همدان- ایرنا- یک شب طولانی، کنار تمام کسانی‌که دوستشان داریم، شبی برای پیوند زدن پاییز به زمستان و کهنه‌تر و شیرین‌تر شدن مهربانی‌ها و یلدای کهن ملایری‌ها که با نذر خوبی‌ها عروس فصل‌ها را بدرقه می‌کنند.

به گزارش ایرنا؛ کُرسی، انار دون‌کرده با گُلپر و نمک، قاچ‌های قرمز هندوانه، آجیل، دیوان حافظ، بازی‌های نوستالژی و قصه‌های قدیمی؛ پدربزرگ با کلاه پشمی و مادربزرگ با لَچَک سفید و بوی کاهگل خانه قدیمی، همه آن چیزی است که برای یک یلدای ایرانی کافی است و عکس‌های یادگاری که در برگ دیگری از خاطرات زندگی به آلبوم خانوادگی سنجاق می‌شود.

و در میان تمام هیاهوی امروزی، همهمه برگ‌های خشک پاییزی و صدای سوز زمستان، ملایری‌ها در تب و تاب زنده نگه داشتن این سنت کهن و دیرین خود هستند، «شِوچِله» که از نیاکان آنها دست به دست گشته و به دنیای امروز رسیده، «یلدا» اگرچه دلش از نامردان روزگار در جنوبی‌ترین نقطه ایرانِ کهن و آنسوی مرزها گرفته، اما دلش قصه یکرنگی‌هاست و می‌خواهد از طولانی‌ترین شب سال باز هم برای بچه‌های این مرز و بوم و از خوبی‌ داستان بگوید.

داستانِ «یلدا»، دختر گیسو بلند پاییز است که دل به سفیدی زمستان دارد و به بهار دل بسته و «شِوچِله» ملایری‌ها شده تا بهانه‌ای باشد برای دورهمی‌هایشان و ساختن خاطراتی شیرین و یک دقیقه بیشتر با هم بودنشان را جشن بگیرند، حتی به دور از هرگونه تجملات و بِریز و بِپاش‌های امروزی که دیوار حائلی شده بین تمام خوبی‌ها و دور هم بودن‌ها.

حاج بهمن معتمد بازار ملایر اما معتقد است آئین‌های کهن باید زنده نگه داشته شود؛ حتی با یک هندوانه‌ای که ممکن است سفید باشد و اناری که ترش، اما دور هم جمع شویم و مهربانی به هم هدیه دهیم، حتی با هزینه‌کرد کمترین مبلغ؛ برای شاد کردن بچه‌ها و نیازمندان دریغ نکنیم، بخشنده باشیم تا خداوند در این شب به یاد ماندنی به ما لبخند بزند.

سخاوت؛ سرمشق نخست یلدای ملایری‌ها

او از بلندنظری و سخاوت هم سن و سالانش در گذشته می‌گوید، از اینکه نمی‌گذاشتند هیچکدام از همشهریان‌شان بدون خاطره‌ای خوش «شِوچِله» را به صبح برسانند، سنت نیکی که امروز هم در چارسوی بازار ملایر رنگ نباخته و حاج بهمن همچنان یکّه‌تاز رونق بخشیدن شب‌های یلداست و بخشش را پیشه زندگی خود کرده است.

و شهر واقفان خیراندیش و بزرگان و نیکوکاران در آستانه طولانی‌ترین شب سال، در تدارک بسته‌هایی یلدایی است تا با دستان بخشنده کسانی‌که در بخشندگی از یکدیگر پیشی می‌گیرند و به تاسی از ارباب‌شان امیرالمومنین(ع) تزریق خوبی می‌کنند، آن هم در آخرین شب پاییز که سفیدی را به ارمغان می‌آورد.

نازنین که ۲۲ سال دارد و ساکن محله پایین شهر، در بازار پرسه می‌زند تا بلکه از میوه‌های شب یلدا چند دانه‌ای جدا کند و کسیه نایلونی‌اش را پُر کند و شرمنده فرزندانش نباشند، وُسعش به خرید آجیل و دیگر تنقلات شِوچِله نمی‌رسد، اما به همین هم راضی است، راضی از اینکه همسرش با نان کارگری خرج روزمره‌شان را درمی‌آورد و محتاج کسی نیستند؛ اما کانون خانه‌شان گرم است و کرسی یلدا را تزئین می‌کند به چند دانه انار قرمز، سیب و پرتقال و کاسه‌ای از مویز و نخودچی، ذرت بو داده و شاه‌دانه.

و آنسوی بازار که پروین خانم با حساسیت خاصی به مغازه‌دار تذکر می‌دهد قشنگ کادو کن، می‌خواهم برای عروسم «خُنچه‌برون» ببریم، آخر تازه عروس و نامزد پسرم است و می‌خواهم برایش سنگ تمام بگذارم، سبدی که همراهش دارد رنگارنگ است از آجیل و شیرینی، شکلات و کادوهایی که برای عروسش خرید کرده و نمی‌خواهد کم و کسری باشد؛ گل سر سبد خرید شب چله تازه عروسش هم تکه طلایی است که طبق رسم و آئین ملایری‌ها خریده است.

«شِوچَره» شیرینی تمام نشدنی یلدا

این آئین «شب یلدای» ملایری‌هاست که در فرهنگ این شهر به «شِوچِله» موسوم است و طولانی‌ترین شب سال را با «شِوچَرِه» در کنار خانواده، اقوام، دوستان و آشنایان سپری می‌کنند، شِوچَره‌هایشان هم همان نخودچی و کشمش، تخمه بوداده هندوانه، لَبو و «قوت خشک» است که بیشتر مادربزرگ‌ها برای این شب به یادماندنی درست می‌کردند، معجونی که مجموعه شِوچَرِه را تشکیل می‌داد و مخلوطی از کوبیده‌های بادام، گردو، گشنیز، انواع تخمه‌ها، شاهدانه، فندق، هسته زردآلو همراه با شیره عسلی است که این مخلوط را به شکل گلوله در آورده و شب یلدا استفاده می‌کردند و اضافه آن را داخل آرد می‌گذاشتند برای وقت‌هایی که مهمانی می‌آید.

طبق سنت‌های کهن زود خوابیدن در این شب جایز نیست، انواع تنقلات و میوه‌ها تهیه و به خانه برده می‌شود و ساعاتی پس از صرف شام، اعضای خانواده گِرد تنقلاتی که بانوی خانه به طرز خاصی آن را در سینی یا وسط خانه یا روی میز و یا کرسی چیده، جمع می‌شوند، اگرچه سختی‌ها و شرایط اقتصادی کنونی مانعی برای گرم نگه داشتن شب یلدا در خانه‌های ایرانی نیست و حتی با چند قلم تنقلات این شب کهن ایرانی زنده نگه داشته می‌شود.

«شِوچِله» ملایری‌ها را «علیرضا گودرزی» کارشناس فرهنگی به زیبایی در چند جلد کتاب «فرهنگ مردم ملایر» به رشته تحریر درآورده است و هر بار که برای آشنایی با سنت‌های کهن و آداب و رسوم مردم ملایر به سراغش می‌روم، گنجینه‌ای از اطلاعات و لغات ملایری است که نمی‌گذارد این آئین‌ها رنگ ببازد و با صبوری هر چه تمام برایم توضیح می‌دهد.

گودرزی می‌گوید: متل‌گویی که نوعی شعرخوانی و داستان‌خوانی است، از گذشته تا به امروز در شب یلدا رواج دارد و در بسیاری از روستاهای ملایر نیز این سنت دیرین زنده است و پدربزرگ و مادربزرگ‌ها برای نوه‌های خود قصه می‌گویند، در این شب ضمن گفت و شنودهای خانوادگی، بیان داستان یا قصه یا حکایت و آواز، فرصتی برای نشان دادن هنری از اعضای خانواده همچون تقلید صدا و اجرای نمایش و گرفتن فال حافظ است.

اصولا از میان میوه‌ها هندوانه و انار از جایگاه خاصی در شب چله برخوردار است و گندم و شاهدانه و تخمه هندوانه بود داده، سایه خشک، فخری، باسلق، سنجد، شیر شیره انگور نیز در سنت «شِوچِله» ملایری‌ها زبانزد است که در سال های اخیر انواع میوه همچون موز، سیب و پرتقال به این سفره اضافه شده است.

به گفته کارشناس فرهنگی؛ در گذشته تنقلات این شب از بازار خریداری نمی‌شد، بلکه مادر خانه در طول تابستان تخمه هندوانه، خربزه و طالبی را جمع کرده و پس از بو دادن آن را برای شب چله تدارک می‌دیدند، اگر اقوام به طریقی که بی‌بهره از باغستان و تاکستان بودند، از تخمه و شاهدانه و گندم بوداده به عنوان سوغاتی می‌فرستادند.

همیاری همسایه‌ها و اقوام؛ سنت دیرینه ملایر در یلدا

او ادامه می‌دهد: در هر صورت همیاری اقوام و همسایه‌ها و بزرگان برای شب چله بسیار پررنگ و قوی بود و تنها چیزی که از بازار تهیه می‌کردند، نخودچی برای تهیه نخودچی کشمش بود، امروز بسیار کمتر در خانه‌ها شاهدانه و گندم بو می‌دهند و همه چیز از بازار تهیه می‌شود و با عمیق‌تر شدن فاصله‌های طبقاتی، این شب لذت خوش‌گذرانی سال های قبل را ندارد.

گودرزی ابراز امیدواری می‌کند: انجمن‌های مردم نهاد با هر عنوانی طرحی ابداع کنند تا به هر طریقی این مشکل را حل کنند تا طبقات فرو دست نیز از این شب به یادماندنی لذت ببرند.

نویسنده آداب و رسوم کهن ملایر همچنین به آداب و رسوم مردم روستاهای این شهرستان در شب یلدا اشاره کرد، از سنت‌های شیرین شِوچله روستاها که به سنت گذشته این شب را زنده نگه می‌دارند و هم اکنون در برخی روستاهای ملایر در شب چله کله پاچه درست کرده و گاهی هم به آن سیرابی اضافه می‌کنند، برخی خانواده‌ها نیز دل و جگر گوسفند درست می‌کنند و پس از صرف شام شِوچَرِه بر سر کرسی چیده و استفاده می‌کنند.

در ملایر رسم است که در شب یلدا به دخترانی که دوران نامزدی را سپری می‌کنند، از طرف پدر داماد هدیه‌ای برای عروس می‌فرستند که ارزش این هدیه به قدرت مالی و دست و دلبازی خانواده داماد از قواره پارچه تا طلا، بستگی دارد، این هدیه به اضافه شِوچَرِه به گونه‌ای آراسته و در یک سینی یا خنچه گذاشته شده و توسط بانوان به خصوص دختران به خانه عروس فرستاده می‌شود.

در این آیین برخی خانواده‌ها غروب تنگ هدیه را توسط بانوان به خانه عروس می‌فرستند و برخی دیگر هم پس از صرف شام به اتفاق خانواده هدیه را به خانه عروس می‌برند و شب چله را در خانه عروس سپری می‌کنند، این رسم سالها است که تداوم دارد، حتی اگر پدر در قید حیات نباشد، برادر بزرگتر این سنت را ادامه می‌دهد و هدیه طبق سنت روز آرایش داده و به عروس هدیه می‌دهند.

و امروز که صدای پای یلدا دختر پاییز به گوش می‌رسد و غزل حافظ خواندیم و او پاسخ‌مان داد: «مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما، ساقی به نور باده برافروز جام ما/ هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق، ثبت است بر جریده عالم دوام ما»...