به گزارش ایرنا از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در ابتدای این برنامه پیامی تصویری از عبدالحسین مختاباد پخش شد که در آن ضمن بیان نکاتی از ویژگیهای ابوالحسن مختاباد، از برگزاری این مراسم تشکر کرد.
احمد مسجد جامعی عضو سابق شورای اسلامی شهر تهران گفت: به تمام خانواده هنرمند مختاباد و حاضرین این جلسه تسلیت میگویم. درباره زندهیاد مختاباد باید بگویم که ایشان روحیه کار جمعی داشت. او ظرفیت و توان این مدل از کار را دارا بود. او باب جدیدی را در مسئله کتاب و نشر گشود. چراکه ما قبل از انقلاب نیز ناشرانی داشتیم که کتابهایی را چاپ میکردند و نشریاتی که صفحه کتاب داشتند اما افرادی چون زندهیاد ابوالحسن مختاباد، حوزه نشر صنعتی را به این حرفه اضافه کرد. یعنی به مسئله کاغذ، مجوز، حق تالیف، عدم حمایت دولت از ناشران و مواردی از این دست پرداخت.
مختاباد حتی وقتی خارج بود در مورد ایران مینوشت. در واقع هیچگاه ایران را رها نکرد
او افزود: زندهیاد ابوالحسن مختاباد از نگاهی ملی برخوردار بود. او برقراری ارتباط انسانی با حوزه نشر را در گزارشهایش مد نظر داشت. به همین دلیل وقتی انتقادی هم میکرد، پذیرفته میشد. او همچنین از جمله افرادی بود که اخبار کتاب را با خلاقیت و نوآوریهای تازه گسترش و وسعت میداد. علاوه بر این اخبار کتاب و نشر را از تهرانزدگی نجات داد. به طور کل دغدغه کتاب و فرهنگ را داشت و به نهادسازی توجه میکرد.
مسجد جامعی در ادامه بیان کرد: او به همراه تعداد دیگری، اولین تشکل تخصصی ویژه کتاب را شکل داد؛ در واقع خبرگزاری کتاب ادامه دهنده همان اتفاق است. ایشان حتی وقتی خارج بود در مورد ایران مینوشت. در واقع هیچگاه ایران را رها نکرد و یادداشتهایش کاملا با فضای ایران نزدیک بود.
باید آقای ابوالحسن مختاباد بود و دریغا گوی من میشد
فرهاد ناظرزاده کرمانی گفت: هر زمان که تصویر دکتر ابوالحسن مختاباد را میبینم، یاد مادرم میافتم. مادرم جز اولین زنان ایرانی بود که لیسانس گرفت؛ وقتی فوت کرد، زندهیاد مختاباد تماس گرفت و گفت که میخواهم درباره ایشان مقالهای بنویسم. برایم جالب بود که چطور مادر من را میشناسد. فهمیدم که او یک نگاه فرهنگی دارد. در صحبتهایی که با او داشتم، متوجه شدم که اکثر هنرمندان تئاتر را میشناسد.
او افزود: در تاریخ ادبیات خواندم که در جمع شعرا، معمولا شاعر جوانی پیدا میشد و دریغا گوی شاعر بزرگتر میشد. شاید الان هم باید آقای ابوالحسن مختاباد بود و دریغا گوی من میشد؛ نه اینکه من اینجا درباره ایشان صحبت کنم. به هر حال زندگی گاهی چنین شرایطی را ایجاب میکند.
در بخش بعدی این مراسم، وحید تاج به اجرای قطعات موسیقایی پرداخت و با تشویق حاضران مواجه شد.
همچنین در این مراسم، مرتضی ایمانی خبرنگار پیشکسوت در رابطه با تلاشهای زندهیاد ابوالحسن مختاباد در حوزه عرصه عمومی موسیقی، کتاب و مطبوعات، یادداشتی را خواند که نوشته مصطفی مختاباد بود.
پخش پیام صوتی مریم جباری، همسر زندهیاد ابوالحسن مختاباد نیز بخش بعدی این برنامه بود که فضای سالن شهناز خانه هنرمندان ایران را تحت تاثیر قرار داد.
ما یک رفیق سرسخت را از دست دادیم
یونس شکرخواه استاد دانشگاه گفت: صحبتهای آقای مسجد جامعی من را به سالهای دهه ۸۰ برد که حسن را شناختم و تا ۸۴ همکاریهایی را با هم در کتاب هفته انجام دادیم. ما با هم همکار نبودیم، دوست بودیم. ما یک روزنامهنگاری خانوادگی داشتیم و آقای مسجد جامعی در تمام چهار سالی که ما کتاب هفته را داشتیم، حتی یک صفحه را ندیدند و امضا نکردند. در حالی که این رسم بود که دبیر سرویس و سردبیر، پیش از رفتن صفحه برای چاپ، آن را امضا میکردند.
میترسیدم که در غیاب او یک خبر از موسیقی پاپ و موسیقیهای امروزی کار کنم. چون بسیار به موسیقی کلاسیک اهمیت میداد
او افزود: نمیخواهم برای حسن، بی دلیل برج بسازم؛ او با فطرت، سادگی، دلپاکی و صمیمیت خود، درسهای بیشتری به آدمها میداد. در واقع روزنامهنگاری، موسیقی و فرهنگ عشقهای حسن بودند اما طعم او طعمی انسانی بود.
این استاد دانشگاه ادامه داد: او خبرنگاری آنلاین را به خوبی یاد گرفت و کارهای بسیاری انجام داد. ۱۴ سال در آنجا سردبیر بودم و روزی که حسن همراه خانوادهاش برای خداحافظی پیش من آمد، همگی بغض کرده بودیم، چون دوست نداشتیم که حسن را از دست بدهیم. او روزنامهنگار تحریریه نشین نبود؛ زندگی در سطح جامعه و اجتماع را به نشستن در تحریریه ترجیح میداد. پای آدمهای بسیاری را به تحریریه باز کرد. آدمهایی که ممکن بود هیچگاه پای خود را در تحریریه رسانهها نگذارند.
شکرخواه در پایان صحبتهایش گفت: بسیار سرسخت بود. حتی من میترسیدم که در غیاب او یک خبر از موسیقی پاپ و موسیقیهای امروزی کار کنم. چون بسیار به موسیقی کلاسیک اهمیت میداد. او در تحریریه به افراد تازه وارد خبرنگاری آنلاین را آموزش میداد. بسیاری از کسانی که بعدها نام شدند، توسط او در رسانه کشف شدند. ما یک رفیق سرسخت را از دست دادیم که بیآلایش و صمیمی بود. مثل یک دانه که سرسخت است اما میداند که تا نشکفد، نشکند و نیفتد، درختی از آن بیرون نمیآید.
در ادامه مراسم عباس سجادی پژوهشگر ادبی ضمن صحبت از جایگاه ابوالحسن مختاباد، درباره وضعیت هنر و هنرمند صحبتهای انتقادی را مطرح کرد.
مختاباد مرز بین اخلاق یا بیاخلاقی روزنامهنگاری را میدانست
در ادامه مسعود رضوی پژوهشگر تاریخ گفت: یکی از خصوصیات شگفتانگیز او در تربیت نظم، خودش بود. او بسیار منظم بود. اخلاق روزنامهنگاریاش مثال زدنی بود. او تا مطالبه کافی نمیکرد و تمام منابع را نمیدید، چیزی نمینوشت. از همین رو مرز بین اخلاق یا بیاخلاقی روزنامهنگاری را میدانست. او نماد و نمونه فردی بود که در این راه میکوشید و به زبان و ادبیات پارسی عشق میورزید.
کیوان ساکت نوازنده و موسیقی دان گفت: نخستین کسی که موسیقی کلاسیک غرب را با تار زد و انتشار داد، من بودم. در آن زمان خیلی به من انتقاد شد اما به خاطر دارم که ابوالحسن به من گفت خیلیها با کلاسیک زدن تو مخالف هستند اما هیچکس نتوانسته به تو ایراد بگیرد.
کیوان ساکت سپس به یاد ابوالحسن مختاباد به اجرای تکنوازی با تار پرداخت و با تشویق حاضران مواجه شد.
ابوالحسن آینهدار بود و به آیینهنگی رسید
محمدعلی چاووشی شاعر و پژوهشگر گفت: ما عادت داریم که در ستایش افراد اغراق کنیم، در حالی که لازم است به این موضوع اشاره کنم که وقتی زندهیاد مختاباد وارد این دنیا شد، قلم ضعیفی داشت و از دانستههای کمی برخوردار بود ولی تکتک تواناییهایش را با سختی به دست آورد و به بلوغ رسید. متاسفانه تقدیر اجازه نداد که ما او را بیشتر داشته باشیم و سرمایه بزرگی را از ما گرفت. او در نهادسازی بسیار خوب عمل کرد. ابوالحسن آینهدار بود و به آیینهنگی رسید.
وقتی زندهیاد مختاباد وارد این دنیا شد، قلم ضعیفی داشت و از دانستههای کمی برخوردار بود ولی تکتک تواناییهایش را با سختی به دست آورد و به بلوغ رسید
مصطفی مختاباد کارشناس ادبیات نمایشی و برادر سیدابوالحسن مختاباد گفت: ابولحسن در آخرین سفرش در نقطهای که بین مزار پدر و مادر ما بود عکسی گرفت و ما با هماهنگی آنجا را مزار عبدالحسن قرار داریم. ابوالحسن از کودکی دارای روحیه ویژهای بود که فکر میکنم از پدر ما به ارث برده بود. پدر ما اهل نماز شب بود و فهم قرآنی خوبی داشت اما در عین حال اهل موسیقی هم بود. بنابراین باید بگویم بخشی از خلاقیت ادبی، دینی و حماسی را از پدر ما که عاشق شاهنامه بود گرفته است.
سید ابوالحسن مختاباد، روزنامهنگار، هنرمند و پژوهشگر فرهنگ و هنر بود که سال ۱۳۴۸ متولد شد و بهمن ۱۴۰۱ چشم از جهان فروبست.