تهران- ایرنا- مواجهه سینمای ایران با پدیده زلزله همچون تیتراژ ابتدایی «بیدارشو آرزو»ست؛ جایی که ساعت به دیوار آویخته با وجود مقاومت تا آخرین لحظه، در نهایت تسلیم زمین‌لرزه می‌شود؛ مانند سینمای ایران که دشواری‌های تولید، بسیاری از فیلمسازانش را مجاب می‌کند در مقابل آوار ایده‌ها درباره پدیده زلزله مقاومت کنند و از خیر فیلم ساختن بگذرند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، شاید جذاب‌ترین تصویری که سینمای ایران از دلهره‌های پیش از زلزله ثبت کرده، چند دقیقه تیتراژ ابتدایی بیدارشو آرزو است. جایی که ساعت به دیوار آویخته که ساعت پنج و بیست‌وشش دقیقه‌ پنجم دی ۱۳۸۲ را نشان می‌دهد، تا آخرین لحظه برای روی دیوار ماندن مقاومت می‌کند و در نهایت تسلیم این جبر جغرافیایی یعنی زمین‌لرزه می‌شود.

بسط این چنددقیقه به کلیت مواجهه سینمای ایران با پدیده‌ای به نام زلزله شباهت‌هایی را نشان می‌دهد که البته دور از ذهن هم نیست. دشواری‌های مسیر تولید و جلوه‌های ویژه بصری، بسیاری از فیلمسازان را مجاب می‌کند که در مقابل آوار ایده‌ها در این باره مقاومت کنند، از خیر فیلمسازی در این باره گذشته و عطایش را به لقایش ببخشند.

با این همه دست سینمای ایران خالی خالی نیست و از سال ۶۹ به این سو که زلزله رودبار و پس از آن در سال ۸۴ زلزله بم اتفاقات هولناکی را برجا گذاشت، فیلمسازان تعدادی فیلم را در این باره تولید کرده اند. فیلم احمد به کارگردانی امیر عباس ربیعی فیلم تازه ای درباره زلزله بم است که با اولین اکران در جشنواره چهل و دوم فیلم فجر به این فهرست اضافه می‌شود.

فیلم بیدارشو آرزو

وقتی آوارها روی دوربین می‌ریزند، «بیدارشو آرزو»!

کیانوش عیاری زلزله بم را با فیلم بیدارشو آرزو در سینمای ایران ثبت کرد. اگر کسی داستان عیاری را در آن روزها بخواند و بفهمد که عیاری برای فیلمبرداری بیدارشو آرزو در همان روزهای اول پس از زلزله و در حال ضبط روزگار قریب به دل بم زده اهمیت فیلم را بیشتر درک می‌کند. فیلمی که دو نقش اصلی دارد و مهران رجبی و بهناز جعفری در آن ایفای نقش می‌کنند.

عیاری در همان سال ها در بیست و سومین جشنواره فیلم فجر و در بخش بین‌الملل با بیدارشو آرزو حاضر شد اما فیلمش تا سال ۹۶ اکران عمومی نداشت. با توجه به تلخی زیاد فیلم، عیاری آرزو داشت حداقل چند هزار نفر فیلم را ببینند. کیانوش عیاری درباره این فیلمش گفته‌ است: عذرخواهی می‌کنم چراکه این فیلم همانند زلزله تلخ است. این را به حساب اغراق نگذارید، بگذارید به حساب برخورد حسی سازندگان با این واقعه.

بیدارشو آرزو درباره معلمی است که صبح چشمان خود را زیر آوار زلزله باز می‌کند. وقتی به سمت شهر بم می دود متوجه می‌شود که فاجعه اصلی در آن جا روی داده است. این فیلم با آنکه دوربینی به تمامی روایت‌گر از نزدیک ترین ساعات پس از زلزله دارد اما قالب مستند به خود نمی‌گیرد و جذابیت داستانی بودنش را حفظ می‌کند.

در بعضی سکانس‌ها نیز به تصاویر واقعی کات می‌خورد و عمق درد روزهای پس از بم را بیشتر به تصویر می‌کشد. بیدارشو آرزو قهرمانی به معنای نجات دهنده ندارد بلکه به تمامی سعی کرده همبستگی و همدردی پس از چنین فاجعه ای را برای مخاطب تصویر کند.

فیلم زندگی و دیگر هیچ

خلاء و گمگشتگی پس از زلزله در سه‌گانه کیارستمی

زیردرختان زیتون و زندگی دیگر هیچ، این دو ساخته عباس کیارستمی که در امتداد هم نیز هستند، به همراه فیلم دیگر کیارستمی یعنی خانه دوست کجاست جزو سه‌گانه زلزله کیارستمی محسوب می‌شوند. کیارستمی با دنبال کردن داستان یکی از کاراکترهایش در زندگی و در دیگر هیچ خلا و گمگشتگی ناشی از زلزله را غیر مستقیم روایت می‌کند.

البته که کیارستمی در این فیلم به صورت مستقیم‌تری نیز به سراغ زلزله رودبار می‌رود و مواجه مستقیم تر خود را با این فاجعه عیان می‌کند اما آنچه مخاطب را تا انتها پای فیلم می‌نشاند گم شدن پسربچه دیگر فیلم اوست که تا انتها نیز پیدایش نمی‌شود. این نبودن و گم‌شدگی و جست‌وجوی کارگردان برای یافتن او، درک و حسی قابل ستایش است که کیارستمی از تبعات این فاجعه طبیعی بر دل مخاطب می نشاند.

«رسوایی۲»، فوبیای ویرانی تهران

تنها فیلمی که درباره تبعات زلزله در کلان شهر تهران ساخته شده رسوایی ۲ به کارگردانی مسعود ده‌نمکی است. رسوایی ۲ که از خط داستانی رسوایی ۱ جز برخورد یک روحانی با دختری جوان را ندارد، فیلمی که در تلاش است اهمال کاری مسئولان را در برابر زلزله نشان دهد.

برخلاف دیگر فیلم‌هایی که احساسات انسانی و نقش مردم در شرایط پس از زلزله به تصویر می‌کشید، رسوایی ۲ فیلمی پیشازلزله و در انتظار زلزله است که از قضا نقش خبر و اطلاع رسانی مطبوعاتی را در این وضعیت به درستی نشان می‌دهد. به کارگیری مناسب جلوه‌های ویژه بصری و پیشرفت دیجیتالی در تصاویر مرتبط با زلزله تهران تنها نقطه قوت رسوایی ۲ است که زلزله در حاشیه داستان اصلی قرار داده است.

فیلم مینای شهر خاموش

سهم خاموش بم در «مینای شهر خاموش»

سومین ساخته امیر شهاب رضویان فیلمی بود که در میان تمام خرده‌قصه‌هایش داستان زلزله بم را نیز روایت می‌کرد. مینای شهر خاموش درباره پزشکی است که از آلمان برای پیدا کردن عشق قدیمی‌اش به ایران می‌آید و در این بین تمام تغییرات فرهنگی و اجتماعی ایران دستمایه روایت نامنسجم فیلم قرار می‌گیرد.

زلزله نیز یکی از تغییراتی است که یک سال پیش از تولید فیلم یعنی در سال ۸۴ اتفاق افتاده و خواه ناخواه وقتی درباره چنین موضوعی فیلم ساخته می‌شود، فیلمساز باید به این قضیه این اشاره می‌کرد. همان آوارها و ساختمان های فروریخته همیشگی به صورت کارت پستالی در فیلم تصویر می‌شوند و قبرستانی که کشته شدگان زلزله بم در آن دفن شدند. سهم زلزله بم از مینای شهر خاموش همین‌اندازه خاموش است.

«گل یخ»، زلزله توجیهی برای فراموشی است

دختر و پسری به سختی و با فرار دختر از مراسم اجباری عروسی دیگری، با هم ازدواج می‌کنند. فیلمساز برای اضافه کردن درام به قصه و فراق دو نفر زلزله را واسطه می‌کند. زلزله رودبار که باعث می‌شود دختر با بازی الناز شاکردوست حافظه خود را از دست بدهد و همسرش را به یاد نیاورد. همسرش با بازی محمدرضا گلزار نیز وقتی او را پیدا نمی‌کند به این خیال که او در زلزله مرده، ازدواج می‌کند.

زلزله رودبار با تمام ناملایمات و سختی ها بیش از ۵ دقیقه در فیلم خودنمایی نمی‌کند. همچنین که عاملی می‌شود برای بی سر پناه شدن شاکردوست و سقوط او در فقر در مقابل شهرت گلزار به عنوان یک خواننده. شخصیت حقیقی گلزار نیز به عنوان یک سلبریتی در سال های ابتدایی دهه هشتاد با اقبال زیاد مخاطبان رو به رو می‌شد و کیومرث پوراحمد به خوبی نیز از حضور او بهره می‌برد.

به علاوه سینماگران ایرانی در آثار مستندی چون آوار یا تهران چند درجه ریشتر و یا فیلم های سینمایی چون دل بی قرار و خاک سرد به طرق مختلف به سراغ این موضوع رفته اند.

فیلم احمد

پرتره‌ای از یک شهید در روزهای پس از فاجعه

پس از سیر فیلم‌های پرتره درباره زندگی شهدا، فیلم احمد نیز در همین مسیر اولین فیلمی است که با زلزله بم گره خورده است. داستان این فیلم دو سال پیش از شهادت احمد کاظمی روایت می‌شود؛ جایی که زلزله شهر بم را به تلی از آوار تبدیل کرده و شهید کاظمی در جریان روزهای تلخ پس از حادثه به یاری زلزله زده ها می‌شتابد.

به استثنای بیدارشو آرزو که تمام دغدغه مندی عیاری در قیامت پس از فاجعه بم است، دشوار بودن تولید فیلم‌هایی با مفهوم زلزله باعث شده یا اشاره به زلزله در فیلم در حد آوردن نام باشد یا تبعات بعدی آن را به صورت محدود در فیلم‌ها ببینیم.

امسال در جشنوراه فیلم فجر، فیلم احمد با خلاصه داستانی که به حضور شهید احمد کاظمی طی ۱۸ ساعت پس از زلزله بم اشاره می‌کند، مخاطب را کنجکاو می‌کند که ببیند آیا این فیلم می‌تواند قهرمانی را نشان دهد که در خلال روایت منسجمی از ساعات ابتدایی پس از زلزله بم، تصویر آن را در سینمای ایران ماندگار کند یا همچون دیگر آثار زلزله را در حاشیه‌ترین بخش روایت خود قرار می‌دهد.