گروه جامعه ایرنا - کمی جلوتر رفتم دیدن بساطی کوچک روی گوشهای از پتوی پاره پهن کرده و مقداری پول چند هزار تومانی روی آن است. سایهشان نشان نمیداد که دو نفر باشند اما چنان از سرمای هوا میلرزیدند. انگار همانند دوران جوانی که همنشین همیشگی همدیگر بودند اکنون هم همانند سالهای گذشته دوران جوانی، لحظههایی را کنار هم سپری میکنند. اما این بار در هوای سرد، بدون داشتن سرپناهی و کانون گرم خانوادگی.
رهایم نکن. دردی است نهفته در دل سالمندی که دیگر به قول قدیمیها عزت او نگه داشته نمیشود. رنجی است که با رهاشدگی؛ همه احترام، عزت و سربلندی دوران گذشته را از دست داده است
زندگی آنها این بار چگونه میگذرد. سالمندی که روزی تصمیمگیرنده زندگی همه خانوادهها در جامعه ما ایرانیها بوده اکنون یا در سرای سالمندان یا در خیابانها رها میشوند. زندگی چه بلایی سر ما آورده که دیگر توان کنار هم بودن را نداریم. پیرمرد و پیرزنانی که امروز در خیابان رها میشوند روزی ما در آغوش آنها بزرگ شدهایم. حال چه شده که دیگر نمیتوانیم کنار هم زندگی کنیم؟ چرا باید در خیابان رها شوند. چه مشکلاتی بهترین انسانهای زندگیمان را هر روز از ما دور و دورتر میکند؟
سردی هوا امانشان را بُریده اما چارهای ندارند چون دیگر فرزندی که روزی همه دغدغه والدین بود و همانند روزگار کودکی در بالش پر قُو بزرگ شدند دل به پدر و مادر پیر خود نمیدهند. اکنون والدین خود را نه تنها نگهداری نمیکنند بلکه آنها را در خیابانها و کوچهها رها میکنند. حتی از حداقلهای کانون گرم خانواده محروم هستند. این روزها رها شدن سالمندان پدیدهای است که رشد فزایندهای دارد.
میگویند چندین فرزند داریم اما هیچکدام حاضر به نگهداری ما نیستند. حقوقی هم نداریم که بتوانیم زندگی را در آلونکی در گوشهای از شهر با آن گذرانی داشته باشیم. حتی حاضر به زندگی در زیرزمین خانهای کوچک و محقر هستیم اما این مکان هم برای ما وجود ندارد. خانه و سرپناهی نداریم. غم، همه وجودم را گرفته یعنی پدر و مادری که روزی همه خوشیها و ناخوشیهای ما را تحمل کردند و دَم نزدند، اکنون باید در خیابان رها شوند.
روزگاری سالمندان هنگام ورود به خانهها در دنجترین جای ممکن با احترام از طرف فرزندان مینشستند اما این روزها سرای سالمندان و کوچهها بهترین جایگاه برای بزرگان فامیل شده است. اینکه میگویند رهایم نکن. دردی است نهفته در دل سالمندی که دیگر به قول قدیمیها عزت او نگه داشته نمیشود؛ رنجی است که با رهاشدگی؛ همه احترام، عزت و سربلندی دوران گذشته را از دست داده است. غمی است که در وجودش رخنه کرده و دیگر فرزندی ندارد که دغدغه او را داشته باشد.
فرزندانی که در آینده والدین خود را رها میکنند
«رهایم نکن، چون رهایت میکنند». این جملهای است که چندی پیش یکی از سالمندان در فضای مجازی از درد دل نهفته در وجودش بیان کرد. چنان غم سنگینی بر چهره پیر و فرتوت او رخنه کرده بود که نگو! با چشمانی اشکبار و غمانگیز فقط در پاسخ به فردی که از او پرسید پدرجان چرا در خیابان خوابیدی، گفت که من را در حالی از خانه بیرون کردند که نوهام هنوز با چشمانی پُر از اشک مانع این کار شد.
همین اشکهای نوهام مرا یاد دوران جوانی و شعر شهریار انداخت که میگوید «پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند، بلبل شوقم هوای نغمهخوانی میکند». یاد روزگاری که جوانی و میانسالی خود را فدای فرزندم کردم اما اکنون که به سن سالمندی و پیری رسیدم کسی نیست که دست من و مادرش را بگیرد تا در تنهایی و سکوت روزی سرمان را بر زمین نگذاریم.
مادر سالمندی که پس از چندین ماه رهاشدگی در نهایت در یکی از سراهای سالمندان نگهداری میشد به گفته یکی از کارکنان این سرا از غصه ندیدن فرزندانش جان خود را از دست میدهد. نامهای در میان وسایلش پیدا کردند که نوشته بود فرزندانم، من همه عمر و جوانی خودم را تقدیم شما کردم تا شما در زندگی به سرانجام مطلوبی برسید اما حال که من در بدترین شرایط زندگی هستم. آرزویم این است که بلایی که سر من آمده شما هم به آن گرفتار نشوید. دلتان شاد باشد غمتان کم.
این نامه هم سراپا درد است و غم؛ غمی که گریبان همه را میگیرد. عشق و محبت را که پدر و مادر در دوران نوزادی، خردسالی، کودکی، نوجوانی و جوانی به ما دادهاند اگر به یاد بیاوریم هرگز در خیالمان هم به فکر رهاشدگی والدین سالمند نخواهیم بود اما چه کنیم که زندگی چنان برخی را گرفتار کرده که چشم خود را بر روی همه آن زیباییهای دوران کودکی و جوانی میبندند و یاد آن زمان حتی در تصورشان هم نمیگنجد.
آمارهایی از سالمندان در جامعه ایران
تا پایان سال ۱۴۰۱ کل سالمندان تحت پوشش سازمان بهزیستی کشور ۹۱۶ هزار و ۲۴۳ نفر هستند که البته ۱۰ درصد کل جامعه را افراد سالمند تشکیل میدهند. این آمارها نشانگر وجود ۴۳۵ هزار و ۸۱۲ مرد سالمند و ۴۸۰ هزار و ۴۳۱ زن سالمند است که زنان سالمند نسبت به مردان آمارهای بیشتری دارند که البته تعداد همه سالمندان در سال قبل از آن ۹۴ هزار و ۴۰۸ نفر بیشتر شدهاند.
همچنین اکنون یک میلیون و ۷۰۰ هزار سالمند و ۱۰۰ هزار مددجوی دارای بیماری صعبالعلاج تحت حمایت کمیته امداد هستند. این افراد به طور یقین آزارهایی از نظر روحی، روانی و جسمی را شاهد هستند که به طورکلی ۶ دسته اصلی از سالمند شامل آزار جسمی، سوء استفاده جنسی، آزار عاطفی یا روانی، غفلت، رها شدن و سوء استفاده مالی شناسایی شده است.
فریده باغ علیشاهی، مدیرکل دفتر امور مراکز توانبخشی و مراقبتی سازمان بهزیستی کشور نیز به موضوع خدمترسانی به سالمندان مجهولالهویه اشاره کرد و گفت: سه هزار و ۸۶۲ سالمند با دستور قضایی در مراکز شبانهروزی سالمندان مقیم هستند. این افراد سالمند مجهولالهویه، فاقد سرپرست یا فاقد سرپرست موثر هستند. با توجه به رشد جمعیت سالمندی در کشور، افزایش تعداد سالمندان مجرد و کاهش روزافزون بُعد خانوار در کشور با تعدادی سالمندان مجهول الهویه یا فاقد سرپرست مواجه هستیم.
با رهاشدگی سالمندان روبرو هستیم
با رهاشدگی سالمندان روبرو هستیم، به آن معنا که با سالمندانی مواجه هستیم که در سطح شهر رها شدهاند و مردم با خط اورژانس اجتماعی با شماره ۱۲۳ تماس میگیرند که آنها ساماندهی شوند
مهریسادات موسوی، سرپرست معاونت فرهنگی و امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور به تازگی در گفت و گو با خبرنگار اجتماعی ایرنا گفت: سالمندآزاری بر اساس آمارهای تماس با خط ۱۲۳ نسبت به قبل مقداری افزایش داشته است که دلایل مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دارد و گاهی نیز ممکن است مردم با خدمات خط ۱۲۳ بیشتر آشنا شده اند و الزاما به معنای افزایش پدیده سالمندآزاری نیست. اغلب خانوادهها فضای آپارتمان نشینی کوچکی دارند و این مساله باعث شده گاهی نتوانند سالمندان را نگهداری کنند.
وی با اشاره به اینکه بیشترین نوع سالمندآزاری از نوع غفلت است، ادامه داد: با رهاشدگی سالمندان روبرو هستیم، به آن معنا که با سالمندانی مواجه هستیم که در سطح شهر رها شدهاند و مردم با خط اورژانس اجتماعی با شماره ۱۲۳ تماس میگیرند که آنها ساماندهی شوند. برای نگهداری از سالمندان نیاز به فرهنگسازی داریم. زیرا همانگونه که کودکان نوع نگهداری خاصی را میطلبند، سالمندان نیز به روش نگهداری خاص نیاز دارند. مشکلات سالمندان از نوع مشکلات جسمی، روانی، اقتصادی فرهنگی و اجتماعی است و هرکدام از این مشکلات، نوع تحمل خاصی میطلبد.
فرزندان قادر به نگهداری از مادر و پدر پیر خود نیستند
اثرات منفی رهاشدگی سالمندان بر روح و روان آنان، دلایل گرایش فرزندان برای نگهداری نکردن از والدین سالخورده خود و ارائه راهکارها پیشنهاداتی برای مراکز سالمندی در راستای نگهداری از گروه سالمندان رهاشده در جامعه در وضعیتی مناسب را میتوانید در گفت و گوی گروه جامعه ایرنا با مجید ابهری، آسیبشناس و کارشناس حوزه اجتماعی بخوانید.
ابهری گفت: سالمندی مرحلهای از زندگی است که به دلیل شرایط جسمی و حتی روحی، مشکلات مختلف بدنی و روانی به انسانها عارض میکند. بروز بیماریهای مختلف مانند فشارخون، دیابت، آلزایمر، پارکینسون، بیماریهای اعصاب و روان از جمله مشکلاتی است که در دوران سالمندانی به سراغ بسیاری از افراد میآید. البته گران بودن دارو، دور بودن از فرزندان یا اعضای خانواده و هزینههای قابل توجه مراکز نگهداری و درمانی باعث میشود بسیاری از فرزندان قادر به نگهداری والدین خود نباشند.
وی ادامه داد: برخی از سالمندان از وضعیت زندگی خود گلایههای زیادی دارند. زیرا در یک زمانی بهترین روزهای زندگی را به فرزندان خود هدیه کرده و اکنون والدین سالخورده در خیابانها رها هستند. سالمندی در این باره میگوید وقتی فرزندان من کوچک بودند پنج یا ۶ فرزند خود را نگهداری و هزینه تحصیل و زندگی آنها را تامین میکردم اما اکنون آنها قادر نیستند از پدر و مادر پیر خود نگهداری کنند.
رهاشدگی سالمندان پدیدهای که در جامعه دیده میشود
این آسیبشناس اظهار داشت: رهاشدگی سالمندان از آسیبهایی است که اکنون در جامعه دیده میشود. اگرچه در دین مبین اسلام تاکید مکرر در زمینه احترام گذاشتن و محبت به سالمندان دارد اما برخی از فرزندان به خاطر اختلاف سلیقه با سالمندان و مشکلات رفتاری بین خود و همسر، مجبور به رها کردن پدر و مادر خود هستند.
وی اضافه کرد: این حرکت با عنایت به اینکه در دوران سالمندی ضعف و بیماریهای مختلف بر انسان غلبه میکند، مشکلات مضاعف و چند برابری ایجاد خواهد کرد. بنابراین کودکان و نوجوانانی که این مسایل را میبینند فکر میکنند برای آنها این مشکل اتفاق بیفتد. در یک چشم به هم زدن از کودکی به سالمندی میرسیم و این مشکلی است که برای همه ما امکان وقوع دارد.
آمار سالمندان سالم در جامعه کم است
ابهری با اشاره به اینکه باید مراکز سالمندان در راستای نگهداری از این گونه افراد سالمند با همکاری خیران و نهادهای دولتی گام بردارند، گفت: مراکز سالمندان بیمار و سالم اگر در جامعه وجود دارد باید چارهای به حال سالمندان بیمار داشته باشند. زیرا آنها نیازهای بیشتری برای نگهداری به واسطه بیماری خود دارند.
وی به این موضوع که اکنون آمار سالمندان سالم در جامعه بسیار کم هستند، اشاره کرد و اظهار داشت: چون این افراد پس از عمری تلاش برای فرزندان خود اکنون در شرایطی قرار دارند که دیگر قادر به مراقبت از خود نیستند. بنابراین باید مراکزی برای نگهداری از آنها فعالیت داشته باشد. زیرا بسیاری از انها توسط فرزندان رها میشوند.
این کارشناس حوزه رفتارشناسی ادامه داد: با توجه به اینکه پدر و مادر پس از سالها تلاش برای مراقبت، تربیت و بزرگ شدن فرزندان خود اکنون به وضعیتی رسیدهاند که نیازمند مراقبت بیشتر هستند و دچار ضعف قوای فکری و جسمی شدهاند. هزینه درمان و مراکز نگهداری از یک طرف، حقوق اندک بازنشستگی از طرف دیگر باعث میشود که برخی از فرزندان به عنوان حقنشناسی و ناسپاسی، والدین خود را در کوچه و خیابان رها میکنند. البته برخی هم واقعا هیچ هزینهای برای بهرهمندی از خدمات سرای سالمندان را بخاطر هزینههای بالا ندارند.
ابهری پیشنهاد کرد: باید مراکز خیریه، مردمی و دولتی برای نگهداری از این افراد سالمند که عمر خود را صرف خدمت به کشور و فرزندان کردهاند در جامعه ایجاد شود تا این افراد بدون دغدغه در این مراکز زندگی خود را سپری کنند. از طرفی هزینه نگهداری سالمندان رهاشده نیز از سوی دولت به مراکز نگهداری پرداخت شود.