شهید حسین امیرعبداللهیان را از ابتدای شروع به خدمت در وزارت امور خارجه با موضوعات منطقه و عراق میشناختیم. در دوره تلاطمهای شدید و تاریخی انتقال قدرت از حزب بعث عراق و رژیم صدام، او یکی از افراد کلیدی و مسلط وزارت امور خارجه در صورتبندی و اجرای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با عراق بود.
ماموریتهای او در خارج از کشور نیز به عنوان دیپلمات و سفیر، شامل کشورهای عراق و بحرین در منطقه عمومی خلیج فارس میشد. همین علاقه و سابقه تمرکز بر موضوعات منطقه، دلیل کافی بود تا وی با همه عوامل مؤثر در تصمیمگیری و اعمال تدابیر با موضوع عراق و منطقه ارتباط نزدیک، مفاهمه فراگیر و همراهی در سطوح عملیاتی داشته باشد.
همچنین این خود سببی بود تا در صورتی که رئیسجمهور وقت، اولویت اصلی سیاست خارجی خود را بر بهبود تعاملات در منطقه و اصطلاحا ارتقای سیاست همسایگی بنا کند، نام امیرعبداللهیان به عنوان گزینه مطلوب در صدر فهرست نامزدهای احتمالی وی باشد.
در روزهایی که مرحوم آیت الله رئیسی، رئیس جمهور شهید، درصدد گزینش وزیر خارجه همسو با برنامههای خود بود، لیست نسبتا بلندی از افراد ذیصلاح را پیش روی خود داشت و نهایتا با در نظر گرفتن همه ملاحظات، حسین امیرعبداللهیان در کابینه پیشنهادی وی به مجلس شورای اسلامی جای گرفت.
وزیر جدید امور خارجه با انتخابهای متعدد و چالشهای فراوانی روبرو بود. بصورت طبیعی آنچه که میتوانست برای دولت سیزدهم دستاوردساز باشد بیش از آنکه در حوزه بینالمللی و تعامل با قدرتهای غربی برای حل موضوعات کلان قابل تعریف باشد، باید ذیل همین سیاست منطقهای همسایگی جای میگرفت.
با توجه به تجربهای که از روند پیگیری و کسب نتایج در ارتباط با اولویتهای منطقهای در دوره وزارت علی اکبر صالحی داشتیم، پیگیری اولویت سیاست منطقهای همسایگی را چندان آسان نمیدیدیم. آقای صالحی در مراسم معارفه خود در وزارت امور خارجه در سال ۱۳۸۹ که نگارنده هم در آنجا حاضر بود، با تاکید خاصی از سیاست ارتقای روابط با حوزه عربی منطقهای سخن گفتند.
طبعا با توجه به اینکه وی به زبان عربی تسلط ویژهای داشته و چند سال هم در جده عربستان زندگی کرده، امید زیادی میرفت که شاهد رشد و ارتقای روابط منطقهای در دوره سه ساله وزارت باشیم. لیکن شواهدی از تحول و پیشرفت برجسته و قابل توجه در این زمینه در دست نداریم. در قابلیتهای آقای صالحی تردیدی نیست، اما صرف وجود اراده کارگزار ارشد سیاست خارجی به سختی میتواند تحولساز باشد. این اراده حتما لازم بود ولی تحقق شرایط دیگری هم ضروری مینمود.
این شرایط اما در مورد آقای امیرعبداللهیان به شکلی متفاوت بود و وی با اتکا به ویژگیهای شخصی در کنار هنر اجماعسازی میان کنشگران سیاست خارجی ایران و نیز با استفاده از سابقه روابط خود با این کنشگران، موجبات تحولات شگرفی در منطقه شد؛ آن هم در دورهای که شاید بتوان آن را بدترین دوره روابط با همسایگان عرب در دو دهه اخیر بنامیم.
بهبود روابط با عربستان با میانجیگری چین در نگاه بسیاری از تحلیلگران روابط خارجی و بینالمللی، نقطه عطفی در سیاست بینالملل بود و بویژه جنبه غافلگیری و مذاکرات پنهانی منتهی به اعلام نتایج، بصورت بسیار ماهرانهای مدیریت شد. با در نظرداشتن اهمیت این تحول، وزیر امیرعبداللهیان کوشش مستمری داشت تا از نتایج این رویداد در حوزههای مختلف و در ارتباط با طیف وسیعی از کشورهای عربی و اسلامی بهرهبرداری کند.
این دوره همزمان با تحولات سرزمینهای اشغالی فلسطین از مهرماه ۱۴۰۲ و جنایات گسترده نظامیان صهیونیست بویژه در باریکه غزه بود. بیداری وجدان بشری نسبت به مظلومیت مردم تحت اشغال فلسطین و ایجاد موج بیزاری از جنایتهای روزانه صهیونیستها که تا صحن کنگره آمریکا بعنوان اصلیترین و پرنفوذترین نهاد مدافع صهیونیسم و موجودیت اسرائیل گسترش یافت، فضایی ایجاد کرد تا سطح کنشگری جمهوری اسلامی ایران ارتقا یافته و سیاست منطقهای ایران، جنبه جهانی پیدا کند.
بدون شک نقش وزیر خارجه امیرعبداللهیان در این دوره زمانی بسیار برجسته بود. سفرهای متعدد وی به کشورهای منطقه و بویژه حوزه محور مقاومت و تلاش وافر برای هماهنگی بین بازیگران و انسجامبخشی به رفتارهای آنها، بسیار بارز و چشمگیر بود، او از هیچ فرصتی برای پیگیری اهداف مورد نظر دریغ نکرد و دستورکار تفصیلی خود را بصورت خستگیناپذیر تا آخرین روزهای حیات دنبال کرد. بدین ترتیب بر اهل نظر در حوزه سیاست خارجی پوشیده نیست که روابط منطقهای امروز ایران متفاوت از دوره پیشین است.
در سلوک شخصی، شهید حسین امیرعبداللهیان انسان متبسم، متواضع و مهربانی بود. بسیار احترام میگذاشت و مورد احترام بود. خیرخواهی و مردمداری در مرام او بارز بود. به نظرات کارشناسی به دقت گوش میداد حتی اگر میدانست بنا نیست این نظرات در برنامههای پیشرو اعمال و اجرا شوند.
به نیروی انسانی سازمان توجه خاصی داشت و تغییرات مدیریتی را بصورتی اعمال میکرد تا حتیالامکان کمترین دلخوری در طیف همکاران پدید آید. همین سلوک را در ارتباط با طرفهای خارجی هم داشت و با شناختی که از سنتهای رفتاری و فرهنگی عربی و بصورت کلی منطقه غرب آسیا داریم، میدانیم که این سلوک رفتاری آقای وزیر بر مخاطبین خود اثرگذار بوده است.
در شرایط پر اضطراب و تنش که حین فعالیت در حوزه سیاست خارجی، میزان فراوانی آن بالاست، با لحن و منشی آرام تلاش میکرد تا وضعیت جاری را مدیریت کند. صمیمانه محدودیتها و محذوریتها را گوشزد میکرد و مخاطب را در روند تصمیمگیری خود مشارکت میداد.
اینها بخشی از تصویر و میراثی است که شهید امیرعبداللهیان از خود به جای گذاشته است. مطمئنا در آینده در مورد این دوران و کارگزاران سیاسی و روابط خارجی مرتبط با این دوره زمانی تحلیلها و نقدهایی جامع نگاشته خواهند شد. در این راستا این مطلب صرفا کوشش مختصری برای اشاره محدود به برخی جنبهها بود.