به گزارش ایرنا؛ شهید «محمد دلاوری» رزمندهای عاشق و شجاع بود که نهال وجودش را با معارف الهی و قرآنی تنومند ساخت و قوت بخشید، او در جنگ با دشمنان ذرهای ترس در وجودش نبود و همیشه آماده به خدمت در خط مقدم جبهه بود.
روستای آرتیمان از توابع شهرستان تویسرکان جایی بود که «محمد دلاوری» پا به عرصه حیات گذاشت؛ بهار سال ۱۳۳۹ کودکی چشم به جهان گشود که وجودش مایه افتخار، غرور و بزرگی خانوادهاش شد.
محمد از همان دوران کودکی نور معارف الهی و قرآنی تمام وجودش را گرفت و خیلی زود او را راهی وادی مفاهیم عمیقی از معنویت و انسانیت کرد، پس از گذراندن دوران ابتدایی با وجود مشکلات مالی برای ادامه تحصیل به تویسرکان رفت و تمام دشواریهای غربت را یکییکی به جان خرید و با شور و شوق درس خواند.
در مقطع راهنمایی یکی از مهمترین اتفاقات زندگی محمد افتاد، در این دوران قیام انقلابی مردم ایران به اوج خود رسید و اتفاقی بزرگی را رقم زد، پیروزی انقلاب اسلامی از محمد نوجوان، یک مرد ساخت و او در جریان مبارزات انقلابی تجربههای گرانبهایی اندوخت، تجربههایی که شاید خودش هم فکرش را نمیکرد که خیلی زود در میدانی بزرگتر به کارش بیاید.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران خیلی زود به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و برای پیکار با ضدانقلاب عازم پاوه در کردستان شد و مدتی از حضور شهید دلاوری در کردستان نگذشته بود که جنگی تمامعیار ایران اسلامی را در برگرفت، دشمن بعثی به قصد تجاوز و سرنگونی نظام اسلامی با تمام قوا به ایران حمله کرد و کشور را درگیر آتش جنگ کرد.
شهید دلاوری؛ فرهاندهی لایق و کارآمد
در چنین شرایطی محمد را یارای ماندن نبود، او خیلی زود برای مقابله با دشمن متجاوز به جبهههای سر پل ذهاب رفت و مسوولیت بسیج و جذب نیروهای بسیجی و سپاهی را برعهده گرفت، محمد برای مدتی نیز فرماندهی عملیات سپاه پاسداران تویسرکان را عهدهدار شد و پس از بازگشت به کردستان، این بار با عنوان مسوول محور، خودش را آماده نبرد با دشمنان کرد.
محمد در مسوولیتهای خود فرماندهی لایق و کارآمد بود و به هیچ چیز جز انجام وظیفه فکر نمیکرد، او در گرماگرم عملیات رمضان در حالیکه گردان فتح را فرماندهی میکرد به یک مین که توسط مزدوران بعثی در منطقه کاشته شده بود، برخورد کرد و به شدت مجروح شد، اما با این حال دست از مبارزه و هدایت نیروها نکشید و با وجود خونریزی شدید با روحیه خوب در منطقه حضور داشت.
عملیات رمضان در تیرماه سال ۱۳۶۱ یکی از عملیاتهای مهم رزمندگان بود که پس از عملیات غرورآفرین الی بیتالمقدس انجام شد، این عملیات با هدف تعقیب و تنبیه متجاوز صورت گرفت و رزمندگان حاضر در عملیات با تمام وجود پا به میدان نبرد گذاشتند، این عملیات در پنج مرحله انجام شد و تلفات زیادی از دشمن بعثی گرفت.
ارتش بعث که در عملیات الی بیتالمقدس شکست سنگینی را از نیروهای ایرانی خورده بود، حامیانش از کشورهای مختلف در عملیات «رمضان» به یاریاش شتافتند و اجازه شکست دیگری را به صدام ندادند، شهید «محمد دلاوری»، یکی از فرماندهانی بود که در عملیات رمضان جانانه جنگید و در نهایت در همین عملیات مزد زحماتش را گرفت و آسمانی شد.
محمد؛ دلاورمرد عملیات رمضان
شهید دلاوری که میتوانست یکی از فرماندهان بزرگ جبههها باشد، برای آخرین بار در عملیات رمضان در منطقه عملیاتی شلمچه با سمت فرماندهی گردان فتح و در روز ۲۳ تیر ۱۳۶۱ مصادف با ۲۲ رمضان ۱۴۰۲ به شهادت رسید و با شجاعت و اخلاص مثالزدنی پر و بال به آتش عشق معشوق خود سپرد و آرام در بستر شهادت خفت.
این سرباز دلاور وطن بعد از انتقال به پشت جبهه به علت جراحات شدید پرواز ابدی خویش را آغاز کرد.
شهید «محمد دلاوری» در وصیتنامه خود این چنین میگوید:
بسم الله الرحمن الرحیم
«یا ایها الذین امنوا لاتکونو کالذین کفرو قالو الاخوالهم اذا ضربوا فی الارض او کانوا اعزی لو کانوا عند ناما ماتوا و ما قتلو لیجعل ا... ذالک حشره فی لوبهم و الله یحی و یمیت و الله بما تعملون بصیر آل عمران»
«ای گرویدگان به دین اسلام مانند آنان نباشید که راه نفاق و کفر را پیمودند که گفتند اگر برادران و خویشان به سفر نرفته یا در جنگ حاضر نمیشوند به چنگ مرگ نمیافتند این آرزوی باطل را خدا، حسرت دل دلهای آنان خواهد کرد و خداست که حیات میبخشد و بمیراند و بهر چه کنید آگاه است».
«اکنون که به جبهه حق علیه باطل رفتهام، تنها یاری دادن دین خدا و لبیک به ندای امام حسین(ع) در روز عاشورا است، خوب است بنویسم تا دشمنان بدانند که آگاهانه و آزادانه راهی را انتخاب کردهام که الگوی اسوه آن پیامبر(ص) و علی(ع) است، در این راه هر چه پیش آید راضی هستم به رضای خدا و تسلیم در برابر خدا».
«آرزویم پیروزی اسلام و به خاک مذلت نشاندن دشمنان قرآن در هر نقطه و مکان است، اگر سعادت پیدا کردم شهید شدم زهی به سعادت با پیروان حسین(ع) از شهادت باکی ندارم چرا که بلندترین مکتب قله اسلام شهادت است و نزدیکترین راه پیوستن به حق تعالی است».
«مگر نه این است که بیشترین سعادتها را شهید به خود اختصاص داده است و مگر نه اینکه تمام انبیاء و اولیا شهید شدند بله به گفته امام خمینی(ره) شهادت را فوزی عظیم میدانیم، علی(ع) فرموده است: ای کاش چندین بار زنده میشدم و در راه اسلام و خدا بدنم قطعه قطعه میشد».
«ما اینقدر خون خواهیم داد تا به دشمن کوردل ثابت کنیم که حق با چه کسی است».
«پدر و مادر، شما من را با الله اکبر و لا اله الا الله بزرگ کردهاید، پس باید به عهدی که با خدای خود بستهایم وفا کنیم و اکنون موقع آزمایش فرا رسیده است و همانطور که امام میگوید انسانها ارزش و موقعیت خود را درک میکنند و خود بیاییم و تا پیش از اینکه محاکمه شویم خود را محاسبه کنیم».
«ببینیم برای بار سفر بستن چه اندوختهای داریم و همیشه بیاد مرگ باشیم که ممکن است هر لحظه فرا رسد، ما باید با عملمان ایمانمان را ثابت کنیم مانند کسانی نباشیم که تنها حرف میزنند مصداق این آیه نباشیم یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون احسب الناس ان یترکبون ان یقولو امنا و هم لایقتلون».
«شما فکر میکنید تا گفتید ایمان آوردهایم خدا دیگر شما را امتحان نمیکند، مگر نه این است که یک عمر از امام دم زدیم، خب اکنون موقع عمل به آن شعارهایی است که سر میدهیم، از شما خانوادهام می خواهم اگر سعادت پیدا کردم و شهید شدم لباس مشکی نپوشید و ناراحتی به خود راه ندهید چرا که من به آرزویم رسیدهام و کامیاب شدهام پس خوشحال باشید تا روح من هم آرامش داشته باشد».
«از خداوند میخواهم تمام اعمالم را بطرف خودش سوق دهد و بر ما ببخشاید»، «ربنا لاتاخذنا ان نبینا او اخطانا».
«امیدوارم خداوند از ما بپذیرد که اگر مورد قبول واقع نشود از ستمکاران قرار میگیرم، خداوند انشاءالله به امام عزیز طول عمر عنایت کند تا انسانها را به انسانهای الهی تبدیل کند، با آرزوی ریشهکن شدن کفر و ظلم و ظهور هر چه زودتر حضرت مهدی عج صاحبالزمان».