تهران- ایرنا- کارشناسان شرکت‌کننده در نشست «پناهندگان افغانستانی و سیاست‌گذاری مهاجرت و حمایت اجتماعی» تصریح کردند، بیش از ۴۰ سال است که در حال تخمین جمعیت مهاجران افغانستانی هستیم. سن، جنسیت، تخصص، مکان سکونت، شیوه ورود به کشور نیز تحت هیچ شرایطی مشخص نیست؛ آن هم در حالی که موارد یاد شده، پایه‌ترین مسائلی است که کشور باید از آن آگاه باشد.

ورود پناهندگان افغانستانی و مسائل بعد از آن به کشورمان، یکی از موضوع‌هایی است که در دوره کنونی از نظر اجتماعی بازتاب زیادی داشته است. پناهندگان افغانستانی که به دلیل اشتراکات زیاد فرهنگی و زبانی با ایران و همچنین وجود مرزهای گسترده با کشورمان، امنیت موجود در این کشور و همچنین قرارگیری ایران بر سر راه غرب، جمهوری اسلامی را مامنی برای گریز از چالش‌های کشورشان می‌دانند، این روزها به تعداد زیادی به ایران وارد شده و به همین میزان چالش‌های فرهنگی و اجتماعی آن‌ها با کشور نیز گسترده شده است.

بر این اساس، گروه جمعیت و مهاجرت انجمن جامعه‌شناسی ایران با همکاری موسسه رحمان(رشد، حمایت، اندیشه)، نشست «پناهندگان افغانستانی و سیاست‌گذاری مهاجرت و حمایت اجتماعی» را با حضور «محمدحسین عمادی» (پژوهشگر توسعه و مشاور ارشد UNP در افغانستان)، «حسن نوری» (کارگردان سینما)، «میثم مهدی‌پور» (معاون نماینده ویژه ایران در افغانستان) و «آرش نصر اصفهانی» (پژوهشگر اجتماعی و دبیر نشست) برگزار کرد.

گزارش پیش‌رو خلاصه‌ای از مهم‌ترین مطالب مطرح شده در این نشست است.

آرش نصراصفهانی

مسله پناهندگان یک معادله ریاضی با پاسخی قطعی نیست

آرش نصراصفهانی در این نشست، به مصاحبه معاون سیاسی وقت وزیر کشور در سال ۱۳۶۰ با روزنامه کیهان اشاره کرد که گفت: خواهران و برادران باید بدانند که در اسلام مرزهای متداول معنا ندارد و کل مسلمانان امت واحدند اما وقتی به آنها حمله می‌شود، نباید کشور خود را ترک کنند. این نگاه هنوز هم حاکم است که افغانستانی‌ها به هرحال روزی باید به کشورشان برگردند.

نصراصفهانی: مساله پناهندگان یک معادله ریاضی با پاسخی قطعی نیست. موضع ما در نهایت به ارزش‌ها و باورهایمان برمی‌گردد. انتخاب می‌کنیم که در این منازعه کجا بایستیم و مسئولیت و پیامدهای انتخابمان را هم باید بپذیریمبعضی فکر می‌کنند آنها مهمان‌اند و منابع برای خودمان کم است؛ بعضی آنان را تهدیدی برای جامعه ایران می‌شمارند؛ بعضی دیگر به تفاوت‌های فرهنگی اشاره می‌کنند. در ایران، کمتر از زاویه خود افغانستانی‌ها به مساله پرداخته شده است.
البته نگاه بیشتر ایرانیان از منظر سخاوت است و متوجه نیستند که زندگی به عنوان شهروند درجه دو یعنی چه. وقتی موقتی‌بودن را اصل قرار می‌دهیم، آن وقت سیاست‌هایمان جوری تنظیم می‌شود که این گروه ریشه ندواند و دائم نباشد. نه امکان بازگشت امن را فراهم کرده‌ایم و نه ادغام در جامعه میزبان اتفاق افتاده است. مساله پناهندگان یک معادله ریاضی با پاسخی قطعی نیست. موضع ما در نهایت به ارزش‌ها و باورهایمان برمی‌گردد. انتخاب می‌کنیم که در این منازعه کجا بایستیم و مسئولیت و پیامدهای انتخابمان را هم باید بپذیریم.

سرمایه‌گذاری جامعه افغانستان در ایران

میثم مهدی‌پور نیز به عنوان دومین سخنران این نشست تاکید کرد: هیچ کشوری به اندازه ایران از مسائل افغانستان تاثیرپذیر و بر آن اثرگذار نیست. آیا ما با نگاه صرفا اسلامی و انسانی داریم این تعداد مهاجر را بپذیریم؟
ما ۹۵۰ کیلومتر مرز با افغانستان داریم که باید از دو طرف ارزیابی شود تا ورود و خروج غیرقانونی رخ ندهد. باید درون افغانستان امنیت و اقتصادی پایدار شکل بگیرد. این در حالیست که ما الزاما نگاه موقت به افغانستان نداشته‌ایم و این نگاه یا بر اساس نیازمان بوده و یا باتوجه به شرایط بحرانی جامعه خودمان.
 

میثم مهدی‌پور


مهدی‌پور: هیچ کشوری به اندازه ایران از مسائل افغانستان تاثیرپذیر و بر آن اثرگذار نیست؛ آیا ما با نگاه صرفا اسلامی و انسانی داریم این تعداد مهاجر را بپذیریم؟ جامعه افغانستان بزرگ‌ترین گروه سرمایه‌گذار در ایران است. آن بخشی که امروز تبدیل به نگرانی بوده، ناشی از چند موضوع است:
۱. بخش بزرگی از مشاغلی که افغانستانی‌ها در آن حضور دارند، ایرانی‌ها نمی‌توانستند در آن حضور داشته باشند.
۲. میزان جرم و جنایت نسبت به جمعیتی که به کشور تحمیل شده و ما آمادگی پذیرشش را نداشته‌ایم، بسیار ناچیز است و بازنمایی‌ها درست نیست.

بنابراین هزینه‌ای که ایران برای این جمعیت بزرگ افغانستانی می‌کند، باید در ساختاری نظام‌مند و همراه با نوعی از پذیرش صورت پذیرد تا از این راه، هم نیازهای جامعه ایران برطرف شود و هم سقف میزان پناهجویی که مورد نظر کشور است، تعیین شود. به همین دلیل «سازمان ملی مهاجرین» در اردیبهشت ۱۴۰۱ آغاز به کار کرد تا اینکه بتواند آن نظام‌مندی را شکل دهد.

هیچ آمار رسمی از تعداد مهاجرین افغانستانی در دسترس نیست

از نگاه محمدحسین عمادی نخستین مشکلی که ما در رابطه با مهاجران افغانستانی داشته و داریم، نداشتن آمار دقیق جمعیتی است. بیش از ۴۰ سال است که فقط در حال تخمین جمعیت هستیم. سن، جنسیت، تخصص، مکان سکونت، شیوه ورود به کشور نیز تحت هیچ شرایطی مشخص نیست؛ آن هم در حالی که این موارد، پایه‌ترین موضوع‌هایی است که کشور باید از آن آگاه باشد تا تصویر ما را از یک استعداد یا پتانسیل[نیروی کار] روشن کند.

محمدحسین عمادی

عمادی: نخستین مشکل ما در رابطه با مهاجران افغانستانی، نداشتن آمار دقیق جمعیتی است؛ بیش از ۴۰ سال است که در حال تخمین جمعیتیم. سن، جنسیت، تخصص، مکان سکونت و شیوه ورود به کشور نیز تحت هیچ شرایطی مشخص نیستدومین مساله در رابطه با مهاجران، موضوع سیاست است. جمهوری اسلامی باید برای خودش روشن کند که آیا می‌خواهد به‌عنوان دولت_ملت مدرن با موضوع مواجه شود؟ یا معیارش امت اسلامی و فراملی است و به‌عنوان وظیفه‌ای الهی و ایدئولوژیک با موضوع روبه‌رو شود؟

باید در نظر داشت که هریک از اینها پیامدهای متفاوتی دارد. وقتی نوع مواجهه شفاف نیست، قشری که در معرض آسیب است، مورد هجمه قرار می‌گیرد؛‌ به ویژه که کانال‌های موثری هم برای اعتراض مردم به حاکمیت وجود ندارد و فرد ایرانی‌ای که قدرت تحلیل ندارد، مهاجر(پناهنده) را تهدید می‌بیند و به او حمله می‌کند.

نصراصفهانی نیز در ادامه گفت: چهار میلیون افغانستانی نوعی از مدرک شناسایی را با خود دارند. این مدارک باید تکمیل و منتشر شود تا ابهامات برطرف شوند و به بهبود شرایط کمک کند. تصویری محدود برای یک شهروند ایرانی تعریف شده که یک افغانستانی هرگز در آن نمی‌گنجد و بنابراین امروزه ایده‌ای برای پذیرش آن به‌عنوان ملت نداریم.

مشاغل مُجاز برای افغانستانی‌ها فقط فیزیکی و یدی است

حسن نوری کارگردان سینما نیز سخنانش را با تازگی تجربه مهاجرتی در برگزاری چنین نشست‌هایی آغاز کرد. به گفته او، فرض بر این است که پدیده‌ای به نام مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران وجود داشته است. ما در این چند دهه چیزهایی زیست کردیم که شاید برای دیگران دور باشد. من از تجربه زیسته‌ام صحبت می‌کنم تا این تصاویر به هم نزدیک شود. هرچند شاید معتبر هم نباشد از این نظر که میان مهاجران، فراوانیِ زیاد نداشته باشد.
میزان مهاجری که وارد این کشور می‌شود، با هر عنوان دیگر مثلا آواره، پناهنده، جنگ‌زده و.... نُرم‌های موجود برای پذیرش اینها طی نمی‌شود؛ به ویژه با رویکرد موقتی بودن که قرار است یک روزی برگردند. سیاست‌های ادغام نکردن در پیش گرفته شد. یک دیگریِ بد، شکل گرفت که از نظر اجتماعی شأن پایین‌تری دارد که یک انسان ایرانی عارش بیاید با آنها معاشرت کند.

بر اساس تجربه زیسته ما، اتفاقا روندهای کاملا برنامه‌ریزی‌شده‌ای حاکم بوده است. به طور مثال فهرست مشاغل مُجاز برای افغانستانی‌ها را می‌شود دید که کارهای فقط فیزیکی و یدی است. هم‌زمان با آن، در رسانه‌ها تصاویر مشخصی به افغانستانی‌ها الصاق می‌شود؛ به طور مثال لهجه تمسخر می‌شود و آدم‌هایی بی‌عرضه نشان داده می‌شوند. این مشاغل میزان محدود درآمد را ممکن می‌کند و جاهای محدودِ مشخصی از شهر می‌شود زندگی کرد. از طرف دیگر منزلت اجتماعی‌شان به ویژه توسط رسانه پایین می‌آید.

حسن نوری

فرزندان افغانستانی‌ها نمی‌توانند بروند فنی‌حرفه‌ای درس بخوانند چون ممنوع است؛ سیاست‌های پولی نیز باعث می‌شوند اگر تنها راهی هم بوده تا از طریق تحصیلات طبقه خود را تغییر دهند، پولی شدن آموزش و دانشگاه، همان را هم ناممکن می‌کند. اینکه عده‌ای توانستند وارد دانشگاه شوند، به این علت بوده که یا یکی از اعضای خانواده به یک کشور اروپایی مهاجرت کرده و از آنجا برایشان پول می‌فرستد، یا همه ظرفیت و سرمایه خانواده ریخته می‌شود پای یک نفر تا آن یکی بتواند نجات یابد.

نوری: در همه جهان گروه‌های دست راستیِ ضدمهاجر وجود دارد اما به همان میزان هم گروه‌های چپ هستند که از حقوق مهاجران حمایت می‌کنند بنابراین بیش از چهار دهه به‌طور مستمر توسط همه دولت‌ها هدفمند پیگیری می‌شود. این انزوای فضایی_اجتماعی، عامدانه ایجاد شده است. یکسری برچسب و پیش‌فرض و انگ برای این مردم ایجاد کرده‌ و سبب‌شده چند نسل به مدت چند دهه به‌گونه‌ای تحقیر شوند که حالشان به هم بخورد از اینکه افغانستانی‌اند.

برخی از این محدودیت‌ها بسیار نمادین است. نزدن سیم کارت ایرانسل به نام افغانستانی، نمادین است تا یادآوری شود تو یک بیگانه‌ای. آدم‌هایی که فاقد هرگونه قدرت و حقی‌اند... در همه جهان گروه‌های دست راستیِ ضدمهاجر وجود دارد اما به همان میزان نیز گروه‌های چپ هستند که از حقوق مهاجران حمایت می‌کنند. آن هم مهاجرانی که از کشور خودشان فرار کرده‌اند اما در تجربه مهاجرتی ما چنین چیزی نیست. حتی در زمان اصلاحات، با وجود آزادی بیانی که وجود داشت و رشته‌هایی مانند علوم اجتماعی گل کرده بود، صدای هیچکس درنیامد.

اتفاقات این روزها، گذشته دارد و نمی‌دانم چرا برخی از خشونتِ ایرانیان علیه افغانستانی‌ها آنقدر تعجب می‌کنند... تجربه مهاجرتی باید به‌صورت واقعی بررسی شود. این تجربه تماما بد و یا خوب نیست. نیاز به عذرخواهی هست؛ اصلا بحث مهمانی و میزبانی نیست. ما اذعان داریم که در دوران جنگ[تحمیلی] همان کوپنی که به ایرانی می‌دادند به افغانستانی هم می‌دادند اما بعد از دوران جنگ، انسان افغانستانی تبدیل به کارگرِ بدون هرگونه حق و حقوقی تبدیل شد. نژادپرستیِ روزمره هم علیه آن دسته از افغانستانی‌ها اعمال می‌شود که مثل «هَزاره‌ها» چهره شرقی دارند.

صاحبان این چهره در افغانستان چون هزاره‌اند، نقل قولی هست که باید راهی گورستان شوند و هیچ جایی برایشان در جهان وجود ندارد. بعد در ایران مورد خشونت قرار می‌گیرند چون افغانستانی شناخته می‌شوند. فقط آگاه باشید به اینکه این تجربه‌ها را مهاجران توام با رنج توصیف می‌کنند. من به‌عنوان یک مهاجر افغانستانی، مطلقا مطالبه‌ای ندارم. مخاطب من مخاطب ایرانی‌ای است که آگاهی انتقادی نسبت به اطرافش دارد، نه کسی که منبع خبری‌اش تلویزیون، اینستاگرام و فامیلش است. آن بخشِ آگاهِ جامعه ایران تا به حال ساکت بوده و از الان به بعد، اگر دیر نشده باشد، تنها درخواست این است که هروقت با یک انسان افغانستانی مواجه شد، رنجش را کتمان نکند.