به گزارش حوزه سیاست خارجی ایرنا؛ از آغاز تحولات جدید منطقه با عملیات طوفان الاقصی توسط مقاومت فلسطینی حماس بیش از یکصد روز میگذرد، عملیاتی که شکستی راهبردی و حیثیتی به رژیم صهیونیستی تحمیل کرد و رژیم را بر آن داشت تا در سایه آغاز یک جنایت بزرگ و نسلکشی از تبعات شکست خود بکاهد.
هرچند هنوز این اقدام به نتیجه نرسیده است. همزمان با صدروزگی این جنگ، در گفتوگویی تفصیلی با یکی از کارشناسان مسائل اسرائیل ابعاد مختلف این جنگ را در مدت زمان مزبور و همچنین دورنمایی از آینده این جنگ را مورد بررسی قرار دادیم.
گفتوگوی ایرنا با منصور براتی کارشناس مسائل اسراییل در دو بخش تقدیم حضور مخاطبان میشود.
در بخش نخست، براتی در خصوص عوامل موثری که میتواند بر خاتمه این جنگ و کشتار بیسابقه و بیرحمانه اسرائیل علیه مردم غزه تاثیرگذار باشد سخن گفت. وی معتقد است هر اندازه فشارهای بین المللی بر رژیم صهیونیستی افزایش یابد این امیدواری بیشتر میشود که تمایل آنها به استمرار جنگ کاسته شود.
این کارشناس مسائل اسرائیل در ادامه، وضعیت نامناسب داخل سرزمینهای اشغالی و تقاضا برای تشکیل کمیتههای حقیقت یاب جهت تعیین مقصران شکست بزرگ اسرائیل در عملیات هفت اکتبر و شرایط خاصی نخست وزیر این رژیم و تاثیر آن بر تداوم جنگ و نسل کشی مردم فلسطین است را تبیین کرد.
در بخش دوم گفتوگو نیز براتی در خصوص دوران پس از توقف جنگ غزه و شرایطی که در سرزمین های اشغالی از منظر سیاسی و اقتصادی رخ خواهد داد، گفت.
این کارشناس مسائل اسرائیل از احتمال کناره گیری اجباری نتانیاهو از عرصه سیاسی اسرائیل گفت و اینکه بسته به این موضوع که چه کسی در کاخ سفید برنده انتخابات ریاست جمهوری شود، میتوان حمایت آمریکا از اسرائیل را در آینده تعریف کرد.
متن کامل بخش دوم گفتوگو با منصور براتی به شرح زیر است:
* پس از توقف جنگ و عادی شدن شرایط، وضعیت داخلی رژیم صهیونیستی را با توجه به اختلافاتی که میان مسئولان رژیم و ساکنین سرزمینهای اشغالی پیش و پس از عملیات طوفان الاقصی وجود داشت، چطور ارزیابی می کنید؟
از منظر داخلی شرایط اسرائیل بسیار شکننده است و از منظر سیاسی وضعیت بسیار خاصی دارد. پیش از آغاز جنگ ما «شاهد بحران اصلاحات قضایی در اسرائیل بودیم» که ۳۹ هفته مخالفان را به خیابانها کشانده بود و قرار بود هفته چهلم اعتراضات آغاز شود که جنگ هفتم اکتبر شروع شد.
در جریان جنگ غزه یکی از شخصیتهای اپوزیسیون آقای «بنی گانتز» به کابینه نتانیاهو پیوست در حالی که اختلافات زیادی با یکدیگر دارند و در شرایط عادی نمیتوانند با هم کار کنند. به نظر میرسد برنده تحولات سال ۲۰۲۳ اسرائیل همین آقای گانتز باشد.
انتظار میرود به دلیل شکست ناشی از هفتم اکتبر یا در درون کابینه اسرائیل برخی وزرا اسعفا دهند و اعلام کنند که باید انتخابات زود هنگام برگزار شود یا آنکه اعتراضات برای برگزاری انتخابات زودهنگام آنقدر در شهرهای اسرائیل زیاد شود که کابینه مجبور شود به این سمت حرکت کند که در صورتی که کابینه بخواهد منحل شود و انتخابات زودهنگام برگزار شود، «پیروز انتخابات جناح میانه به رهبری آقای گانتز باشد».
به احتمال زیاد آقای گانتز که امروز به ستاره میدان و شخصیتی محبوب در اسرائیل مبدل شده، عهده دار نخست وزیری در اسرائیل خواهد شد و نتانیاهو و حزب لیکود مدتی به کنار خواهند رفت و احتمال دارد که «نتانیاهو برای همیشه مجبور شود از صحنه سیاست داخلی اسرائیل خارج شود».
از منظر اقتصادی انتظار داریم که «کسری بودجه اسرائیل از ماههای بعدی سال ۲۰۲۴ افزایش پیدا کند» و خود را نشان دهد، احتمالاً کسری بودجه به بالای ۱۰ درصد خواهد رسید و تورم در اسرائیل حداقل ۱۰ درصد نسبت به حال حاضر افزایش پیدا خواهد کرد و این مسئله اسرائیل را وادار خواهد کرد که تا حدی نیاز به کمکهای خارجی پیدا کند و در عین حال جامعه پس از جنگ در این مسئله دچار مشکل خواهد شد.
در عین حال کمکهای خارجی به اسرائیل معمولا زیاد هست و به طور مثال در همان روزهای اولیه جنگ، «دولت بایدن ۱۹ میلیارد دلار پول در اختیار اسرائیل قرار داد» که این به جز کمک تسلیحات نظامی بوده که تا امروز به طرف اسرائیلی داشته است. بر اساس آن چیزی که دولت نتانیاهو اعلام کرده هزینههای جنگ تا به امروز تقریباً ۶۰ میلیارد دلار بوده است.
به معنای دیگر در روزهای ابتدایی این جنگ «بایدن تقریبا یک سوم هزینههای جنگ تا به امروز را به اسرائیل پرداخت کرده است»، علاوه بر این مبلغ در مدت ۱۰۰ روز اخیر کمکهای ریز و درشت دیگری هم از طرف آمریکا و برخی کشورهای اروپایی به اسرائیل روانه شده است.
بنابراین نمیتوان انتظار داشت که اقتصاد اسرائیل دچار فروپاشی و ورشکستگی بشود. قطعاً که جنگ میتواند هزینههای زیادی را به این رژیم وارد کند و «تا به امروز حدود ۱۰ درصد اقتصادش کوچکتر شده است»، اما پیش بینی میشود که فشارهای اقتصادی ناشی از این جنگ در ماههای میانی سال ۲۰۲۴ خودش را نشان دهد و هزینه بیشتری را به کابینه و دولت بعدی اسرائیل متحمل میکند.
* به نظر شما حمایت آمریکا و برخی کشورهای غربی از اسرائیل با توجه به اینکه هزینههای مادی و سیاسی گزافی برای آنها تا به همین امروز داشته تا چه مدت زمان دیگری ادامه خواهد داشت؟
در کوتاه مدت بعید به نظر میرسد که در حمایت آمریکا و برخی کشورهای غربی از اسرائیل تغییری ایجاد شود به عبارت دیگر در موضعگیری رسمی سیاسی آنها تفاوت ایجاد نخواهد کرد، اما بسته به اینکه چه کسی بر مسند قدرت در آمریکا بنشیند این موضوع میتواند متفاوت باشد.
به طور مثال اگر آقای «ترامپ» بار دیگر به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شود «سطح حمایت آمریکا از اسرائیل خیلی بالاتر حد فعلی خواهد رفت»، اگر آقای بایدن همچنان در کاخ سفید بماند یک نوع حمایت انتقادی را از اسرائیل نشان خواهد داد، به طور مثال با اینکه اسرائیل بخواهد کل نوار غزه را تصرف کند مخالف خواهد بود.
آنچه که پیش بینی میشود این است که ملتها در کشورهای غربی کم کم نسبت به حمایت از اسرائیل واکنشهای بیشتری را نشان خواهند داد و در یک بازه زمانی بلند مدت ۱۰ ساله به طور تدریجی گرایش در کشورهای غربی به این سمت میرود که «حاکمانی را انتخاب کنند که از اسرائیل حمایت کمتری کنند» بنابراین به نظر میآید در یک بازه زمانی ۱۰ ساله این حمایت بیضابطه و نامحدود از اسرائیل از سوی کشورهای غربی و به خصوص آمریکا کاهش پیدا کند.
* در جنگ رسانهای صد روزه اخیر عملکرد رسانههای حامی فلسطین و مخالف رویکرد تجاوزگرانه اسرائیل را چطور ارزیابی میکنید؟
در این مدت شاهد این هستیم که «به جز رسانه الجزیره قطر که نقش بیبدیلی در حمایت از مردم فلسطین داشته و نمیتوان نقش آن را با هیچ شبکه و رسانه دیگری در این مدت مقایسه کرد»، باقی رسانهها چندان از آن مرزهایی که قبلاً داشتند فراتر نیامدند و نتوانستند تغییری در این بازی به وجود بیاورند.
در واقع رسانههای اصلی نتوانستند چندان تغییری در سطح افکار عمومی جهان ایجاد کنند، اما در این میان «شبکههای اجتماعی» توانستند نقش خوب و مناسبی را ایفا کنند و با انتشار تصاویری از جنگ غزه وجدانها را بیدار کرده فکر ها را به تامل واداشتند.
متاسفانه ما شاهد این هستیم که در راهبرد رسانههای اصلی حامی فلسطین ایراد و اشکالات زیادی وجود دارد و به نسبت جریان رسانههای اصلی که حامی اسرائیل هستند ضعیفتر عمل میکنند.
* پیش بینی شما از سناریوهای پیش روی جنگ غزه چه هست؟
در خصوص این مسئله باید گفت که به نظر میرسد اسرائیلیها قصد دارند سه منطقه را در نوار غزه به وجود بیاورند، دقیقاً مشابه آن سه منطقهای که در کرانه باختری وجود دارد، مناطق B, A و C. «منطقه A میشود منطقه حائل بین اسرائیل و نوار غزه» که کنترل این منطقه را کاملاً اسرائیلیها بر عهده خواهند گرفت، «در منطقه B یک حاکمیت مختلط اسرائیلی فلسطینی را قصد دارند ایجاد کنند» و در «منطقه C» هم احتمالاً سازمان آزادی بخش فلسطین و تشکیلات خودگردان فلسطین با کلی تعلل و تاخیر و با گذشت حدود چند ماه یا شاید یک سال، کم کم بر این منطقه حاکم بشوند.
هر اندازه که اسرائیلیها نتوانند این طرح و سناریوی ایجاد سه منطقه در نوار غزه را با موفقیت پیش ببرند، از آن سناریوی مطلوب فاصله میگیرند.
این احتمال وجود دارد که حماس و سایر گروههای مقاومت فلسطین برای ادامه حیات خود نامگذاریهای جدیدی را برگزینند یا آنکه به گروههای دیگری که از قبل گروه هایی فلسطینی بودهاند، اما مشروعیت بینالمللی هم دارند بپیوندند. در واقع به این دلیل که پس از عملیات ۷ اکتبر گروههای مقاومت حماس و جهاد اسلامی احتمالا از طرف برخی کشورهای غربی در لیست گروههای تروریستی قرار خواهند گرفت، بنابراین «نیاز به برندسازی مجدد» دارند.
همچنین آن بخش از سازمان رزم، فنی و اداری گروههای مقاومت که در نوار غزه که سالم مانده اند احتمالاً با عناوین جدیدی مشغول به کار خواهند شد تا اسرائیل نتواند آنها را از بین برد. ولی احتمالاً گروههای مقاومت برای مدتی آن بخش پراگماتیسمتر خود را در تحولات سیاسی بازی دهند و نمایندگی گروههای خود را به آنها واگذار کنند.