مثل اصولگرایی، اصلاحطلبی یا اعتدالی بیرون بیایند، میتوانند مشارکت را بالا ببرند. در کنار شهرهای بزرگ، ما ۱۹۰ حوزه انتخابیه تکنماینده داریم و اگر بخواهیم حوزههای دونفره را نیز اضافه کنیم، شاید چیزی حدود ۲۱۰ نفر از نمایندگان منتخب، از حوزههای تکنمایندگی یا دو نمایندگی وارد مجلس میشوند. در شهرهای کوچک و متوسط، بیشتر رقابتها از نوع طائفهای، قومیتی، صنفی یا حتی جنسیتی است. بنابراین فکر میکنم اگر شورای نگهبان قدری با سعهصدر برخورد کند، بهخصوص در شهرهای کوچک و متوسط میتوانیم شاهد افزایش مشارکت باشیم.
در حوزههای تکنفره یا دو نفره اگر فرضا یک چهره فرهنگی مطرح صلاحیتش تایید نشود، یکعده از فرهنگیان در آن حوزهها، دیگر پای صندوق رای نمیآیند، یا اگر فرضا صلاحیت فردی مطرح از یک طایفه یا قومیت تایید نشود، ممکن است بخشی از آن قومیت، دیگر پای صندوق نیایند. بنابراین میخواهم بگویم که فردمحوری در شهرستانها بسیار بیشتر از شهرهای بزرگ است.
البته طبیعی است صلاحیت کسانی که فتنهگر، اغتشاشگر یا واجد مشکلات حقوقی جدی هستند، نباید تایید شود. معمولا شورای نگهبان در جریان بررسی صلاحیتها، افراد را به سه گروه تقسیم میکند؛ عدهای احراز صلاحیت، عدهای دیگر احراز عدم صلاحیت و عده زیادی هم عدم احراز صلاحیت. اینها با هم تفاوت معناداری دارند. به اعتقاد من شورای محترم نگهبان قدری باید با سعهصدر بیشتر برخورد کند تا بتوانیم از تعداد کسانی که از انتخابات باز میمانند، کم کنیم. این موضوع میتواند در میزان مشارکت تاثیر بگذارد.
برگردیم به سوال. اینکه انتخابات مجلس چه تاثیری روی ریاست جمهوری آینده دارد. این سوال را از این جهت میپرسم که با نگاهی اجمالی به تاریخ متوجه میشویم که معمولا انتخاب یک مجلس با یک رویکرد سیاسی خاص، روی رویکرد سیاسی دولت بعدی نیز تاثیر مستقیم یا غیرمستقیم میگذارد. برعکس این ماجرا هم صادق است. اگر بخواهیم از تاثیر دولت روی مجلس سخن بگوییم، شاید شکلگیری مجلس چهارم با قاطبه «راست سنتی» پس از روی کارآمدن دولت مرحوم هاشمی در سال ۶۸ نمونه خوبی باشد. روی کارآمدن دولت نهم پس از پیروزی اصولگرایان در انتخابات مجلس هفتم نیز نمونه خوبی از تاثیر ترکیب سیاسی مجلس روی دولت است. نظر شما چیست؟
البته تاثیر دولت مستقر روی مجلس معمولاً بیشتر است. برای نمونه زمانی که دولت آقای خاتمی انتخاب شد، مجلس دست آقایان چپ نبود...
البته انتخابات سال ۷۶ واقعا نمونه منحصر به فرد و خاصی بود؛ چون همه گمان میکردند که آقای ناطق نوری پیروز میشود اما نتیجه کاملا برعکس شد...
بقیه دولتها هم به همین شکل بودند. مگر انتخابات ۹۲ خاص نبود؟ مگر ۸۴ خاص نبود؟ در اینجا برمیگردیم به همان بحث قبلی که انتخابات در کشور ما براساس سیستم حزبی و منطبق بر برنامه نیستند و معمولا قدری هیجانی هستند. انتخابات سالهای ۸۴، ۷۶ و ۹۲ عملاً هیجانی بودند. البته در دور دوم، معمولا رسم بر این بوده که روسای جمهور مستقر، مجددا انتخاب شدهاند. لذا در پاسخ به این سوال که آیا انتخابات مجلس روی انتخابات ۱۴۰۴ تاثیر میگذارد، من معتقدم که حتما تاثیر خواهد داشت.
آیا این تاثیر از جنس همسوسازی سیاسیست؟ یعنی مجلس دوازدهم، دولت چهاردهم را همشکل خودش خواهد کرد؟
مشخص نیست که حتما اینگونه بشود. البته ممکن است مجلسی که تشکیل میشود، مخالف دولت مستقر باشد. این نوع مجلس، حتما برای دولت مشکل ایجاد خواهد کرد. به همین ترتیب، دولت برای اینکه بتواند انتخابات دور آینده را داشته باشد، با چالش جدی روبهرو خواهد شد. البته بنده اصولاً در عالم سیاست معتقدم که مجلس، مکلف است از دولت مستقر حمایت کند، یعنی مجلس نمیتواند صرفا به این بهانه و توجیه که قوه اجرایی، همحزبی او نیست، مدام با دولت کَلکَل کند.
من مدعی هستم که ۹۰ درصد تصمیمات مجالس ما، غیرجناحی و کاملا ملّی هستند. زمانی که مجلس میخواهد بودجه را تصویب کند، نباید نگاه کند که به لحاظ سیاسی آیا با دولت موافق است یا خیر و اگر با دولت موافق نیست، بودجه را طوری تصویب کند که دولت ضعیف شود یا زمین بخورد. من این اقدام را غیر اخلاقی، غیر عرفی و ضایعکننده منافع ملّی میدانم.
در مجموع اگر مجلسی تشکیل شود که با دولت مستقر همسو نباشد، بالقوه میتواند برای دولت مشکل ایجاد کند و روی انتخابات ریاستجمهوری هم تاثیر بگذارد.
زمانی که من در مجلس پنجم بودم، دولت آقای خاتمی مستقر شد. رئیس مجلس پنجم هم رقیب آقای خاتمی در انتخابات ۷۶ بود و من هم رئیس ستاد انتخاباتی آقای ناطق نوری بودم. من در مجلس پنجم، رئیس کمیسیون تلفیق بودم و در سال ۷۶ بودجه را طوری برای آقای خاتمی و دولت او بستیم که سخنگوی دولت اصلاحات در تلویزیون اعلام کرد قانون بودجه مصوب مجلس بسیار عالمانهتر و عادلانهتر از چیزی بود که دولت در قالب لایحه به مجلس ارائه داده بود. ما نگاه نکردیم که چون دولت، دولت اصلاحات است و دولت ما نیست، بودجهای برای دولت تصویب کنیم که مشکلزا شود.
البته برخی تصمیمات مجلس کاملا جناحی هستند؛ مثلا در موقع انتخاب روسای کمیسیونهای مجلس، رای اعتماد به وزیران پیشنهادی دولت یا فرضا استیضاح یک وزیر، این آرای سیاسی هستند که تاثیرگذار میشوند اما زمانی که مجلس میخواهد قانون بودجه را تصویب یا فرضا یک مشکل صنفی را حل کند، باید بر مبنای منافع ملّی تصمیم بگیرد. متاسفانه مجالس ما بعضاً این اشتباه را مرتکب میشوند و تصور میکنند چون دولت به لحاظ سیاسی با آنها همسو نیست، پس باید چوب لای چرخش بگذارند. این کار خوبی نیست؛ چراکه بهرهوری کشور را بهشدت کاهش میدهد.
در مجموع اگر مجلسی تشکیل شود که با دولت مستقر همسو نباشد، بالقوه میتواند برای دولت مشکل ایجاد کند و روی انتخابات ریاستجمهوری هم تاثیر بگذارد. البته نمیخواهم بگویم این تاثیر تعیینکننده است، به این عنوان که مجلس میتواند دولت را تغییر دهد.
برای پیشبینی زود است اما حدس شما از ترکیب مجلس آینده چیست؟ آیا مجلسی شبیه مجلس فعلی با اندکی تغییر تشکیل خواهد شد یا ماجرا به کلی وارونه میشود.
البته شاید دوستان اصولگرای ما، این صحبت را چندان نپسندند اما تجربه من نشان میدهد که اگر در مجلس، یک فراکسیون «اقلیت قدرتمند» در مقابل فراکسیون اکثریت شکل بگیرد، فراکسیون اکثریت بهتر میتواند کار کند.
منظورتان، تشکیل یک فراکسیون اقلیت قدرتمند توسط اصولگرایان است؟
خیر؛ تفاوتی نمیکند. حتی اگر اصولگرایان هم میخواهند در مجلس بعدی حاکم باشند و کار کنند، برای آنها بهتر است که یک فراکسیون اقلیت قدرتمند اصلاحطلب در مجلس حضور داشته باشد. اصلا یکی از اشکالات مجلس فعلی این است که از ابتدا، فراکسیون اقلیت قدرتمند نداشت. مجلس یازدهم یک فراکسیون به نام فراکسیون «انقلاب اسلامی» با حدود ۲۲۰ نفر عضو دارد که ریاست آن با آقای قالیباف است اما رای این ۲۲۰ نفر هیچگاه با همدیگر جمع نشده است. شما اگر به رای اعتماد وزرا، استیضاحها و سایر مسائل نگاه کنید، میبینید که ذیل گفتمان فراکسیون ۲۲۰ نفره انقلاب اسلامی، هفت - هشت خُردهگفتمان وجود دارد که با همدیگر اختلاف دارند.
حتی اگر اصولگرایان هم میخواهند در مجلس بعدی حاکم باشند، برای آنها بهتر است که یک فراکسیون اقلیت قدرتمند اصلاحطلب در مجلس حضور داشته باشد. یکی از اشکالات مجلس فعلی این است که از ابتدا، فراکسیون اقلیت قدرتمند نداشت.
زمانی که یک اقلیت قدرتمند در مجلس در مقابل ما بود و من در آن زمان مجلس را اداره میکردم، قبل از هر رایگیری، با ۵ درصد اختلاف میتوانستم بفهمم که فلان پیشنهاد یا لایحه چه تعداد رای میآورد. اما در مجلس یازدهم وقتی میخواستند وزیری را استیضاح کنند، میزان موافقین و مخالفین استیضاح آن وزیر اصلا معلوم نبود. حتی بسیاری از وزیران، رای فراکسیون اکثریت را نداشتند. اگر فراکسیونی با ۲۲۰ نفر عضو، منسجم و همراه عمل کند، تصمیم میگیرد که یک وزیر رای بیاورد یا نیاورد اما در مجلس یازدهم، رای فراکسیون اکثریت در بسیاری از مواقع کاملا ژلهای بود. حتی گاهی اوقات دیدیم که رئیس مجلس با اینکه به جد دنبال تصویب یک لایحه یا مصوبه بود اما آن لایحه یا مصوبه رای نمیآورد؛ چراکه فراکسیون اکثریت، همگرایی و همراهی نداشت.
یکی از معدود مجالسی که فراکسیون اقلیت قدرتمند داشت، مجلس دوره پنجم بود؛ «مجمع حزبالله» به ریاست عبدالله نوری...
خیر؛ اینگونه نیست. مجلس سوم هم که دست چپیها بود، فراکسیون اکثریت قدرتمند داشت. مجالس پنجم و چهارم نیز به همین شکل بودند. اتفاقا میخواهم بگویم جز مجلس فعلی، همه مجالس دارای این اقلیت قدرتمند بودند. حتی در مجلس ششم، گاهی اوقات فراکسیون اقلیت در مقابل فراکسیون اکثریت که شامل نمایندگان سطح بالا از نیروهای اصلاحطلب بود، میایستاد و نمیگذاشت کار جلو برود.
با این اوصاف، مجلس مورد پسند شما در آینده مجلسی است که صاحب اقلیت قدرتمند باشد؟
بله؛ باید یک اقلیت قدرتمند شکل بگیرد...
و فارغ از اینکه این فراکسیون اقلیت، متعلق به کدام جریان سیاسی باشد...
خیر! من بهعنوان یک نیروی اصولگرا، طبیعی است که علاقهمندم فراکسیون اکثریت دست اصولگرایان باشد اما میخواهم بگویم که برخی اصولگراها علاقهمند هستند که فراکسیون رقیب نداشته باشند که من میگویم این نظر، کاملا اشتباه است؛ چون کار مجلس را ضایع میکند. من حتی اخیرا به آقای قالیباف هم گفتم که اگر شما یک فراکسیون اقلیت قوی در مجلس یازدهم داشتید، حتماً بهتر میتوانستید مجلس را مدیریت کنید.
در بخشی از صحبتهایتان گفتید که یکی از معایب ایده پیشثبتنام این بود که فرصت راضیکردن چهرههای مطرح برای حضور در انتخابات مجلس را از بین برد. شما خودتان چطور برای پیشثبتنام راضی شدید و اقدام کردید؟
من با وجود اینکه منسوب به یک جریان سیاسی در کشور هستم اما روی امر مشارکت، حساسیت بالایی دارم و معتقدم که بالا رفتن مشارکت در این دوره از انتخابات، حتی مهمتر از نوع انتخاب است. بسیاری از دوستان ما این صحبت را قبول ندارند و میگویند که مشارکت باید به اندازهای بالا برود که در نهایت اصولگرایان انتخاب شوند اما من میگویم هر چقدر مشارکت بالاتر برود بهتر است ولو اینکه رقیب ما اکثریت را به دست آورد. البته این رقیبی که عرض میکنم...
رقیبِ در چهارچوب نظام است...
بله؛ رقیب در چارچوب نظام است. بحث من اصلا فتنهگر، اغتشاشگر، هنجارشکن و برانداز را در بر نمیگیرد. گاهی اوقات به شوخی از اصطلاح «اصلاحطلبان خوشخیم» استفاده میکنم؛ یعنی کسانی که دنبال تحریم و تخریب نیستند. در مجموع باید سعی کنیم تا مشارکت بالا برود؛ چرا که این موضوع هم برای نیروهای داخلی و هم معاندین خارجی پیام خاصی دارد. واقعیت قضیه این است که اگر در بحث انتخابات مجلس فضا بازتر و جدیتر شود، مشارکت میتواند به ۵۵ و حتی ۶۰ درصد هم برسد و حتماً این موضوع برای اقتدار نظام مفیدتر خواهد بود. برخی اما متاسفانه با اینکه استراتژی اعلامیشان نیست اما استراتژی اعمالیشان این است که مشارکت پایین باشد تا بتوانند انتخاب شوند. من این راهبرد را به مصلحت نظام نمیدانم.
چرا برخی چهرههای شناختهشده نظیر آقای لاریجانی برای مجلس پیشثبتنام نکردند. خود آقای لاریجانی اخیرا اعلام کرد که ثبتنام نکردنش دلایلی داشت که بعدا درباره آنها صحبت خواهد کرد. دلیلش چه بود؟
من چند مرتبه با آقای لاریجانی صحبت کردم و او هر بار میگفت که قصد ندارد در انتخابات مجلس شرکت کند. من نتوانستم او را برای حضور در انتخابات مجلس قانع کنم؛ چون این موضوع را به مصلحت نمیدانست. البته در حال حاضر، آقای لاریجانی دارد تعدادی از نمایندگان ادوار مجلس و برخی جریانات را رهبری میکند.
یکی از دلایل عدم حضور آقای لاریجانی، آیا سابقه ریاست ۱۲ ساله او بر مجلس نیست؟ بهتعبیری آقای لاریجانی دیگر چیزی برای عرضه در مجلس ندارد و به همین مناسبت بهتر دید در انتخابات آتی شرکت نداشته باشد.
خیر؛ اینگونه نیست. البته نمیخواهم از طرف آقای لاریجانی این صحبت را بیان کنم اما شاید حس او این بود که اگر مجدداً ثبتنام کند، این حرکت، بوی نوعی قدرتطلبی به مشام مردم میرساند و مردم با خودشان خواهند گفت که لاریجانی با وجود سه دوره ریاست بر مجلس، دوباره برای مجلس اقدام کرده است. من احساس کردم آقای لاریجانی برای اینکه خود را از این تهمت کنار بکشد و بگوید که وظیفه او خدمت بوده و خدمت خود را نیز انجام داده، دیگر ثبتنام نکرد. البته شاید دلایل دیگری نیز وجود داشت که باید از خود او سوال کرد.
شاید حس آقای لاریجانی این بود که اگر مجدداً ثبتنام کند، این حرکت، بوی نوعی قدرتطلبی به مشام مردم میرساند و مردم با خودشان خواهند گفت که لاریجانی با وجود سه دوره ریاست بر مجلس، دوباره برای مجلس اقدام کرده است.
گفتید که آقای لاریجانی در شرایط فعلی هدایت تعدادی از نمایندگان ادوار مجلس و برخی جریانات را به دست گرفته است. منظورتان چه بود؟
خیر؛ اینطور نیست. اکنون بسیاری از افراد به آقای لاریجانی مراجعه میکنند و میگویند که بابت کاندیداتوری از ما حمایت کنید. دفتر او نیز برای هر کسی که مراجعه کند باز است. تعدادی از نمایندگان ادوار مجلس نیز تحت لوای آقای لاریجانی دارند این طرف و آن طرف تلاشهایی صورت میدهند اما اینکه خود آقای لاریجانی عَلَمی را بلند کرده باشد و بخواهد جریانی را در انتخابات مجلس راه بیندازد، چنین چیزی را نشنیدهام.
برگردیم به بحث تشکیل فراکسیون «اقلیت قدرتمند» که مدنظر شما برای مجلس آینده است. چون گفتید که بیشتر مایل هستید این اقلیت قدرتمند توسط جریان رقیب اصولگرایی شکل بگیرد، به نظر شما ترکیب و جنس این فراکسیون چگونه خواهد بود؟ آیا این فراکسیون، به طور اختصاصی دست اصلاحطلبان میافتد یا صورتی ائتلافی از سه جریان لاریجانی، روحانی و اصلاح طلبان طرفدار ایده مشارکت، به خود میگیرد؟
ببینید! اصلاحطلبان در سطح بالا به دو بخش تقسیم شدهاند؛ بخشی از آنها عملا دنبال تحریم انتخابات هستند؛ اسم اینها را میشود هنجارشکن یا هر چیز دیگری گذاشت. اما من اطلاع دارم که تعدادی دیگر از اصلاحطلبان مشهور کشور، باورشان این است که اگر بخواهند به قدرت برگردند، باید در انتخابات شرکت کنند. باید به «اصلاحطلبان خوشخیم» و سایر کسانی که حاضرند در چارچوب نظام کار کنند، میدان داد و از آنها دعوت کرد. البته اگر برخی بخواهند قدرت را در خیابانها و از طریق راهپیمایی و آتشزدن بهدست بیاورند، مشخص است که با هسته سخت نظام روبهرو خواهند شد؛ این دیگر رقابت حزبی نیست بلکه رقابت با نظام است اما برای کسانی که حاضرند پای صندوق رای بیایند، باید تا حد امکان میدان را برایشان باز کرد.
اصلاحطلبانی که دنبال مشارکت و انتخابات هستند، آیا با سایر جریانها مشخصا جریان روحانی و لاریجانی ائتلاف خواهند کرد؟
جریانات سیاسی در کشور ما برای انتخابات معمولا دوجناحی هستند؛ از دولت آقای روحانی به بعد، یک جریان سوم به نام «اعتدال» شکل گرفت. البته حزب اعتدال و توسعه و حتی تیپهایی مثل بچههای کارگزاران، تا جایی که اطلاع دارم فعال هستند و دارند کار میکنند. اگر اینها به همین ترتیب کار کنند و فعال شوند و بتوانند لیست خوبی برای تهران و سایر شهرهای بزرگ بدهند، من استقبال میکنم.
اگر حزب اعتدال و توسعه و حتی تیپهایی مثل بچههای کارگزاران، بتوانند لیست خوبی برای تهران و سایر شهرهای بزرگ بدهند، من استقبال میکنم.
آیا بین اصلاحطلبان طرفدار مشارکت در انتخابات، اعتدالیون و اصولگرایانِ همطیف شما نقطه اشتراک وجود دارد؟
اینها فقط میتوانند در یک نقطه با یکدیگر اشتراک داشته باشند، اینکه افراد خیلی تند و تیز به مجلس راه پیدا نکنند؛ در غیر این صورت، من هیچگاه نمیتوانم تصور کنم که آقای لاریجانی بتواند با تفکر اصلاحطلبی همراه و هماهنگ شود.
حتی با آن بخش از جبهه اصلاحات که دنبال مشارکت در انتخابات هستند؟
ببینید! من عرض کردم که باید به کسانی که دنبال مشارکت هستند، میدان داد اما من هیچ زمانی با آنها ائتلاف نمیکنم. وقتی اینها (اصلاحطلبان طرفدار مشارکت در انتخابات) بیایند و رقیب ما شوند، در این صورت، هم مشارکت بالا میرود و هم اینکه تعدادی از آنها و تعدادی از دوستان ما به مجلس میروند. اما اینکه بگویم چون من علاقهمند هستم که اینها به میدان بیایند، پس باید با همدیگر ائتلاف کنیم اصلا معنا ندارد. اختلاف مواضع ما کاملاً روشن است اما این اختلاف باید قابل تحمل باشد. رشدیافتگان سیاسی کشورمان باید به نقطهای برسند که رقبای انتخاباتی خود را به رسمیت بشناسند. یک عده از دوستان تند و تیز ما هستند که رقبای انتخاباتی خود را به رسمیت نمیشناسند و میگویند که باید با بلدوزر از روی آنها رد شد؛ این در حالی است که رقابت انتخاباتی، شادی و شعف به همراه میآورد و مسابقه در خیرات است.
در مورد روحانی چطور فکر میکنید؟ او برای انتخابات مجلس شورای اسلامی چگونه و با چه مختصاتی عمل خواهد کرد؟
تصور میکنم آقای روحانی برای مجلس بهطور علنی به صحنه نخواهد آمد. البته ممکن است پشتپرده عدهای کارهایی انجام بدهند اما اینکه روحانی رسماً فعالیت کند و بیانیه بدهد، به نظرم چنین نخواهد شد. از قدیم مطرح بود که روحانی، پدرخوانده حزب اعتدال و توسعه است و اگر این حزب ائتلاف کند و لیست بدهد، قاعدتاً به نام روحانی تمام میشود اما اینکه شخص او به میدان بیاید و بخواهد پدرخوانده رسمی یک لیست بشود، بعید میدانم.
اندکی نیز درباره «شورای وحدت» و نحوه همکاری آن با «شورای ائتلاف» صحبت کنیم. نسبت میان این دو شورا برای انتخابات مجلس چگونه خواهد بود؟ آیا لیست مشترک خواهید داد؟ با توجه به مرزبندی شفاف با اصلاحطلبان و اعتدالیون، به نظر میرسد که تمایل شما و شورای وحدت بیشتر به همسویی با سایر اصولگرایان باشد.
ما به عنوان جامعه اسلامی مهندسین، مواضعمان را رسماً اعلام کردهایم. من هماکنون، همزمان عضو «شورای وحدت» و «شورای ائتلاف» هستم و در جلسات هر دو نیز شرکت میکنم و توصیه من به دوستان هر دو مجموعه این است که باید با همدیگر وحدت کنند. البته جریانات دیگری مانند پایداری و شریان نیز حضور دارند که بعضا اعلام کردهاند میخواهند لیست مستقل بدهند. حتی یکسری اشخاص حقیقی مانند آقای قالیباف مدعی لیست تهران هستند و در سایر شهرها نیز تشکیلات دارند و مشغول کار هستند.
همه تلاش ما این است که مجموعه نیروهای اصولگرا به وحدت برسند. در شرایط کنونی، چشمانداز و امید ما این است که به وحدت صد در صدی برسیم اما مشخص نیست که برسیم. در نهایت ممکن است که چهار تا لیست ضعیف هم در کنار لیست اصلی اصولگرایان بیرون بیایند که البته چنین اتفاقی همیشه مسبوق به سابقه بوده است. در تهران همیشه دو لیست اصلی وجود داشته است؛ یکی لیست اصلاحطلبی و دیگری لیست اصولگرایی. حالا برای انتخابات آینده ممکن است علاوه بر این دو، لیست سوم متعلق به اعتدالیون هم بیرون بیاید.
من هماکنون، همزمان عضو «شورای وحدت» و «شورای ائتلاف» هستم و در جلسات هر دو نیز شرکت میکنم و توصیه من به دوستان هر دو مجموعه این است که باید با همدیگر وحدت کنند.
به همکاران خود در جامعه اسلامی مدرسین گفتهایم که اگر هر شورا و مجموعهای اعم از شورای وحدت، شورای ائتلاف و پایداری از شما برای حضور در جلساتشان دعوت کردند، حتما حضور پیدا کنید اما همهجا این پیام را بدهید که ما دنبال وحدت هستیم و میخواهیم همه شما را به یک نقطه مشترک برسانیم.
اندکی هم به انتخابات خبرگان بپردازیم. در دوره قبلی هاشمی رفسنجانی به نمایندگی از جریان موسوم به میانهرو برای خبرگان لیست مستقل داد؛ البته حضور یا عدم حضور نام او در لیست جامعه روحانیت مبارز باعث بروز برخی اختلافات میان این نهاد و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم شد. برای انتخابات آینده خبرگان آیا چهرههایی نظیر روحانی یا سیدحسن خمینی میتوانند نقش هاشمی رفسنجانی را ایفا کنند؟
رقابت خبرگان معمولا مانند مجلس شورای اسلامی نیست. همانطور که اشاره کردید در انتخابات دوره قبل، جامعه روحانیت اسم آقای هاشمی را در لیست خود قرار داد و او در تهران اول شد. سوال این است که اگر جامعه روحانیت مبارز نام آقای هاشمی را در لیست خود جای نمیداد، آیا لیست مرحوم هاشمی در تهران اول نمیشد؟ تصور من این است که اول میشد.
متاسفانه زندگی سیاسی مرحوم هاشمی زیر و بمهای فراوانی داشت. اقدام علیه مرحوم هاشمی از زمان دولت اصلاحات آغاز شد که دوم خردادیها به او لقب «عالیجناب سرخپوش» را دادند. بعد از پایان دوره اصلاحات هم آقای احمدینژاد بر سر کار آمد و تبدیل به رقیب جدی برای مرحوم هاشمی و در واقع مرحوم هاشمی، امپریالیسم احمدینژاد شد اما مرحوم هاشمی سرانجام از نظر سیاسی عاقبت بخیر شد و در آخرین انتخابات عمرش یعنی انتخابات خبرگان، در تهران اول شد. البته همانموقع برخی تعابیر نامناسب مثل «لیست انگلیسی» برای لیست آقای هاشمی به کار گرفته شد. این تعابیر در حالی بود که بیش از ۶۰ درصد لیست آقای هاشمی با لیست فرضا جامعه روحانیت مبارز مشترک بود.
اگر آقای سیدحسن خمینی به انتخابات بیاید و در انتخابات بماند، قاعدتاً لیستی بیرون خواهد آمد که نماد آن لیست، سیدحسن خمینی میشود و طبیعی است که در آن لیست، آقای روحانی هم خواهد بود. از طرفی بعید هم میدانم که میان این لیست با لیست جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین، اختلاف نفرات بیشتر از ۱۰ نفر شود؛ اختلاف نفرات حداکثر ۴ یا ۵ نفر خواهد شد. در انتخابات خبرگان حتما شاهد رقابت خواهیم بود اما این رقابت، به اصطلاح خیلی جدی و خونآلود نخواهد بود.
نظر شما درباره تند شدن جریان اصلاحات به خصوص رهبران فکری آن چیست؟ به نظر شما اگر وضعیت به همین شکل ادامه پیدا کند، آیا میتوان پیشبینی کرد جریان اصلاحات به عاقبت «نهضت آزادی» مبتلا شود؟
من اصلاحطلبها را هیچ زمانی با یک چوب نمیرانم. همین الان در جریان اصلاحات افراد و تشکلهای جدی مانند حزب کارگزاران سازندگی حضور دارند که قائل به مشارکت و رسیدن به قدرت از طریق حضور پای صندوقهای رای هستند. اینطور نیست که کارگزارانیها بگویند هر چه خاتمی گفت، ما هم قبول داریم. در برخی مواضع، میان اینها اختلاف نظر وجود دارد. در یک کلام، ما رقبای نظام را هیچوقت به رسمیت نمیشناسیم اما رقبای سیاسی خود را باید به رسمیت بشناسیم.