به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، سینمای ایران تا پیش از نیمه دهه ۹۰، هرگاه به سراغ کارگران رفت یا به موازات شرافتمندیشان بود یا برای نمایش رنجی که متحمل میشدند. فیلمهایی چون «نیاز» و «یکبار برای همیشه» هر دو در ابتدای دهه ۷۰ تولید شدند و میان همین دوگانه وضعیت کارگران را به تصویر کشیدند.
فیلم «نیاز» نمایانگر انسانیت و شرافت دو نوجوان بود که برای کار کردن، به هر دری میزدند و یکبار برای همیشه که کارگری را بدون اعتراض به شرایط، در معرض آسیب زدن به خود و خانوادهاش به تصویر میکشید بلکه بتواند کمی اوضاع آشفته زندگیاش را سر و سامان دهد.
از میانه دهه ۹۰ اما آنچه بیشتر به کارگر هویت داد، پولهای بادآورده و سودای یک شبه پولدارشدنهایی بود که سینما به کارگران میبخشید. لذتی که جای نمایش مسائل و مشکلات حقیقی زندگی آنها را گرفت و مخاطب را با کارگرانی همراه کرد که دیگر به جای اعتراض به شرایط، راه راحتتری را پیش گرفته بودند و آن هم «ره صدساله را یکشبه رفتن» بود.
سینمای کارگری دهه ۷۰ و ۸۰ در دوگانه شرافت یا فلاکت
از سالهای ابتدایی دهه ۷۰ که شروع کنیم، میبینیم که سینمای کارگری همواره برگرفته از تغییر و تحولات اجتماعی ایران بوده و راهی هم جز در پیش گرفتن این دو سویه داستانی نداشته است. در انتهای همان دهه یعنی دهه ۷۰، «زیر پوست شهر» زندگی زن کارگری را به تصویر کشید که ابتدا و انتهای داستان، رو به دوربین، از شرایط اجتماعی شکایت داشت و تمام طول فیلم، مصائبی را برای بیننده به نمایش میگذاشت که برآمده از زندگی یک کارگر بود و حالا نه فقط زندگی خود او بلکه نسلهای بعدی او را نیز تحتتاثیر قرار داده بود.
هرچند در اواخر این دهه، «سگکشی» فضای زیست کارگری را در سکانسی کاملا قدرتمند و سلطهجو به تصویر کشیده بود اما این بهانهای نشد تا بازنمایی کارگران در سالهای آتی سینمای ایران، مسیر قبلیاش را طی نکند و به چند دقیقهای که بیضایی تصمیم گرفته بود کارگران مرد را مقابل شخصیت زن قصهاش قرار دهد، بسنده کند. سینمای کارگری همیشه برگرفته از تغییر و تحولات اجتماعی ایران بوده است
با ورود به دهه ۸۰ اوضاع همچنان همان بود با تاکید بیشتر. طبق گزارشی که در آن زمان منتشر شد، سینمای ایران از سال ۸۴ تا ۹۵ یعنی از دولتهای نهم تا دوازدهم، هر سال به طور میانگین بین ۳ تا ۵ فیلم درباره شرایط زیست کارگری تولید کرده. فیلمهایی چون «آواز گنجشکها»، «محیا»، «اینجا بدون من»، «جدایی نادر از سیمین»، «حوض نقاشی»، «پنج ستاره»، «خداحافظی طولانی» و... که همگی بر همان مضمون شرافتمندی و زندگی ساده و فارغ از طمع کارگران تاکید داشتند.
در این بین اما تلاشهایی همچون «چهارشنبهسوری» هم اتفاق افتاد تا کمی رندی و زیرکی قشر کارگر را نیز بازنمایی کند اما در میان انبوه فیلمهای این بازه راه به جایی نبرد.
عقیمسازی، چک بیمحل و در نهایت شرطبندی؛ تغییراتی که قاب گرفته شدند
در این میان اما فیلمهایی هم بودند که کمی رویه را تغییر دادند و اعتراض قشر کارگر به وضعیت زندگیاش را نه به واسطه اعتراضات خیابانی بلکه با روش های دیگری به تصویر کشیدند. «آتشکار» در سال های پایانی دهه ۸۰ که با سانسور هم دست و پنجه نرم کرد، به طور مشخص مرد کارگری را روایت میکرد که با عقیمسازی خود، تلاش میکند از ازدیاد نسل جلوگیری کند. کسی که باور داشت با شرایط سختی که دارد، فرزندآوری، اوضاع را بدتر میکند.
این قدمها در سینمای کارگری به فیلمهای ابتدایی دهه ۹۰ هم کشیده شد و «همه چیز برای فروش» در سال ۹۱ به قصه مرد کارگری پرداخت که به جای کنار آمدن با شرایط و یا اقدام از طریق راه های همیشگی، برای عمل چشم برادرش، چک بیمحل میکشد و به دردسر میافتد.
«رخ دیوانه» در سال ۹۳ نیز در ادامه همین جریان، دو پسر کارگر را در موقعیتی قرار میدهد که برای به دست آوردن پول، شرطبندی کنند و پول هنگفتی را با کلک به جیب میزنند. در اینجاست که واکنش سینمایی قشر کارگر به اتفاقات، همچون گذشته نیست و آرامآرام تغییر جهت میدهد.
آسیبپذیر یا آسیبزننده؟ وقتی پای قمار به میان میآید
نمونه بارز این تغییر جهت را میتوان در «ابد و یک روز» دید. فیلمی که یک سال بعد از«رخ دیوانه»، شرایط کارگران طبقه پایین جامعه را با شیوه دیگری تغییر میدهد. قمار با زندگی یکی از اعضای خانواده بر سر دریافت پولی هنگفت که البته با توجه به ممیزی و سانسورها و تغییر پایانبندی فیلم، به طوری سرراست به نتیجه نرسید اما شروع جریانی بود که زندگی کارگری را در مسیر دیگری انداخت و سینمای ایران را برای اتفاقات عجیبتری از میانه دهه ۹۰ به این سو آماده کرد. سالهایی که قشر ضعیف و به طور مشخص کارگران نهتنها در معرض آسیب که خود آسیبزننده بودند.قمار یکی از شیوه هایی است که سینمای کارگری در چند سال اخیر برای واکنش به شرایط پرتنش در پیش گرفته و به پول های بادآورده چنگ انداخته است
این نگاه طی سالهای اخیر، در فیلمهای مشخصی قوت گرفت. از «تومان» که مهمترین فیلم در این باره است تا «تمساح خونی» که همین حالا در سینماها اکران میشود و جالب اینجاست که با اقبال خوبی هم مواجه شده است.
«تومان» که در سال ۹۷ تولید شد، مرد کارگری دارد که شرطبندی و قمار به یک باره زندگیاش را دگرگون میکند. قمار بر روی مسابقات فوتبال باعث میشود قهرمان داستان، کارگری در یک گاوداری را رها کرده و به پول های بادآورده قمار، معتاد شود. خطی داستانی که در «تمساح خونی» به شیوه دیگری طی میشود اما در آنجا نیز دو کارگر در یک قماربازی، مقابل رئیسشان قرار میگیرند و پول زیادی به جیب میزنند.
قدرت با چاشنی لذت؛ کارگری که هیتلر هم شد
هرچند ماجرا تنها به قمار ختم نمیشود و این عامل، به یکی از شیوههایی تبدیل میشود که سینمای کارگری طی چند سال اخیر برای واکنش به شرایط پرتنش در پیش گرفته و به پولهای بادآورده چنگ انداخته است. یکی دیگر از اشکال تغییر شکل بازنمایی کارگران و اعتراض به وضع موجود، قدرت گرفتنهای یک شبه است. رویهای که اتفاقا به تماشاگر نیز لذت میدهد و او را با کاراکتر فرودستی که یکشبه به قدرت میرسد، همراه میکند.
ماجرایی که هسته مرکزی «جنگ جهانی سوم» بود و سیدی به واسطه ایده فیلم در فیلم، یک کارگر سیاهیلشکر را یکشبه به هیتلری تبدیل کرد که جماعتی را به کشتن داد. «رحمان ۱۴۰۰» نیز کارگر فیلمش را چنان فلکزده به تصویر میکشد که مخاطب را برای کشتن کارفرما و گرفتن پول از پدر او آمادهتر میکند.
مردی که پولهایش در یک بانک قرضالحسنه به تاراج رفته، در یک رستوران دورافتاده زندگی میکند و هم و غمش، لاغری و عمل بینی زن و دخترش است. از اینجا مصرفگرا بودن کارگران مانند باقی اقشار جامعه، مزید بر علت میشود تا هر تلاشی برای رسیدن به پول را از جانب آنان بپذیریم و با آن قهقهه بزنیم.
حتی «گشت ارشاد ۲» که در سری اول، موضوع دیگری داشت، در سری دوم خود نیز همین خط را پیش میگیرد و حالا که باید برای کاراکترهایش، شغلی جز آنچه داشتند انتخاب کند ترجیح میدهد این امکان با قمار و پولهای بادآورده رقم بخورد. کاراکترهایی که کارگری هم میکنند اما در نهایت به رمالی و قمار پناه میبرند.
مصرفگرایی و مایی که میخواهیم ره صد ساله را یکشبه برویم
در چنین فضایی، آثاری مانند «قهرمان» و «نگهبان شب»، به مانند نمونههایی که گفته شد، چنین تند و تیز با قضیه برخورد نمیکنند و در نهایت سعی دارند شریف بودن کارگر را حفظ کنند اما انتخاب این خط داستانی و به ترقی رسیدن ناگهانی یک کارگر در «نگهبان شب» و هم فراز و نشیب های زندگی رحیم در «قهرمان» و مشکلاتی که برای او به عنوان کسی که پولهای بادآورده را به صاحبش برگردانده و اسیر طمع نشده، نشان از اهمیت این موضوع در سالهای اخیر در سینمای کارگری ایران دارد.
تمام اینها یعنی شکل برخورد سینمای ایران با زیست کارگری در محتوای داستانی، سمت و سویی متفاوت گرفته و این مهم، بیجهت با تغییر و تحولات اجتماعی و مصرفگرایی در زندگی مدرن نیست. بدیهی است که کارگران فیلمها نیز تمایل داشته باشند ره صدساله را یکشبه طی کنند و مخاطب را نیز در این مسیر به لذتی نیابتی برسانند. لذتی چندینبرابری نسبت به زمانی که تنها فلاکتزدگی آنها را به تماشا مینشست.