مطالعه قوانین و احوالات ملت ها و فرهنگ ها در طول تاریخ نشان دهنده این امر است که بشریت همیشه از هنجار و الگوی رفتاری در جامعه برخوردار بوده است. هیچگاه ولنگاری و بی هنجاری در جامعه ای جامع نبوده است. همان طور که روانشناسی، امروزه از زبان بدن برای ترجمه ریزترین تغییر حالت چهره و بدن برای تبیین حالات روحی و عقیده فرد استفاده می کند، افراد بدون آموزش های دانشگاهی و رسمی، این امر را در جامعه آموخته اند که باید چارچوب رفتاری خاصی در فضاهای مختلف داشته باشند تا ابتدا امنیت خود را حفظ کرده و پس از آن اهداف خود را به دست آورند. این روند را در اصطلاح، جامعه پذیر شدن و یا تربیت یافتن می دانیم.
سال های سال امر آموزش و جامعه پذیر کردن افراد یا درونی کردن هنجارهای اجتماعی از سوی خانواده صورت می پذیرفت؛ حتی مشاغل به صورت خانوادگی به افراد منتقل می شد اما پس از دوره صنعتی شدن و فراگیری مدرنیته، امر آموزش نیز به صورت تخصصی به نهادهای آموزشی محول شد. البته هیچ گاه نهاد خانواده سهم خود را به عنوان مهمترین نهاد از دست نداد. امروزه با وجود تاثیر اجتناب ناپذیر جامعه بیرون از خانواده و حتی کمرنگ شدن روابط خانوادگی و متنوع شدن شکل های خانواده در جهان، هنوز بیشترین اثر در آموزش هنجار را این نهاد بر عهده دارد؛ به شکلی که دولت ها هنوز برای حفظ قوام خود به تقویت امر خانواده می پردازند. چرا که می دانند این فضا به دلیل ویژگی های عاطفی و انسانی با هزینه کمتر، بیشترین اثربخشی را خواهد داشت.
در همین فضا زنان در طول عمر بشریت آموخته بودند که برای حفظ شخصیت و جایگاه خود در جامعه باید رفتاری حیامدارانه داشته باشند یا به گونه ای باید نوعی خودکنترلی و خویشتنداری در رفتار خود نشان دهند. مثلا آثار به جا مانده از پوشش زنان نشان دهنده این امر است که همیشه برهنگی امر مذموم در تمامی فرهنگ ها بوده است. این امر به دلیل جایگاه مادری و تربیت فرزند و امر حفظ نسب که معلول اعتماد به حیامداری زنان بوده است (عدم وجود آزمایش تعیین نسب در گذشته) در مورد زنان با شدت بیشتری صورت می گرفته است.
در طول دوره صنعتی شدن، مدرنیته، جنگ های جهانی، لزوم ورود اجتماعی زنان و نیاز به کمرنگ کردن قوانین و هنجارهای اجتماعی برای تسهیل ورود زنان به فضای اشتغال، موجب شد تا این هنجارها در طول سال های کوتاهی دستخوش تغییرات شود. منافع بنگاه ها و دولت های اقتصادی موجب شد تا زنان در تمام دنیا حس کنند تا خودکنترلگری در رفتار، آنان را به نوعی عقب ماندگی دچار کرده است. همین الگوی رفتاری با پیشرفت و مدرنیزاسیون جوامع رقم خورد و موجب شد تا با رشد تعاملات اجتماعی و حفظ روابط کاری زنان مجبور به کاهش کنترل بر رفتار و پوشش خود شوند و بار زیادی از خشونت و تعرض را تحمل کنند. آمار فزاینده خشونت و آزار جنسی و جنسیتی در جهان تاییدی بر این گزاره است.
اما کمی بعد از جنگ های جهانی گروه های رصد و مطالعه از افزایش بیماری و فشار بر زنان گزارش دادند و روز به روز با گسترش رسانه، این امر تایید شد که کاهش رفتار حیامدرانه و به نوعی قانونمداری و هنجارمداری در پوشش، موجب آسیب به زنان شده است. امروزه هیچ فرهنگ و دولتی نمی تواند زنان را به عرصه خصوصی محدود سازد اما جریاناتی به جهت گسترش فرهنگ خویشتنداری در جهان شکل گرفته است و نیز میزان اقبال عمومی مردم در کشورهای پیشرفته به فرهنگ دینی و علی الخصوص اسلام نشان دهنده این امر است که پس از یک تجربه تلخ، زنان و مادران برای حفظ امنیت روانی و اجتماعی خود به ارزش های فطری گام برداشته اند.