نماز از یک نگاه میتواند نوعی دعا و نیایش باشد؛ دعایی برای رسیدن به موفقیت. برخی افراد برای دعا کردن، محدودیتهایی قائل میشوند. برخی میترسند با به دست آوردن نعمتی، نعمتهای دیگر را از دست بدهند. برخی میترسند به خدا اهانتی بشود! و برخی دیگر از اینکه نعمتهای دنیایی بخواهند، خجالت میکشند. گویا خدا فقط راضی به نعمتهای اخروی است و نعوذ بالله گویی نعمتهای دنیا را کسان دیگری به ما دادهاند. این طرز تفکر بسیار تأسفآور و از موانع اصلی موفقیت است.
انسانی که با قدرت و تأکید، چیزی را از خدا میخواهد حتما آن را به دست میآورد. زیرا خدا میبیند که آن شخص واقعا محتاجِ آن است. در لزومِ دعا کردن و درخواست از خدا و نیز شرایط اجابت آن، بسیار سخن گفته شده اما در اینجا از نگاه دیگری به این مسئله میپردازم.
دانشمندان علم روانشناسیِ موفقیت، شرایط یک درخواست خوب را به صورت زیر بیان کردهاند:
۱- طوری درخواست کنید که گویی انتظار دستیابی به آن را دارید. با یک انتظار مثبت تقاضا کنید. طوری که انگار بدون شک پاسخ مثبت میگیرید.
۲- فرض کنید که میتوانید. با این فرض که نمیتوانید به آن دست یابید، شروع نکنید یا حداقل فرض کنید که میتوانید پیشرفت کنید. فرض کنید میتوانید یک دانشمند شوید یا یک کارآفرین بزرگ یا یک مادر عالی یا میتوانید یک همسر ایدهآل باشید. هرگز علیه خود چیزی را فرض نکنید.
۳- از کسی درخواست کنید که بتواند آن را به شما بدهد.
۴- شفاف و دقیق باشید. وقتی از کسی وام میخواهید، باید مقدار دقیقش را بگویید. اگر میخواهید پولدار شوید، باید دقیقا مشخصکنید میخواهید چه مقدار در حساب بانکی شما باشد. وقتی از رئیستان درخواست میکنید که حقوقتان افزایش یابد، مشخصکنید که چه مقدار اضافه پرداخت میخواهید.
۵- یکی از اصول رسیدن به خواستهها، مقاومت و پافشاری است. تسلیم نشوید. اگر درخواست شما را رد کردند، از آن دست نکشید. به درخواستتان -حتی از همان شخص- ادامه دهید. ممکن است پاسخ مثبت بگیرید. در روز دیگری درخواست کنید؛ وقتی طرف مقابل در وضعیت بهتری است، وقتی شرایط تغییر کرد، وقتی یاد گرفتید چگونه نزدیکتر شوید و وقتی به وظایفتان درست عمل کردید. (مبانی موفقیت، صفحات ۲۱۲ تا ۲۱۵)
دانشمندان علوم تجربی با تجربیات و آزمایشها و نیز مطالعۀ وسیع دادههای حاصل از آنها، به این نتایج دست یافتهاند. با نگاهی به نماز و دعاهای رسیده از معصومین، باید ببینیم آیا میتوان این تجربیات را با آنچه در نماز و دعا به ما توصیه شده است، تطبیق داد. البته ممکن است علم تجربی هنوز به بسیاری از اطلاعات و دانش نهفته در آنها نرسیده باشد اما تا همینجا هم خوب است در جهت استفاده و فهم بیشتر اذکار و حالات نماز و دعا از آنها استفاده کنیم:
قرآن به ما آموخته است که اگر دعای ما نیاز و احتیاج واقعیِ ما باشد، بدون شک مستجاب میشود
۱- دربارۀ مورد اول (دعا کردن با انتظار اجابت حتمی) در نکات قبل گفتم که قرآن به ما آموخته است که اگر دعای ما نیاز و احتیاج واقعیِ ما باشد، بدون شک مستجاب میشود. گفتم وقتی به نماز میایستیم، خودبهخود در صراط مستقیم قرار گرفته و در رحمت خدا جا میگیریم و هرچه در این هنگام بخواهیم، بیشک شنیده میشود.
۲- دربارﮤ مورد دوم (نگویید آنچه میخواهم امکانپذیر نیست) هم گفتم وقتی توکّلِ ما به قدرت بینهایت الهی باشد، هرچیزی امکانپذیر است. ما یک مرحله جلوتر از روانشناسان هستیم. ما نمیگوییم «من میتوانم»، میگوییم «خدا میتواند». از سوی دیگر میگوییم «من میتوانم مورد رحمت خدا قرارگیرم تا او از راه فضل و رحمتش، مرا به خواستهام برساند». روانشناسانِ غیرالهی، انسان را به تنهایی به خواستن و گرفتن تشویق میکنند. حال آنکه ادیان الهی، ابتدا او را همراه خدا و قدرت بینهایت او میکنند، سپس با کمک او هر کاری شدنی است.
۳- در مورد سوم (از کسی درخواست کنیم که بتواند آن را به ما بدهد) قطعا خداست که می تواند همۀ درخواستهای ما را برآورده کند. البته خدا برخی خواستهها را از طریق ابزار به ما میرساند و اگر ما با نگاه توحیدی به جهان نگاه کنیم، دیگران را جز ابزارِ او برای رسیدن به مطلوب نمیدانیم. پس هیچگاه و از هیچکس مستقلا درخواستی نمیکنیم. کسی را صاحب اختیار خود یا آنچه میخواهیم، فرض نمیکنیم و برای رسیدن به هیچچیز، امر خدا را زیر پا نمیگذاریم. این یکی از اصول قطعی توحید است. هیچ قدرتی به جز قدرت خدا در جهان نیست و اوست که با قدرت عظیمش، هرچه را بخواهد انجام میدهد.
۴ و ۵- مورد چهارم این بود که خواسته باید شفاف و دقیق باشد و مورد پنجم دربارۀ پافشاری بود. دقت و شفافیت در خواسته میتواند در دعاها و در هدفگذاریهای شخصی رعایت شود. همانطور که در مورد «صراط الذین انعمت علیهم» گفتم، انسان باید در مورد هر نعمتی الگویی تعیین کند و بخواهد که به آن برسد. این نعمت میتواند ثروت یا علم یا اخلاق یا هرچیز دیگری باشد اما وقتی ما چیزی از خدا میخواهیم، بهتر است آن چیز، هدایت به مسیر درست باشد.
فرض کنید هدف ما رسیدن به مراحل بالای علمی باشد. آیا ما میدانیم اگر در فلان سال، دانشمند فلان رشته شویم، به صلاح ما هست یا نه؟ اگر فلان مقدار پول، یا فلان خودروی شاسیبلند را در فلان موقع داشته باشیم، میدانیم که به صلاح ما هست یا نه؟ از سوی دیگر، آیا ما نمیتوانستیم بیشتر از اینها را داشته باشیم؟ چرا باید خود را محدود کنیم و رقم و عدد مشخص کنیم؟ خدا برای بندگان خوبش، اهل زیاد کردن است. او کسانی را که طلب هدایت میکنند، بیش از آنکه خودشان فکر کنند و از راههایی که فکرش را هم نمیکنند، هدایت میکند. البته ما باید هدف را مشخص کنیم اما زمان و سرعت رسیدن را به خدا واگذار میکنیم.
پدال گاز خودرو را در نظر بگیرید. شما فقط به نرمی آن را فشار میدهید و در نتیجه خودروی چند تُنی را با سرعت به جلو میرانید. بعضی اوقات ما کارهای کوچکی میکنیم و تازه از آن کار، لذت هم میبریم اما خدا چندین برابر پاداش در این دنیا و آن دنیا به ما میدهد. این فضل خداست که بیش از آنچه ما بخواهیم به ما میدهد. قرآن به ما میآموزد که همواره رشد بخواهیم و همواره نعمتهایی بیشتر و فراتر بطلبیم اما برای او مقدار و میزان مشخص نکنیم.
به او یاد ندهیم که در چه زمانی چه کاری برای ما بکند. اگر خواستیم به عنوان یک هدف میانی برای خودمان اهدافی تعیین کنیم، اشکالی ندارد اما در دعاها از آن مقدار هم بیشتر بطلبیم. برای اینکه رویکرد خدا را در این موضوع بدانید، میتوانید به این آیات که قبلا هم آوردهام، ساعتها فکر کنید:
«رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوةِ وَإِیتَاءِ ٱلزَّکَوةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ ٱلْقُلُوبُ وَٱلْأَبصَارُ. لِیَجْزِیَهُمُ ٱللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُواْ وَیَزِیدَهُم مِّن فَضْلِهِ وَٱللَّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ؛ مردانی که نه تجارت و نه داد و ستدی، آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات، به خود مشغول نمی دارد و از روزی که دلها و دیده ها در آن زیر و رو می شود، می هراسند تا خدا بهتر از آنچه انجام می دادند، به ایشان جزا دهد و از فضل خود بر آنان بیافزاید و خدا هرکه را بخواهد بی حساب روزی می دهد.» (آیه ۳۸ سوره نور)
بخشش خدا بر اساس حساب و کتاب ما نیست، بلکه بر اساس کَرَم و فضل اوست
این آیات به ما میآموزد که بخشش خدا بر اساس حساب و کتاب ما نیست، بلکه بر اساس کَرَم و فضل اوست. ما فکر میکنیم اگر تمامِ وقت و زندگی را بی وقفه، صرف کسب و کار کنیم، به طوری که وقتی برای ذکر خدا و نماز باقی نمانَد، بیشتر به هدفهایمان نزدیک میشویم اما همانطور که گفتم، زمانی که انسان برای نماز میگذارد، هزاران مرتبه از زمانی که برای کسب میگذارد، بازدهی بیشتری دارد. انسانی که در راه اشتباه حرکت میکند، هرچه با سرعت بیشتری برود از هدف دورتر میشود اما انسانی که کمی مکث کند، مسیرش را دوباره بررسی کند و دوباره به راه بیافتد، بدون اشتباه و بدون اتلاف منابع، زودتربه مقصد میرسد.
در هیاهوی کسب و کار و در آن زمانی که تمام فکر انسان درگیر تجارت یا درگیر مشکلات شخصی و فکر و خیالهای روزانه و حتی مشکلات خانوادگی است، اگر خود را جدا کند و رو به سوی قدرت مطلق و صاحب همۀ کالاها و منابع دنیا کند و از او راهنمایی بخواهد، بدون شک در فعالیتش، در مدار فکرش و در مسیر گشودن گرهها، راه را اشتباه نخواهد رفت و با فشار کمی روی پدال، با سرعت در مسیر درست حرکت خواهد کرد. بر اساس آیۀ فوق، چنین انسانی بهتر از آنچه کرده است، بیشتر از آنچه حقش است و از جایی که فکرش را هم نمیکند، به دست میآورد.
خدا به انسان میآموزد که هوشمندانه فقط زیادی نعمت را بطلبد و برای او مقدار تعیین نکند. مثلا بگوید «خدایا به من علم بیشتری بده». وقتی شما هر روز به دنبال علم بیشتری باشید و هر روز این دعا را بکنید، این کار در برانگیختن انگیزه و راهنماییِ ضمیر ناخودآگاه، بسیار مؤثر خواهد بود. از طرف دیگر، نزد خود تعیین کردهاید که از میان صاحبان این نعمت و از میان علما به کجا میخواهید برسید و هنگامی که میگویید «صراط الذین انعمت علیهم»، آن را تجسّم کردهاید.
شاید سؤال کنید: پس اینکه میگویند اهدافمان را بنویسیم و در جایی نصب کنیم و سعی کنیم دقیقا به آنجا برویم، درست نیست؟ پاسخ این است که انسان میتواند به هرجایی خواست برسد، منعی برای او نیست. نوشتن اهداف هم بسیار کمک میکند.
فرق گفتۀ ما با روانشناسانِ موفقیت این است که آنها روش هایی به شما میآموزند که شما را به هر هدفی که بخواهید، میرساند، فارغ از مساﺋلی مانند اینکه «این هدف چقدر برای دنیا و آخرت شما خوب است؟ چقدر میتواند ابعاد مختلف وجودی شما را تأمین و تدارک کند؟ چقدر میتواند برای آخرت، که زندگی اصلی ماست، مفید باشد؟ چقدر میتواند در دنیا پایدار و معنادار باشد؟» اما هنگامی که شما هدفتان را با خدای خود در میان میگذارید و از او چیزی را میخواهید، خدا به همۀ این نکات توجه میکند و شما را در مسیری هدایت میکند که خیر و صلاح شما در آن است.
کودکی که سرماخورده است و از کنار یک مغازﮤ بستنیفروشی میگذرد، چون خیلی بستنی دوست دارد، آن را با تمام وجود از مادرش طلب میکند. مادرش به خاطر سلامتی فرزندش مخالفت میکند و وعده میدهد که به محض خوب شدن، برایش بستنی میخرد اما کودک عجول است و دلش بستنی میخواهد. باز هم گریه میکند. مادر که به دلیل مهربانی نمیتواند گریۀ کودکش را تحمل کند، راه حل را در این میبیند که فعلا سرِ کودک را به چیز دیگری گرم کند.
بنابراین به یک مغازه میرود و به جای بستنیِ سرد، فرنی داغ به کودک پیشنهاد میکند. کودک پیش خود میگوید من بستنی به آن خوشمزگی و رنگارنگی خواستم ولی مادر میخواهد به من فرنی داغ و بیرنگ و رو بدهد. گرچه این هم مانند آن شیرین است اما آن کجا و این کجا؟
در اینجا دو حالت میتواند اتفاق بیافتد: اول اینکه کودک با بداخلاقی، فرنی را پس زند و باز هم گریه کند. در این صورت ممکن است طاقت مادر طاق شود و بستنی را بخرد. در نتیجه احتمالا بچه ذاتالریه میگیرد، بدحالتر میشود و تا ماهها نه میتواند لب به بستنی بزند، نه به خیلی خوراکیهای خوشمزۀ دیگر. البته ممکن است مهربانی مادر به اندازهای زیاد باشد که حاضر باشد همۀ بداخلاقیها و اذیتهای فرزندش را تحمل کند اما راضی به بدحالیاش نشود.
حالت دوم این است که کودک به خوردن فرنی قانع شود. همینطور که فرنیِ گرم را میخورد، کمکم آرامش و گرما را در وجودش حس کند، بستنی را فراموش کند و از مادر تشکر کند. مادر هم به این کودک صبور و فهمیده وعده میدهد که چند روز دیگر، هنگامی که سرماخوردگیاش خوب شد، به مغازۀ بستنیفروشی میروند و بستنی هم میخرند. البته کودک پیگیری را ادامه میدهد و هر روز از مادر میپرسد کی میتواند بستنی بخورد و در نهایت هنگامی که وقت مناسب پیش آمد، وعده عملی میشود.
این مثالِ بسیاری از انسانهاست. خیلیها چیزهایی میخواهند که نباید آن را در آن زمان بگیرند. خدا هم به خاطر لطف و رحمتش خواستهشان را در آن زمان برآورده نمیکند. البته این به معنای آن نیست که با اولین مانع، فکر کنیم که آنچه به دنبالش هستیم، به صلاحمان نیست و رهایش کنیم. بلکه باید در مسیری که فکر میکنیم درست است، پافشاری کنیم و از خدا آن را بخواهیم تا خدا حداقل به ما به جای بستنی، فرنی بدهد.
وقتی فرنی را دریافت کردید، خودتان با احساس آرامش از دستاوردتان، متوجه خواهید شد که با کمک خدا به هدفی که باید میرسیدید، رسیدهاید. پس باید او را شکر کنید و ضمنا بدانید که در وقت مناسب و با کوشش و پیگیری مداوم، بستنی را هم چند وقت بعد خواهید گرفت اما اگر در همان ابتدا درخواست را متوقف کنید، نه به فرنی میرسید و نه به بستنی. حتی اگر بعد از رسیدن به فرنی، درخواست را متوقف کنید و برای آن، قدمهای مناسب و عملی برندارید، باز هم به بستنی نخواهید رسید.
درخواست مکرر، هم در خودِ انسان تأثیر مثبت و پیش برنده دارد و هم پیامی است به خدا که این امر، احتیاج درونی ماست
درخواست مکرر، هم در خودِ انسان تأثیر مثبت و پیش برنده دارد و هم پیامی است به خدا که این امر، احتیاج درونی ماست. پس از آن خدا به جهت رحمت و رزاقیّتاش، نیاز ما را برآورده خواهد کرد. خدا نیاز واقعیِ هر نیازمندی را که از او طلب کند، برآورده میکند. دعا فقط متعلق به مسلمانان نیست. کتاب «دعا کار میکند» با کوشش یک کشیش به نام رابرت کولیِر (Robert Collier)، یکی از کتابهای پرفروش در آمریکاست. در این کتاب میخوانیم:
دعا یعنی اینکه آنقدر در دلمان چیزی را بخواهیم که خدا خودش آن را بر زبانمان جاری کند
«دعا به معنای صِرف درخواست نیست، حتی اگر زیاد تکرارش کنیم. بسیاری از آنچه را که تکرار میکنیم، خودمان هم نمیشنویم، چه برسد به خدا! دعا یعنی اینکه آنقدر در دلمان چیزی را بخواهیم که خدا خودش آن را بر زبانمان جاری کند. در این صورت آن چیز حتما عملی خواهد شد. وقتی چیزی را از عمق وجودمان میخواهیم که با تمام وجود به آن نیاز داشته باشیم. خدا حتما از راه محبتش، نیاز نیازمندان را برآورده میکند؛ حتی اگر به زبان نیاورند. گرچه اگر چیزی را از دل بخواهیم، به طریق اولی قبلا با زبان خواستهایم و میخواهیم.
دعای کسی مستجاب است که آن را فقط از خدا بخواهد. از خدایی که تمام قدرتها از آنِ اوست و بر همهچیز تواناست. باید دلش به آن قدرت بیانتها متصل شود. آنگاه دیگر خودش متصل به قدرت بینهایت شده است و آنچیز را که میخواهد، حتما شدنی خواهد بود. مگر اینکه در راستای حق و عدالت و درستی نباشد، زیرا خدا جز حق انجام نمی دهد.
چرا دعا مستجاب نمیشود؟ تا به حال شده است که چیزی بخواهید اما آن را نگیرید؟ در این صورت حتما آمادۀ دریافت آن نبودهاید. کسی پاسخ دعایش را مییابد که مطمئن باشد آن را میگیرد. آنگاه وقتی دعا کرد دیگر منتظر پاسخ نیست، زیرا آن را گرفته شده فرض میکند و در حال استفاده از آن است. دعای کسی مستجاب است که بعد از دعا دست به کارهای بعدی بزند، انگار آن مطلوب را به دست آورده است. یعنی تا این اندازه باید مطمئن باشد.»(Prayer works، صفحه ۱۱ تا ۱۳)