کسی که راز این جهان را کشف نکرده و تلاشی هم در مسیر کشف رازها نداشته باشد نمیتواند با دیوان حافظ انس و الفت برقرار کند. حافظ بارها در دیوان خود از راز به عنوان «سِر» یاد میکند. به عنوان مثال در اشاره ای غیرمستقیم در یکی از ابیات خود میگوید:
ما محرمان خلوت انسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو
دیوان حافظ تماماً رازنامه است و این راز برای اهل دل اندک اندک و لایه لایه پیدا میشود و گسترش مییابد. حافظ در این زمینه هم میگوید:
«محرم راز دل شیدای خود
کس نمیبینیم ز خاص و عام را
در واقع این نکته قابل تأمل است که راز دل حافظ را به ادعای خودش حتی خواص هم نمیتوانند بدانند.
حافظ در بیتی دیگر میگوید:
گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
دیوان حافظ جستوجویی برای راز عالم و بیان آن به یک زبان هنری است. او در این بیت اشارهای به حال و احوالات منصور حلاج دارد. اینکه جهان با مدرنیته چه قدر وارد راززدایی و رازورزی میشود بحث قابل تأملی است که در مورد حافظ به دقت دنبال میشود.
راز جهان همان نکته پوشیده دیوان حافظ است. من به عنوان حافظپژوه دعوت میکنم که مخاطبان حرف حافظ را جدی بگیرند و یک خلوت سحری و دعای قلبی داشته باشند تا با راز این جهان بیشتر آشنا شوند. اگر راز را از این جهان حذف کنیم نه عرفانی باقی میماند و نه دین و نه چیزی از دیوان حافظ برای مطالعه کردن باقی خواهد ماند. همه مفاهیم حافظ بر مفهوم راز و رازوارگی میچرخد و وقتی از او سخن می گوییم راز او به ذهن ما متبادر میشود چرا به حافظ میگویند «لسان الغیب»؟ این نکته هم با راز حافظ ارتباط مستقیم دارد.
متأسفانه در دنیای مدرن، کمتر میتوان دنبال راز بود چون خاصیت علم تحلیل و خاصیت سرمایه، کمیتگرایی است. حافظ گاه از راز به «آن» تعبیر میکند و در مدرنیته از «آن» کمتر استفاده میشود. البته نمیتوان در دنیای مدرن منکر جستوجو شد اما کمتر خبری از راز است.
*این یادداشت در همکاری با انجمن مفاخر فرهنگی برای انتشار به ایرنا ارسال شده است.