ایالات متحده از قدیم به دنبال ایجاد تنش و بحران در میان کشورهای جهان بالاخص خاورمیانه بوده تا به این وسیله بتواند به اهداف سیاسی خود در غارت منابع آنها دست یابد.
بحرانی که گاه با تشکیل گروه های تروریستی در کشور و یا با آغاز جنگ نیابتی در کشورها صورت می گیرد و طی سال های اخیر به مراتب شاهد فعالیت نیروهای عملیات ویژه ارتش آمریکا در مناطق مختلف خاورمیانه و آفریقا بودیم. بررسی بحران عراق، ناامنی در افغانستان، جنگ داخلی یمن، مناقشه فلسطین، جنگ اوکراین و ... همه نشان دهنده نقش مستقیم یا غیر مستقیم آمریکا در این بحران ها است.
اما نباید فراموش کرد آمریکا برای تحقق اهداف خود، همواره استراتژی عملیات روانی و جنگ رسانه ای را در پیش گرفته تا در میان افکار عمومی داخلی کشورش، به اهداف خود، مشروعیت ببخشد. ایالات متحده آمریکا با وعده الحاق اوکراین به ناتو این کشور را وارد جنگ کرد درحالی که بعد از گذشت ۳ سال جنگ و ویرانی و کشته شدن هزاران نفر در روسیه و اوکراین، هنوز اراده ای برای به عضویت در آوردن این کشور در ناتو مشاهده نمی شود.
حتی جو بایدن رئیس جمهور آمریکا در آخرین اظهار نظر خود در این زمینه اعلام کرد که آمریکا آمادگی به عضویت درآوردن اوکراین در ناتو را ندارد. بنابراین آمریکا با ورود اوکراین به جنگ و حمایت های مالی و تسلیحاتی در این کشور به دنبال اهداف سیاسی خود در این منطقه می باشد.
یکی از مسایلی که آمریکا را وادار به حضور در منطقه کرده، ترس از ائتلاف و اتحاد میان کشورهای منطقه است بنابراین به بهانه ناامنی و به دنبال آن حضور نظامی و مستشاری در منطقه به دنبال این است که مانع از تنش زدایی موجود میان کشورهای خاورمیانه شود و با این روش ایجاد صلح و ثبات را در بسیاری از نقاط جهان به آرزویی برای مردمان این کشورها تبدیل کرده است.
اما نقشه جدید و تنش آفرینی جدید آمریکا این بار در منطقه شرق آسیا مشاهده می شود که با همان سیاست ایجاد جنگ رسانه ای و روانی و کوبیدن بر طبل جنگ بین چین و تایوان می کوبد. اما سوال اینجاست که آمریکا در آن منطقه به دنبال چست؟ آمریکا می داند که در صورت ترمیم روابط بین چین ، تایوان و فیلیپین که سال ها زیر سلطه آمریکا است، موقعیت نظامی و استراتژیک ابر قدرت جهان در شرق و جنوب شرق آسیا از دست خواهد رفت.
پس بهترین راه برای حفظ جایگاه آمریکا، ایجاد تنش و نا امنی در میان این کشورها و به دنبال آن، توجیه افکار عمومی برای برقراری امنیت می باشد. همچنین با بررسی دلایل تشدید درگیری در مرز بین دو کره، باز هم می توان سرنخ هایی از مداخله آمریکا در آنجا پیدا کرد.
بنابراین در جمع بندی دلایل علاقه آمریکا به ایجاد تنش در میان کشورها می توان به این نتیجه پی برد که اولا آمریکا از اتحاد و تنش زدایی میان کشورها به شدت نگران است و تمام تلاش خود را برای برهم زدن این معادلات انجام می دهد؛ بنابراین تنها مانع برای جلوگیری از نفوذ امریکا، در دستان حاکمان کشورهای منطقه است که با ائتلاف و تنش زدایی مانع از نفوذ استعمار غرب در منطقه شوند.
سیاست های کهنه و شکست خورده آمریکا، کشورهای مسلمان منطقه را به این نتیجه رسانده است که آمریکا نمی تواند متحد مورد اعتمادی برای آنها باشد و بر اساس نظرسنجی هایی که سال گذشته منتشر شد درصد زیادی از مردم کشورهای مسلمان منطقه و جهان به تعهدات آمریکا برای تحقق دموکراسی باور ندارند. بنابراین اعتماد بیش از حد به دولت مردان آمریکا ارمغانی جز ویرانی و ناامنی برای کشورها به دنبال نخواهد داشت.
بحران غزه نمونه تازه و بارز از حمایت ویرانگر آمریکا از تروریسم دولتی است که با حمایت های تسلیحاتی و مالی خود از رژیم صهیونیستی، تنها باعث طولانی تر شدن جنگ در غزه شده که نشان می دهد ایالات متحده آمریکا به دنبال پایان هیچ مناقشه ای در منطقه نیست و فقط در گفتار و ژست های سیاسی خواهان برقراری صلح است.