سید عباس میریونسی که در شهرستان کنگاور و حتی استان کرمانشاه به عنوان یکی از مبارزان پیشکسوت انقلاب اسلامی شناخته می شود به مناسبت دهه فجر طی گفت و گو با خبرنگار ایرنا از حال و هوای مردم منطقه و مقاومت آنها در برابر نیروهای شهربانی در انقلاب سال ۵۷ روایت میکند.
میریونسی اولین نماینده مردم کنگاور در مجلس شورای اسلامی و حدود ۶ سال در محضر امام خمینی و کلاس درس ایشان تلمذ کرده است؛ خبرنگار ایرنا برای رعایت کهولت سن ایشان سوالات را مختصر مطرح کرد و اینگونه جواب گرفت:
از حال و هوای روزهای قبل از انقلاب برایمان بگویید؟
در شهرستان کنگاور مبارزات زیادی صورت گرفت. آن زمان در کنگاور مرحوم حاج آقا بزرگ عراقی عالم و بزرگ دینی کنگاور نقش مهمی در هدایت مبارزات علیه رژیم داشت و واسطه میان انقلابیون و امام خمینی بود. جوانان کنگاوری نیز علاقه و تمایل سرشاری به امام و نهضت مبارزه با رژیم ستمشاهی داشتند و پا به پای دیگر مردم کشور در صحنه مبارزات حضور داشتند و نقش موثری در پیروزی انقلاب ایفا کردند.
اعلامیه امام خمینی چگونه به دست مردم کنگاور میرسید؟
شعارنویسی و پخش اعلامیههای امام از فعالیتهای مهم انقلابیون کنگاور بود که اعلامیهها توسط برخی از انقلابیون همچون آقایان صاحب الزمانی اهل اسدآباد همدان و صفدری که زیاد به شهر قم تردد می کردند، به دست ما میرسید و بعد از نگارش و تکثیر، اعلامیهها را با امضای حاج آقا بزرگ میان مردم توزیع میکردیم.
طلبه های دهستان ها و روستاها نیز در بیت حاج آقا بزرگ عراقی و یا در حسینیه ها جمع می شدند و اعلامیه ها و مطالب سیاسی که باید گفته می شد را دریافت می کردند و به سرعت به روستاهای خود باز می گشتند.
برخورد ساواک و عوامل حکومت با مردم کنگاور چگونه بود؟
عوامل رژیم برخوردهای سخت و خشن و بی رحمی با انقلابیون داشتند و با وجود اینکه شهربانی و امنیتی تا جاییکه میتوانستند مردم را سرکوب میکردند اما توفیقی کسب نکردند. وقتی که رژیم شاهنشاهی آخرین نفس های خود را میکشید شهربانی این شهرستان به روی مردم اسلحه کشیده بود.
خبر رسید که انقلابیون کنگاور در روزهای ۲۱ و ۲۲ بهمن خود را به پشت درب های شهربانی رساندند و مردم میخواهند به شهربانی حمله کنند و من پس از مطلع شدن از این قضیه خودم را رساندم و بدون نیرو و سلاح وارد شهربانی شدم.
سروان امیری فرمانده آن زمان به همراه نیروهایش اسلحه به دست ایستاده بودند که با رییس شهربانی صحبت کردم و او را متقاعد کردم و گفتم رژیم کارش دیگر تمام شده است و شما هم اشتباه می کنید و او هم تسلیم شده و اسلحه خود را به من داد و به دنبال این حرکت فرمانده، بقیه نیروهای او هم تسلیم شدند.
شنیدهایم، ساواکیها هم در منبرهای شما شرکت می کردند؛ آیا این موضوع صحت دارد؟
بله؛ باوجود اینکه رژیم پهلوی مردم را سرکوب می کرد ولی تمام تلاششان این بود که این جریانات را بزرگ جلوه ندهند و موضوع تجمع ها و اعتراض ها جدی نشود. حتی ساواکی ها را در جلسات سخنرانی و خطبه های خود می دیدم که چشمان خود را می بستند و به مافوق خود در مرکز استان اعلام کنند، کنگاور خبری از اعتراض ها نیست.
در جریان سخنرانیهای حضرتعالی برای مردم، شما را دستگیر کردند، لطفا در این باره هم بگویید؟
طی سخنرانی هایی که در خطبه های نماز داشتم در یکی از شب ها بعد از خواندن نماز مغرب و بیرون آمدن از مسجد یک ماشین جلوی ما ایستاد و با یک پارچه سیاه چشمان ما را بستند و سوار ماشین کردند بعد از طی مسافتی ما را به یک زندان تک سلولی در تهران بردند و تا زمان روی کار آمدن بختیار ما را در زندان شکنجه می کردند و بعد از آزادی برگشتم کنگاور و مردم این شهرستان هم استقبال گرمی از ما کردند.
قبل از انقلاب کمیته های مردمی بسیار فعالی در تمام شهرهای کشور تشکیل شده بود؛ آیا در کنگاور هم کمیته مردمی داشتیم؟
بله؛ انقلابیون برای اداره بهتر شهر اقدام به تشکیل کمیتههای مردمی کردند و حاج آقا بزرگ عراقی نیز هدایت نیروهای انقلابی را بر عهده داشت و در آن اوضاع بحرانی به خوبی شهر را اداره میکرد. امت اسلامی تلاش های فراوانی برای پیروزی انقلاب نمودند و با لبیک گفتن به امام خمینی انقلاب اسلامی در دهه مبارک فجر پیروز شد. سیل جمعیت مردم با ندای 'الله اکبر' 'استقلال آزادی جمهوری اسلامی' مجسمه شاه را از دور میدان اصلی کنگاور پایین آورند.
بهترین خاطره شما از روزهای انقلاب چیست؟
بهترین خاطرات ما در آن روزها این بود که چند روز قبل از ورود امام خمینی برای ما کارت دعوت آوردند و دعوت کردند که برای استقبال امام به فرودگاه برویم. امام آمد و این لحظه برای من بهترین خاطره است.
سخن پایانی شما؟
انقلاب اسلامی ایران حاصل خون هزاران شهید است و کشور ایران آسایش و امنیت خود را مدیون شهداست. حفظ انقلاب و آرمانهای بلند آن وظیفه همگانی است. اکنون کشور ایران به نقطهای از پیشرفت رسیده است که دنیا از آن حساب می برد.