کرمان- ایرنا- درست همان زمان که انتشار کلیپ‌های هجوم دوستداران رونالدو در تهران در فضای مجازی همراه با انواع تحلیل‌های جامعه‌شناختی به اوج رسیده بود، به کافه‌ای در شهر کرمان رسیدم تا شاهد اکران فیلم مستندی باشم که قرار بود حکایت زندگی مادر سه معلول ذهنی ساکن در روستای دارستان سیرجان را روایت کند.

به گزارش خبرنگار ایرنا، بخشی از دالان داخل کافه «رو» که چند پله می‌خورد را صندلی چیده و در انتهای سالن هم پارچه‌ای کِرِم‌رنگ آویزان کرده بودند تا در نتیجه بازتاب نور روی آن شاهد اکران فیلم باشیم؛ سالن شبیه هرچیزی بود جز نمایش فیلم؛ سالن استاندارد اکران فیلم نبود و برخی از آنان که در بعضی ردیف‌های صندلی نشسته بودند هم نمی‌توانستند به شکل مناسب فیلم را ببینند.

صدا در حد افتضاح بود و تکانه‌های نرم و ملایم پارچه هم روی فیلم موج می‌انداخت؛ آنقدر وضعیت اکران غیرحرفه‌ای بود که مسعود اشجعی کارگردان کرمانی هم که به عنوان تحلیلگر یا منتقد بعد از اکران فیلم قرار بود صحبت کند، ابتدا از همین وضع محل اکران انتقاد کرد و گفت که برای فیلمسازان شخصی و بخش خصوصی، محل مناسبی برای اکران وجود ندارد. البته هم این کارگردان، هم سیدحمید میرحسینی، پژوهشگر، تدوینگر و کارگردان مستند بی بی جان و سایر حاضران خطابِ گلایه‌شان به کافه یا مالکان کافه نبود، چون کارکرد کافه نمایش فیلم نیست و حتی عوامل فیلم چند بار از مالکان کافه تشکر کردند که برای اکران این مستند همکاری بی‌دریغ داشتند درحالی که می‌توانستند همکاری نکنند.

از چپ:نجیب زاده مدیر فیلمبرداری، اشجعی منتقد، میرحسینی کارگردان، فرزاد میرحسینی عکاس، حقانیت خبرنگار

سالنِ غیراستاندارد برای اکران اما مانع زحمات و زیبایی مستند فیلمساز جوان کرمانی نبود؛ حاضران باوجود برخی نقدهایی که به فیلم داشتند، اما فیلم را تحسین کردند، هم به علت موضوع بسیار خوب آن که دست روی یک آسیب اجتماعی و بیماری‌ای ذهنی گذاشته بود که به جامعه هشدار دهد مراقبت کنند مانند بی بی جان درگیر تبعات چنین بیماری هایی در بین فرزندانشان نشوند و هم زحماتی که در تولید فیلم مستند روی دست عوامل می گذارد متحمل شدند، به ویژه برای این خانواده با سه فرزند بیمار با شرایط بسیار خاص که تولید فیلم را بسیار خاص و پردردسرتر می‌کرد.

سالنِ غیراستاندارد برای اکران اما مانع زحمات و زیبایی مستند فیلمساز جوان کرمانی نبود؛ حاضران باوجود برخی نقدهایی که به فیلم داشتند، اما فیلم را تحسین کردند، هم به علت موضوع بسیار خوب آن که دست روی یک آسیب اجتماعی و بیماری‌ای ذهنی گذاشته بود که به جامعه هشدار دهد مراقبت کنند مانند بی بی جان درگیر تبعات چنین بیماری هایی در بین فرزندانشان نشوند و هم زحماتی که در تولید فیلم مستند روی دست عوامل می گذارد متحمل شدند

اندکی معرفی مستند

مستند حدود ۴۰ دقیقه بود که اکران آن با یک ربع یا بیست دقیقه تاخیر شروع شد؛ شخصیت های اصلی فیلم یک زن با همین نام بی بی جان و سه فرزند معلولش بودند که در روستای دارستان شهرستان سیرجان زندگی می کردند. دارستان به واسطه تولید گلیمی موسوم به شیرکی پیچ به عنوان دهکده جهانی نیز ثبت شده است و در این فیلم نیز مادر، به تولید گلیم اشتغال دارد تا بتواند بخشی از معیشت خود و خانواده را تامین کند.

شروع مستند با سخنان بی بی جان بود درباره چرایی تولد سه فرزند معلول پی کی یو (PKU) آن هم پشت سر هم و آنچه که وی مدعی بود شوهرش، او و فرزندان را رها کرده تا اینکه کار به انتقال فرزندان به بهزیستی کشیده و بعد توانسته فرزندانش را با چه مشقاتی در خانه و در کنار خودش نگهداری کند.

هرچند به زعم منِ خبرنگار دلایلی که در مستند آورده شد درباره چرایی تولد سه فرزند معلول پشت سرهم و شرایطی که امکان درمان به موقع آنها فراهم نبود چندان کافی نبود یا کافی نمود داده نشد، اما تکیه خود بی بی جان و فیلم بیشتر روی فقر و ناآگاهی بود؛ دو روی یک سکه ای که وقتی در هم می آمیزند نتایج و خروجی های متفاوت و عجیب غریبی خلق می کنند.

آنطور که در این فیلم از زبان یک پزشک متخصص بیان شد، این بیماری با عنوان «پی کی یو» اگر به موقع تشخیص داده شود قابل درمان است و ضرورت دارد که خانواده ها در این زمینه مراقبت کنند؛ در بخشی از مستند علائم این بیماری برای نوزادان تشریح شد که نشان دهد خانواده ها با مشاهده این علائم به مراجع پزشکی مراجعه کنند.

در تشریح این علائم توسط دکتر فهیمه ناظری متخصص اعصاب و روان که در این فیلم نیز همکاری داشته، آمده است: کودک مبتلا به بیماری فنیل کتونوری در ابتدای تولد بدون علامت است اما در روز دوم یا سوم تولد با آزمایش تشخیصی که از طریق ادرار و خون میسر است می توان بیماری را تشخیص داد. به‌تدریج در پایان ماه های اول، نوزاد مبتلا دچار تاخیر در تکامل، استفراغ، کاهش رشد، روشن شدن رنگ موهای سر، چشم و تشنج می شود. همچنین با افزایش سن، کوچکی دور سر، بیقراری، کاهش توجه، حرکات تکراری دست ها، اندام ها و عقب ماندگی ذهنی بروز می کند. در این نوزادان ادرار و تنفس به دلیل وجود فرآورده های فنیل آلانین بوی کپک می دهد، راش های پوستی(کهیر) نیز در بدن این کودکان مشاهده می شود که با رشد کودک از بین می رود.

پشت صحنه فیلم؛ فرزند بزرگ خانواده نیز به تصویر کشیده شده است

اما آنچه کم‌کاری بهزیستی در کمک به این خانواده به تصویر کشیده شد، از جمله دیگر بخش‌های مستند بود که نشان می داد بی بی جان در مراجعه به مدیران بهزیستی شهرستان گلایه های بسیاری دارد و آنها را بیان می کند.

کودک مبتلا به بیماری فنیل کتونوری در ابتدای تولد بدون علامت است اما در روز دوم یا سوم تولد با آزمایش تشخیصی که از طریق ادرار و خون میسر است می توان بیماری را تشخیص داد. به‌تدریج در پایان ماه های اول، نوزاد مبتلا دچار تاخیر در تکامل، استفراغ، کاهش رشد، روشن شدن رنگ موهای سر، چشم و تشنج می شود. همچنین با افزایش سن، کوچکی دور سر، بیقراری، کاهش توجه، حرکات تکراری دست ها، اندام ها و عقب ماندگی ذهنی بروز می کند. در این نوزادان ادرار و تنفس به دلیل وجود فرآورده های فنیل آلانین بوی کپک می دهد، راش های پوستی(کهیر) نیز در بدن این کودکان مشاهده می شود که با رشد کودک از بین می رود.

اینکه بی بی جان و خانواده هایی شبیه به آن نیازمند کمک های دولتی و به ویژه خیران هستند از دیگر بخش های فیلم بود و در ادامه گوشه هایی از ویژگی های رفتاری فرزندان مبتلا به این بیماری و زندگی مادر سه معلول شبیه به هم را به همراه توصیه های یک پزشک متخصص درباره راه های شناسایی این بیماری و درمان آن در ماه های ابتدایی تولد روایت کرد.

نشست نقد و تحلیل

پس از اکران فیلم حدود ۱۰ دقیقه تنفس اعلام شد تا پس از آن پرسش و پاسخ و نقد فیلم توسط اشجعی کارگردان کرمانی با حضور عوامل مستند بی بی جان برگزار شود.

ابتدای این بخش و پس از آنکه اشجعی خلاصه ای صحبت کرد، میرحسینی جرقه و چگونگی آشنایی‌اش با بی بی جان را روایت و از مهسا حقانیت خبرنگار فعال در استان کرمان تشکر کرد که نخستین بار او، در گزارشی به این خانواده طی چندسال پیش پرداخته بود.

میرحسینی گفت که آشنایی او با این خانواده به چندسال قبل بر می گردد اما وعده ای با خودش داشته که تا حمایت خیران را برای کمک به این خانواده تااینکه صاحب یک سرپناه هرچند ابتدایی یا دیگر ملزومات نشوند، فیلمبرداری و اکران فیلم را اجرایی نکند.

میرحسینی گفت که آشنایی او با این خانواده به چندسال قبل بر می گردد اما وعده ای با خودش داشته که تا حمایت خیران را برای کمک به این خانواده تااینکه صاحب یک سرپناه هرچند ابتدایی یا دیگر ملزومات نشوند، فیلمبرداری و اکران فیلم را اجرایی نکند.

اما در این بخش ابتدا میزبان سخنان اشجعی به عنوان تحلیلگر یا منتقد بودیم؛ گرچه وی از همان ابتدا برای دقایقی بیشتر نقش مجری داشت و فقط به دفاع و تمجید از عملکرد میرحسینی به عنوان فیلمساز مستند در کرمان پرداخت.

وی از سختی های فیلمسازی، آن هم مستند و برای فیلمسازانی که به طور شخصی و دغدغه مند نسبت به این کار اقدام می کنند سخن گفت و اواسط یا اواخر نشست بود که در نقش منتقد جاپای خود را کمی تثبیت و تحکیم کرد و اندکی نقد هم برای خالی نبودن عریضه، خطاب به مستند به زبان راند؛ گرچه همان جا هم تاکید کرد که شاید نتوان اسم این را نقد گذاشت زیرا اگر هر فرد دیگری می خواست آن مستند را بسازد، به طور قطع کار دیگری عرضه می کرد.

نقد اشجعی ضمن اینکه به تصنعی و ساختگی بودن برخی دیالوگ های بین بی بی جان و همسایه اش پرداخت، به موضوع دیگری هم اشاره ای زد و آن هم ذهنیت فرزندان معلول نسبت به زندگی بود که از نگاه وی شاید می شد بیشتر آن را به تصویر کشید؛ به ویژه آنجا که وقتی مادر اسباب بازی برای آنها خریده بود، فرزند دوم، بیش از آنکه بخواهد به ماشین پلاستیکی زرد رنگش، توجه نشان دهد، پلاستیک آن ماشین اسباب بازی و صدای مچاله شدن آن پلاستیک بود که برایش جلب توجه می کرد و دوست داشت؛ چرایی این رفتار و نوع نگرش این کودکان معلول به جهان و زندگی دغدغه این هنرمند بود که مدعی بود کاش می شد به نوعی بیشتر به آن توجه می کردند.

اشجعی در پاسخ به یکی از حاضران، مثل کارگردان این مستند، همچنین مدعی بود که کارکرد مستند این نیست که اطلاعات برخی بیماری ها یا موضوعات را در چند جمله در انتهای فیلم بیاورد؛ گرچه بارها حتی در فیلم های سینمایی خارجی و مطرح جهان می بینیم اطلاعاتی که ارزش افزوده ای را بیان و روایت می کند یا واقعی بودن داستان یا اهمیت سوژه را به رخ می کشد، این کار را انجام می دهند و عیب نمی پندارند.

منتقد این نشست باوجود آنکه به عنوان تحلیلگر در اکران این فیلم حضور داشت اما می گفت اندکی دیر به اکران رسیده و بعد، بخش هایی از فیلم را در لب‌تاپ مرور کرده؛ وی همچنین ضمن تشریح انواع مستندها، سختی های کار مستند را برشمرد و ضمن معرفی کارگردان مستند بی بی جان گفت: اگر سه مستندساز واقعی در کرمان داشته باشیم، سیدحمید میرحسینی یکی از آنان است که سفارشی ساز نیست،حتی سفارش هم بگیرد، موضوع را با اثرانگشت خود می سازد و نمایانگر بخشی از هویت کرمان است زیرا بخشی از اجتماع ها و نحوه زیست امروزهای ما را در قالب مفاخر کرمان یا موضوعات مختلف به تصویر کشیده است و بعدها در تاریخ می توانند به آن استناد کنند.

راست: میرحسینی کارگردان مستند، چپ:مسعود اشجعی فیلمساز و کارگردان

تکرار دردآور ارتباط مادر و معلولان

اشجعی با بیان اینکه روایت هر فیلمساز از یک موضوع ورویداد با دیگری متفاوت و این پدیده ای طبیعی است گفت: در این مستند تکرار دردآور یک ارتباط ( ارتباط مادر و فرزندان) را می بینیم و مستند، به شکل پایان باز شکل گرفته که یعنی این داستان (ارتباط دردآور) ادامه دارد.

وی جمله مهمی را نیز خطاب به برخی حاضران گفت و تصریح کرد: اینکه بیرون گود بنشینیم و برخی نقدها را وارد کنیم، آسان است، اما ما می دانیم که تولید مستند آن هم چنین موضوعاتی خاص چقدر سخت و مشقت بار است که در کل، عوامل این فیلم توانسته اند خوب از پس آنها بربیایند.

اشجعی با بیان اینکه روایت هر فیلمساز از یک موضوع ورویداد با دیگری متفاوت و این پدیده ای طبیعی است گفت: در این مستند تکرار دردآور یک ارتباط ( ارتباط مادر و فرزندان) را می بینیم و مستند، به شکل پایان باز شکل گرفته که یعنی این داستان (ارتباط دردآور) ادامه دارد.

دنبالی ابزاری برای کار هنری خودم نبودم

میرحسینی کارگردان هم در بخش هایی از سخنانش ضمن بیان چگونگی آشنایی بیشتر با این خانواده و چندین جلسه مراجعه حضوری و ارتباط با اعضای این خانواده، تلاش های چندساله خود در سینمای مستند را برشمرد و گفت که آن زمان که این حرفه را شروع کرد، شرایط کار خیلی سخت بود و اینک کمی شرایط برای جوان ترها مهیا تر شده است.

وی که معتقد است کرمان به علت شرایط فرهنگی، جغرافیایی و رخدادهای تاریخی آن مثل زلزله بم و غیره، بهشت مستندسازی است تاکید کرد: در مستند بی بی جان به هیچ عنوان دنبال آن نبودم که از این سوژه و خانواده به عنوان یک ابزار برای کار هنری خودم استفاده کنم یا اینکه مثلا در جشنواره مقام می گیرد یا نمی گیرد، بلکه هدفم از ابتدا کمک به این خانواده بود.

میرحسینی گفت: این کار توسط خودم و دیگر عوامل کاملا به صورت دلی انجام شد و بیشتر عوامل هم حتی به جای آنکه هزینه ای بگیرند، کمک کردند، چه به تولید فیلم و چه این خانواده معلول.

روایت زنانه از زندگی

وی افزود: نخواستم فیلم سفارشی کار کنم که بخواهم مثلا در این موضوع به سراغ مدیران بهزیستی بروم و هزینه ای هم بگیرم؛ اما در مستند نشان دادم بی بی جان، آدم عاشقی است که زندگی می کند و با بهزیستی هم حتی می جنگد؛ این روایت زنانه است از زندگی یک خانواده. می خواستم از نگاه بی بی جان قصه روایت شود.

دیگر عوامل مستند همچون نجیب زاده مدیر فیلمبرداری مستند نیز شرایط خاص فیلمبرداری در این پروژه را باتوجه به شرایط خاص کودکان که با مشاهده نور دچار تغییرات رفتاری می شدند تشریح کردند.

تحسین و نقد

اما در بخش طرح پرسش ها، بیشتر حاضران به جای آنکه نقد یا پرسشی مطرح کنند، از فیلم و عملکرد عوامل قدردانی کردند که طبیعی هم بود؛ زیرا بیشتر حاضران از دوستان عوامل فیلم و علاقه مندان به این عرصه که آشنایی با کارگردان و دیگر عوامل داشتند بودند؛ در این میان یک نفر هم نقدی همراه با پرسش مطرح کرد و دیگر حاضران در ستایش موضوع و روایتی که در مستند مشاهده شد، سخن راندند.

باید گفت البته که مستند بی بی جان باتوجه به موضوع و روایتی از زندگی یک مادر با سه فرزند معلول ذهنی، هرچقدر هم مورد نقد قرار گیرد یا ایرادهای احتمالی هم به آن وارد باشد، باز قابل ستایش است؛ هم به علت آگاهی‌بخشی به جامعه و بازدارندگی برای پیشیگری از شکل گیری یک آسیب و حتی کمک به تشخیص به‌موقع بیماری و درمان آن و هم روایت مادرانه های مادری که باید به تنهایی، یک خانواده را با سه فرزند معلول به دوش بکشد.

باید گفت البته که مستند بی بی جان باتوجه به موضوع و روایتی از زندگی یک مادر با سه فرزند معلول ذهنی، هرچقدر هم مورد نقد قرار گیرد یا ایرادهای احتمالی هم به آن وارد باشد، باز قابل ستایش است

هرچند از نگاه برخی از جمله نگارنده فیلم به برخی پرسش ها پیرامون زندگی بی بی جان به طور کامل پاسخ نداده باشد؛ یا همه اطلاعات موجود را به طور همه‌جانبه به تصویر نکشد که می توان از دلایل آن تعدد و تنوع اطلاعات پیرامون سوژه یا پیچیدگی های زیاد آن گمانه زنی کرد، حتی در پاسخ به نقد اشجعی فیلمساز، اگر در چنین مواقعی از ظرفیت های پزشکی جامعه علمی کشور بیشتر، بهتر و دقیق تر به صورت اطلاعات‌محور به کار گرفته می شد، شاید روایت ارتباط مادر با فرزندان یا چرایی رفتارها و نحوه تعامل معلولان با خود و جامعه را بهتر می شد در خلال مستند شکل داد.

اگر برای نمایش رنج های مادر سه معلول که از جمله محورهای مهم تولید مستند بوده، بیشتر و بهتر وقت گذاشته می شد، برخی مصادیق مربوط به معیشت زندگی بی بی جان بهتر و ملموس تر بیان می شد، یا درباره چرایی تولد سه معلول ذهنی پشت سر هم و تشخیص ندادن به موقع این بیماری حتی در مورد ۲ فرزند بعدی بیشتر و بهتر روایت می شد، همه و همه برخی از پرسش ها یا نقدهایی است که حتی در صورتی که وارد هم باشند، باز از ارزش زحمات کشیده شده در این مستند و پیام های مهمی که داشت کم نمی کند؛ چه اینکه عوامل مستند نیز از این نقدها استقبال می کنند و برای همین نشست اکران گذاشتند و حتی اگر همه آنها را وارد هم ندانند، شاید بتواند زاویه دیدی هرچند محدود به آنان برای کارهای بعدی بدهد؛ و همین روحیه نقدپذیری خود، اصل مهمی در رویه هنرمندان است.

در معرفی دیگر عوامل این فیلم مستند که بنا بر اعلام کارگردان آن بتازگی مجوز اکران گرفته، اینطور آمده است: مدیر تصویربرداری: علی رضا نجیب‌زاده، صدابردار: افراسیاب امیری، مدیر تولید: زینب عبدالله آبادی، پژوهش : سمیرا شیخ مظفری،مهسا حقانیت، سیدحمید میرحسینی، عکاس و برنامه‌ریز: فرزاد میرحسینی، مجری طرح: حجت طاهری، موسیقی: فواد توحیدی، صداگذاری: مریم شهسواری، تدوین: سیدحمیدمیرحسینی، ترجمه: نازیتا شاه اسماعیلی، مشاور پزشکی: فهیمه ناظری، اصلاح رنگ: مازیار محمدی‌، مشاور رسانه‌ای: سارا کبریایی، گوینده تیزر: علی رضا رازانی‌، ساخت تیزر: مهسا صادق‌زاده، دستیاران تصویر: علی‌رضا طاهرنژاد، علی صالحی، تهیه‌کننده: علی درویشی با تشکر از مهندس ابوذر حلوایی‌پور، ابوذر خواجویی نسب و عماد محمدی.