تهران- ایرنا- خسرو باباخانی منتقد گفت: نویسندگان جوان ما باید برای نوشتن رنج بیشتری متقبل شوند و در داستان‌های خود شخصیت‌پردازی کنند.

به گزارش ایرنا از روابط عمومی خانه کتاب و ادبیات ایران، نشست معرفی و بررسی کتاب «کارخانه اسلحه‌سازی داوود داله» از سلسله نشست‌های «همسایه با کتاب» همزمان با هفته دفاع مقدس، روز یک‌شنبه با حضور خسرو باباخانی منتقد در کتابسرای زیتون برگزار شد.

نثر کارخانه اسلحه‌سازی داوود داله رشک برانگیز است

در ابتدای این نشست، خسرو باباخانی با بیان اینکه محمدرضا شرفی خبوشان نویسنده ادبیات کودک و نوجوان و بزرگسال است و هر کتابی که بنویسد با لذت می‌خوانم به نخستین مواجه‌اش با کتاب کارخانه اسلحه‌سازی داوود داله به عنوان مخاطب اشاره کرد و گفت: آثار این نویسنده مانند چشمه‌ای است که از آن تشنه برنمی‌گردیم. معمولا کتاب‌هایی که برای نقد به دستم می‌رسند در دو مرحله می‌خوانم؛ یک بار با دلم و یک بار از موضع منتقد و با دقت می‌خوانم و نقاط قوت و ضعف آنها را شناسایی می‌کنم. درباره کتاب «کارخانه اسلحه‌سازی داوود داله» نیز اینگونه بود.

این منتقد با اشاره به اینکه داستان، زائده تخیل و تجربه است، اضافه کرد: همیشه این سوال برایم مطرح بود که چرا در این حجم از کار، عده‌ای کتاب می‌نویسند و عده‌ای آن را منتشر می‌کنند و عده‌ای دیگر آن را می‌خوانند؟ برای پاسخ به این پرسش تحقیقاتی را انجام دادم تا به تفاوت تاریخ و داستان پی ببرم. ارسطو اولین فردی است که یک تعریف از تاریخ ارائه می‌دهد و می‌گوید تاریخ بیان حوادث است آنگونه که باید باشد. اما ادبیات بیان حوادث است آنگونه که می‌توانست باشد. بنابراین ما چیزی به نام تاریخ‌نگاری بی‌طرف نداریم و نوشتن تاریخ بی‌طرفانه عین بی‌هنری است. تاریخ‌نگاری ولو کاملا رئال هم داستان است.

وی افزود: کتاب کارخانه اسلحه‌سازی داوود داله به عنوان یک رمان که بعضی از فصل‌های آن تجربه‌های نابی را منتقل می‌کند قطعا ثمربخش است و علاوه‌بر جذابیت‌ها، کنش‌ها و کشش‌های موجود در این کتاب، نویسنده نثر ساده‌ای دارد و این نثر رشک برانگیز است. نویسنده در این کتاب تجربه‌های ناب و فضاسازی‌های خوبی را به خواننده منتقل می‌کند.

باباخانی درباره نحوه نوشتن یک کتاب جذاب برای مخاطبان امروزی توضیح داد: منظور از انتقال تجربه این نیست که نویسنده با حواس پنجگانه درگیر ماجرا شود و آن را در آثارش منعکس کند. بسیاری از نویسندگانی که درباره دفاع مقدس کتاب نوشته‌اند یا در زمان جنگ حضور نداشتند یا در آن دوران کم سن و سال بودند. آیا این نویسندگان حق ندارند درباره دفاع مقدس بنویسند؟ مطالعه کردن و دیدن فیلم و به طور کلی هنر یکی از بهترین راه‌های انتقال تجربه است. نویسنده این کتاب شاید در طول عمر خود تیرکمان سنگی نساخته باشد اما نحوه ساختن آن را دیده باشد؛ بنابراین این تجربه را در ذهن خود ساخت و به گونه‌ای آن را در این داستان پروراند که تصور می‎‌کنیم نویسنده به صورت مستقیم آن را تجربه کرده است.

کارخانه اسلحه‌سازی داوود داله بیش از حد جدی است

این نویسنده در بخش دیگری از سخنان خود به نحوه روایت کتاب کارخانه اسلحه‌سازی داوود داله اشاره کرد و افزود: فصل‌های کتاب ناپیوسته و مستقل هستند و هر کدام می‌توانند داستان مجزا یا هم‌مرز خاطره باشند. یکی از نقاط ضعف کتاب نیز همین نکته است که بخشی از کتاب به خاطره نزدیک می‌شود. در این کتاب ما با «دال» آشنا می‌شویم اما آیا ضرورت دارد در دل یک رمان در یک فصل درباره این موضوع توضیح داده شود؟ احساس می‌کنم نویسنده اطلاعات خود را به رخ کشیده است یا می‌خواهد اطلاعات خود را نشان دهد. به نظر من این کار ضرورت ندارد. گاهی لازم است خواننده در متن مشارکت کند و نویسنده نباید همه اطلاعات را به خواننده ارائه کند تا خواننده به سراغ تحقیق و پژوهش برود. نویسنده باید این توانایی را داشته باشد که با تکنیک هنر، خواننده را به مشارکت وادار کند اما در این کتاب، مشارکت خواننده در داستان‌ها کم است و نویسنده جا برای مشارکت خواننده باقی نمی‌گذارد.

وی به تاثیر موضوع دفاع مقدس در کتاب «کارخانه اسلحه‌سازی داوود داله» اشاره کرد و ادامه داد: نویسنده از صمیم قلب و با همه وجودش به دفاع مقدس معتقد است و این اعتقاد در همه آثارش دیده می‌شود. درباره تاثیر دفاع مقدس در این کتاب باید قدری با مسامحه صحبت کرد. دو سوم کتاب روایت خانواده است اما ناگهان به فصلی می‌رسیم که پدر خانواده باید به جبهه برود. درحالی که برای رفتن به جبهه هیچ دوره‌ای را سپری نکرده است. به عبارتی نویسنده کاشی را چسبانده اما این کاشی در جای خود ننشسته است.

این منتقد همچنین بیان کرد: در این کتاب، طنز به سختی دیده می‌شود. یکی از بزرگترین فقرهای ادبیات داستانی ما فقر طنز است؛ در ادبیات ما طنز کم است و در این کتاب نیز نمک طنز را ندیدم. اتفاقا نویسنده در این کتاب بسیار جدی حرف می‌زند و مانند شخصیت‌های داستان صحبت نمی‌کند. طنز در کلام نویسنده منعکس نمی‌شود تا لبخند بر لبان خواننده بنشاند. به نظر می‌رسد این کتاب بیش از حد جدی است.

خسرو باباخانی در پایان با بیان اینکه فصل «سلطان» کتاب را نقطه اوج داستان و ضعیف‌ترین فصل را فصل «هواپیما» می‌دانم، گفت: اگر به جای نویسنده کتاب بودم فصل اول را با صدای آژیر یا انفجار آغاز می‌کردم. نکاتی برای نوشتن کتاب وجود دارد که بعد از سی سال نوشتن و خواندن کتاب به آن پی‌ می‌بریم. رمان‌های ما کم کم از شخصیت خالی می‌شوند. پرداختن به شخصیت کار سختی است برای همین تعداد آنها روز به روز در رمان‌ها و داستان‌های ما کم می‌شود. نویسندگان جوان ما باید برای نوشتن رنج بیشتری متقبل شوند و در داستان‌های خود شخصیت‌پردازی کنند. شخصیت‌های این کتاب نیز اندک هستند و به نظر می‌رسد نویسنده زمان کمی برای نوشتن داشت یا شاید طرح یک رمان دیگری را در ذهن پرورش می‌داد و در جاهایی از کتاب از مطالب کم کرده است.