تهران- ایرنا- انتشار خبر سفر قریب الوقوع ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه به چین و تقویت روز افزون روابط بین دو کشور در حالیست که ۳۵ سال پیش چین و شوروی پس از قریب به سه دهه شکاف عمیق به روابط کامل با یکدیگر بازگشتند. همچنین سالگرد خروج نیروهای شوروی از افغانستان در حالی فرارسیده که این کشور همچنان با بحران‌هایی مواجه است.

به گزارش ایرنا، تاریخ همواره سرنخ‌هایی را برای شناخت و درک بهتر آنچه امروز اتفاق می‌افتد، در اختیارمان قرار می‌دهد. پیچ و خم‌های مسیر تاریخ با اتفاق‌های ریز و درشت در گذر زمان تغییر یافته و هر رخداد به نوعی در رقم زدن وضعیت ژئوپلیتیک حال حاضر تاثیرگذار بوده است. آسیا و اقیانوسیه که سهم قابل توجهی از وسعت این کره خاکی را به خود اختصاص داده، همانند دیگر نقاط دنیا تحولات مهم و تاثیرگذاری را از سر گذرانده است.

در این گزارش سعی داریم تا با شرحی از چندین رویداد تاریخی در بازه زمانی ۱۱ تا ۱۷ مه/ ۲۲ تا ۲۸ اردیبهشت (هفته جاری)، سرنخ‌هایی را از چگونگی شکل‌گیری سیاست‌ها و جغرافیای امروز منطقه آسیا و اقیانوسیه در اختیار مخاطب قرار دهیم.

از سرگیری روابط چین- شوروی

روابط پکن- مسکو که از اواخر دهه ۱۹۵۰ باعث تیره شدن روابط سیاسی و ایدئولوژیک جمهوری خلق چین و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در جریان جنگ سرد شده بود، با برگزاری اجلاس چهار روزه از ۱۵ تا ۱۸ مه ۱۹۸۹ (۲۵ تا ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۸) در پکن به حالت عادی خود بازگشت. آخرین رهبر شوروی که از چین بازدید کرد نیکیتا خروشچف در سپتامبر ۱۹۵۹ بود. در ۱۶ مه ۱۹۸۹، میخائیل گورباچف دبیر کل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سرانجام با دنگ شیائوپینگ رهبر چین در تالار بزرگ خلق دیدار کرد. دنگ شیائوپینگ و میخائیل گورباچف اعلام کردند که این اجلاس سرآغاز عادی‌سازی روابط دولت با دولت است. همچنین ملاقات بین گورباچف و ژائو زیانگ دبیر کل وقت حزب کمونیست چین به عنوان «احیای طبیعی» روابط حزب با حزب، مورد ستایش قرار گرفت.

سیاستمداران چینی تأکید کردند که احیای روابط حزبی به معنای بازگشت به سلطه اتحاد جماهیر شوروی نیست. آنها تاکید کردند که روابط دو کشور برابر و همراه با حفظ استقلال و حاکمیت طرفین خواهد بود. واگرایی آن زمان در روابط از علایق ملی روسی و چینی و تفاسیر این حکومت‌ها از مارکسیسم-لنینیسم و مائوئیسم ناشی می‌شد. سیاست ملی استالین‌زدایی و بین‌المللی هم‌زیستی مسالمت‌آمیز شوروی که مائو آن را تجدیدنظرطلبی می‌دانست موضوع اختلاف‌ها بود. در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ بحث‌های بین احزاب کمونیست چین و شوروی همزیستی مسالمت‌آمیز با سرمایه‌داری غرب را نیز در بر می‌گرفت. با این وجود، در صحنه عمومی چین مائو تسه دونگ نسبت به کشورهای سرمایه‌دار اعتماد نداشت و در ابتدا همزیستی مسالمت‌آمیز با آن‌ها را رد می‌کرد و آن را یک بدعت گذاری مارکسیستی توسط شوروی می‌دانست.

اما روابط امروز چین و روسیه که نزدیک به ۲ سال و پس از جنگ اوکراین شیب تند تقویتی را تجربه کرده است، به صورت تدریجی با همکاری‌های فزاینده‌ای پیش می‌رود که مجموعه غرب را به شدت نگران کرده است. روابط دو کشور بیش از همه آمریکا را که جایگاه خود را به عنوان یک هژمون در خطر می‌بیند، نگران کرده است؛ واشنگتن همواره می‌کوشد تا با ایجاد بحران‌های امنیتی و سیاسی برای پکن و مسکو ترمز آنها را در مسیر تبدیل شدن به یک ابر قدرت بکشد.

خروج نیروهای شوروی از افغانستان

نیروهای ارتش شوروی در ۱۵ مه ۱۹۸۸ (۲۵ اردیبهشت ۱۳۶۷) به رهبری ژنرال والنتین وارنیکوف شروع به عقب‌نشینی از افغانستان کردند. برنامه‌ریزی برای خروج اتحاد جماهیر شوروی از جنگ افغانستان بلافاصله پس از انتصاب میخائیل گورباچف به دبیرکلی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی، آغاز شد. شوروی تحت رهبری گورباچف سعی داشت تا ضمن حفظ آبرو در حین خروج نیروها، قدرت حزب دموکراتیک خلق افغانستان را در کشور تحکیم کند. در این دوره، سازمان‌های نظامی و اطلاعاتی اتحاد جماهیر شوروی با دولت محمد نجیب الله برای بهبود روابط بین دولت کابل و رهبران گروه‌های شورشی همکاری کردند. اما این ارتباط طولی نکشید و آخرین نظامی کمونیستی تحت رهبری نجیب‌الله در سال ۱۹۹۲ توسط مجاهدین افغانستان ساقط شد.

اشغال افغانستان توسط شوروی از سال ۱۹۷۹ آغاز شد زمانیکه نیروهایی به رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان که مورد حمایت شوروی بودند در ۲۷-۲۸ آوریل ۱۹۷۸ کودتایی (۷-۸ اردیبهشت ۱۳۵۷) علیه حکومت محمد داوودخان، نخستین رئیس‌جمهور افغانستان ترتیب دادند که در جریان آن داوودخان همراه اعضای خانواده‌اش در ارگ ریاست‌جمهوری کشته شد. حمایت شوروی از دولت نجیب الله با خروج نیروهای نظامی خاتمه نیافت. کمک‌هایی بالغ بر چندین میلیارد دلار از سوی اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان ارسال شد که هواپیماهای نظامی (میگ ۲۷) و موشک‌های اسکاد را شامل می‌شد. اساساً به دلیل این کمک‌ها، دولت دست نشانده برای مدتی طولانی‌تر از آنچه سیا و وزارت امور خارجه آمریکا انتظار داشتند، قدرت را حفظ کرد.

کشتار اندیجان در ازبکستان و پایان حضور نظامی آمریکا در این کشور آسیای مرکزی

شهر اندیجان در شرق ازبکستان از ۱۳ مه ۲۰۰۵ (۲۴ اردیبهشت ماه ۱۳۸۴) با حمله گروهی از مخالفان دولت به مراکز نظامی، انتظامی، استانداری و زندان این شهر دستخوش آشوب و درگیری شد. مخالفان پس از تصرف مراکز پلیس، پادگان نظامی، زندان و استانداری مقدار قابل توجهی اسلحه و مهمات به غنیمت گرفته و ۵۰۰ نفر از زندانیان را آزاد کردند. آنان پس از به آتش کشیدن قسمت‌هایی از ساختمان استانداری و برخی مراکز دولتی، در دو نقطه از شهر با نیروهای نظامی و انتظامی درگیر شدند که بر اساس گزارش رسمی دولت، تعداد ۱۸۷ نفر از جمله ۳۱ نیروی دولتی و ۹۴ مخالف دولت کشته شدند.

دولت ازبکستان گفت که جنبش اسلامی این کشور ناآرامی‌ها را سازماندهی کرد و معترضان اعضای حزب التحریر بودند. اما منتقدان دولت مدعی بودند که برچسب اسلام‌گرای تندرو بهانه‌ای برای حفظ یک نظام سرکوبگر در کشور فراهم می‌کند. ناظران نیز این مناقشه را یک مبارزه بین قبیله‌ای برای به دست آوردن قدرت ارزیابی می‌کردند.

این حادثه باعث محکومیت دولت ازبکستان از سوی آمریکا و اروپا شد که تاشکند نیز به دنبال آن با متهم کردن آمریکا به حمایت از مخالفان، درروابط خود با واشنگتن تجدیدنظر کرد. تاشکند با اعمال محدودیت برای فعالیت هواپیماهای آمریکایی درپایگاه نظامی خان آباد واقع در شهر قارشی در استان قشقه دریا در صدد اخراج نیروهای نظامی آمریکا از این کشور برآمد. پایگاه خان آباد ازبکستان پس از واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ (۲۰ شهریور ۱۳۸۰) نیویورک به همراه پایگاه مناس در قرقیزستان در اختیار ائتلاف کشورهای ضدتروریسم بین المللی و در صدر آن آمریکا برای مبارزه با تروریست‌ها در شمال افغانستان قرار گرفته بود. اما بالاخره ۳۰ آبان ۱۳۸۴ با پرواز آخرین هواپیمای نظامی آمریکا از پایگاه خان آباد، پرچم آمریکا از این پایگاه پایین آورده شد و حضور نظامی واشنگتن در ازبکستان پایان داده شد.


حادثه ۱۳ مه مالزی و تغییر سیاست‌های داخلی

۱۳ مه، ۱۹۶۹ (۲۳ اردیبهشت ۱۳۴۸) خشونت‌های فرقه‌ای چینی و مالایی در کوالالامپور، پایتخت مالزی به وقوع پیوست. این شورش پس از انتخابات عمومی مالزی در همان سال رخ داد، زمانی که احزاب مخالف مانند «اقدام دموکراتیک» و «گراکان» به موفقیت‌هایی دست یافتند.

گزارش‌های رسمی دولت تعداد کشته‌شدگان در اثر شورش‌ها را ۱۹۶ نفر اعلام کرد، اگرچه منابع دیپلماتیک بین‌المللی و ناظران در آن زمان تعداد کشته‌ها را نزدیک به ۶۰۰ نفر عنوان کردند، در حالی که دیگران ارقام بسیار بالاتری از قربانیان را که بیشتر آنها از نژاد چینی بودند، مطرح کردند. شورش‌های نژادی به اعلام وضعیت اضطراری ملی از سوی پادشاه منجر شد که در پی آن پارلمان تعلیق شد. شورای عملیات ملی (NOC) به عنوان یک دولت موقت برای اداره کشور بین سال های ۱۹۶۹ و ۱۹۷۱ تأسیس شد.

این رویداد در سیاست مالزی مهم بود زیرا اولین نخست وزیر تونکو عبدالرحمان را مجبور کرد از سمت خود کناره گیری کند و زمام امور را به عبدالرزاق حسین واگذار کند. دولت عبدالرزاق با اجرای سیاست اقتصادی جدید رویکردهای داخلی خود را به نفع مالایی‌ها تغییر داد و سازمان ملی مالایی متحده (UMNO) سیستم سیاسی را برای پیشبرد تسلط مالایی‌ها مطابق با ایدئولوژی «برتری مالایی» بازسازی کرد.

آزادی انور ابراهیم نخست وزیر فعلی مالزی از زندان

در ۱۵ مه ۲۰۱۸ (۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۷) انور ابراهیم که اتهام فساد مالی و اخلاقی در زندان به سر می‌برد، با عفو محمد پنجم پادشاه وقت مالزی آزاد شد. انور ابراهیم که اکنون نخست وزیر مالزی است، بارها در دوره‌های مختلف با چنین چالش‌هایی روبرو بوده و در کنار فعالیت‌های سیاسی با بحران اتهام‌های فساد دست و پنجه نرم کرده است. در سال ۱۹۹۹ وی به اتهام فساد، به شش سال زندان محکوم شد. با این حال وی پس از گذراندن دوران حبس، موفق شد بی گناهی خود را در آن پرونده اثبات نماید.

در سال ۲۰۰۸ زمانیکه وی رهبری مخالفان دولت مالزی را بر عهده داشت بار دیگر با اتهام مشابهی روبرو شد. پس از آن که دادگاه در مرحله بدوی وی را بی گناه تشخیص داد، دولت مالزی در سال ۲۰۱۳ به این حکم اعتراض کرد. مرجع تجدید نظر، با قبول شکایت دولت، انور ابراهیم را به ۵ سال زندان محکوم کرد. از دو دهه پیش روابط بین ماهاتیر محمد نخست وزیر پیشین مالزی و انور ابراهیم یکی از داغ‌ترین موضوعات سیاسی این کشور با جمعیت عمدتا مسلمان بوده است. ابراهیم که در سال‌های ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۸ معاون نخست وزیر «توسعه‌گرای» مالزی بود، در اواخر دهه نود به منتقد اصلی ماهاتیر محمد تبدیل شد.