حاج جلال حاجیبابایی در گفتوگو با خبرنگار کتاب ایرنا، درباره مشکلات در خاطر سپردن خاطرات دفاع مقدس بعد از چند دهه، گفت: خاطرات تا حدودی توی ذهنم بود و جاهایی را که فراموش کرده بودم، با کمک سوالهای جزئی نویسنده، تلاش میکردم تا به یاد آورم. خانوداهام، همسرم، دخترم، خواهرم و پسرم حمیدرضا در این مورد خیلی کمک کردند؛ وگرنه من نه آن زمان و نه الان هیچ وقت فرصت یادداشتبرداری نداشتم.
راوی کتاب حاج جلال با تاکید بر اینکه هیچ گاه درباره یادداشتبرداری برای بازگو کردن خاطرات جنگ، برنامهریزی نکرده بود، ادامه داد: به فکرم نمیرسید که چیزی را یادداشت کنم. آن روزها تلاش میکردیم تا زندگی کنیم؛ اما فقر از یک طرف و صدام ملعون از طرف دیگر همه محاسبتمان را برای زندگی به هم ریخت.
من کجا و تدوین کتاب زندگی کجا...
حاجیبابایی درباره تبدیل روایتها به کتاب و انتقال مفاهیم بیان کرد: خدا رو شکر من و هم همه خانواده از کتاب راضی هستیم. به خصوص وقتی میبینم که کتاب با اقبال و استقبال خوبی مواجه شده است خدا رو شکر میکنم.
راوی کتاب حاج جلال با اعلام اینکه هیچگاه به کتابی شدن زندگیاش فکر نکرده بود، توضیح داد: نمیدانستم و انتظار نداشتم که زندگی ساده و طبیعی ما و آنچه که از نظر من عادی بود، روزی تبدیل به کتاب شود. همین را از صدقه سری شهدایمان میدانم. وگرنه من کجا و تدوین کتاب زندگی کجا...
او درباره تاثیر کتابهایی که روایتی از دفاع مقدس است بر مخاطبان بیان کرد: تنها تاثیر این کتابها باید برای جوانان و نسل جدید باشد. آنها که الان در راحتی و آرامش زندگی میکنند و به نوعی طلبکار هستند. از زمین و زمان گلایه میکنند و فکر میکنند حقشان خورده شده است. در حالی که من و خانوده ام با وجود همه این اتفاقات همه تالمات و سختی که کشیده ایم هیچ وقت به خودمان اجازه چنین حقی نمیدهیم و هر آنچه که از دست دادهایم و سختیها و مصیبتهایی را که کشیدهایم در راه خدا و کشور عزیزم ایران اسلامی میدانیم و جز آن به چیز دیگری فکر نمیکنیم.