"حاج رسول حیدری"؛ اول شهیدِ دیپلمات ایرانی

همدان- ایرنا-سخن گفتن از "حاج رسول حیدری" ساعت‌ها و روزها وقت می‌خواهد، از رشادت‌ها، دلیرمردی‌ها و از خود گذشتگی‌هایش که مرزهای کشور را درنوردید و به آن سوی مرزها رسید، جایی که بوسنی برایش کربلا شد و به آرزوی دیرینه‌اش یعنی شهادت رسید.

به گزارش ایرنا؛ کاک رسول در همین حد بی‌ادعا و سبکبال راه نورانی شهادت را طی کرد و به عنوان نخستین شهید محور مقاومت در اروپا، نام خود را جاودانه کرد، کاک رسولِ داستان ما همان «حاج رسول حیدری» است که او را به نام "مجید منتظری" نیز می‌شناسند.

در دوران دفاع مقدس با درایت، هوشمندی و ابتکار عمل در منطقه شمال غرب، یک رشته اقدام‌های بازدارنده را ترتیب داد و دشمن را از دست یافتن به اهداف خود بازداشت و سال‌ها در منطقه کردستان عراق به شناسایی و مبارزه علیه نیروهای عراقی پرداخت.

زندگی "کاک رسول" سراسر افتخار است، او در کنار دیگر همرزمانش یک‌هزار و ۱۰۰ لاله گلکون کفن سند افتخار برای شهرستان ملایر است، سردار عشق و آزادگی که نام و آوازه‌اش در آن سوی مرزها خودنمایی می‌کند و زیباترین خیابان شهر ویسوکو در کشور بوسنی به نام او نامگذاری شده است.

روز اول فروردین ۱۳۳۹ بود که چشمان منتظر خانواده "ابراهیم حیدری" به نور پرفروغ رسول روشن شد و اینجا زندگی‌ مردی از جنس ایثار و مقاومت شروع شد، زندگی که خداوند برایش متفاوت‌تر رقم زده بود تا برای همیشه همچون نور، روشنایی‌ بخش مردمان این دیار و سرزمین باشد.

رسول دوره ابتدایی را در مدرسه پانزده بهمن در ملایر با نمرات خوب به پایان رساند، روحیه بلند رسول از همان کودکی، از او شخصیتی مردانه پدید آورد و هوش و زکاوت و رفتار مردانه‌اش او را از همکلاسی‌هایش متمایز کرد.

خانواده کاک رسول مدتی به اهواز مهاجرت کردند و او سال دوم و سوم دبیرستان را در آنجا گذراند و پس از بازگشت از اهواز، در ملایر به هنرستان فنی رفت و به ادامه تحصیل پرداخت.

"حاج رسول حیدری"؛ اول شهیدِ دیپلمات ایرانی

کاک رسول جلودار حرکت‌های مردمی بود

رسول در هنرستان فنی در شهر کوچک ملایر، به رغم کمبود اطلاعات، با مطالعه کتاب‌های گوناگون با الفبای سیاست آشنا و از همان زمان وارد مسائل اجتماعی و سیاسی شد، سال‌های آخر هنرستان حدود ۱۸ سالگی او مصادف با آغاز جرقه‌های انقلاب بود و از آن دسته جوانانی بود که در برپایی تظاهرات و پخش اعلامیه‌های امام راحل نقش فعال داشت.

پایبندی رسول به دستورهای دینی و دلسوزی‌اش نسبت به پابرهنگان، او را جلودار حرکت‌های مردمی در شهر ملایر کرد و با اوج‌گیری انقلاب اسلامی، او به مبارزات و فعالیت‌هایش علیه رژیم وسعت بخشید و بیشتر اوقات خود را صرف پخش اعلامیه‌ها و نوارهای امام راحل می‌کرد.

چه قبل و چه بعد از پیروزی انقلاب، رسول خطی نورانی از خود بر جای گذاشته، تا انجا که پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی نیز همچنان پرچمدار جوانان انقلابی ملایر به شمار می‌رفت، او قبل از گرفتن دیپلم در سال ۱۳۵۸، برای خدمت به مردم مسلمان و انقلابی به همدان رفت و به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد، چون درملایر هنوز سپاه تشکیل نشده بود.

کاک رسول در سال ۱۳۵۹ به همت چند تن از دوستان انقلابی‌اش، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ملایر را تشکیل داد و نیروهای انقلابی و متعهد شهر ملایر را جذب سپاه کرد، قاطعیت انقلابی رسول، در دل عوامل ضد انقلاب و عناصر فاسد رعب و وحشت زیادی انداخت، به دنبال قائله کردستان و تحرکات گروهک‌های ضد انقلاب با چند تن از دوستان خود داوطلبانه به سوی کردستان رفت و در شهر پاوه به مبارزه علیه ضد انقلاب مشغول شد و در آزادسازی بایگان حماسه می‌آفریند.

پس از شروع جنگ تحمیلی، کاک رسول برای دفاع از آرمان‌های انقلاب راهی جبهه‌های حق علیه باطل می‌شود و بارها در عملیات‌های مختلف شرکت کرد و مجروح شد، در یکی از مرخصی‌هایش در سال ۱۳۶۰ با دختری پارسا و پاکدامن ازدواج کرد که حاصل این ازدواج سه فرزند بود.

"حاج رسول حیدری"؛ اول شهیدِ دیپلمات ایرانی

حاج رسول دیپلمات ایران در بوسنی بود

کاک رسول مدتی در جبهه گیلان غرب و سرپل ذهاب با نیروهای متجاوز عراقی جنگید و در این محور چندین طرح عملیاتی را برای ضربه زدن به دشمنان ترسیم و خود نیز در این عملیات‌های تهاجمی فعالانه شرکت کرد.

سال ۱۳۶۳ با درایت، هوشمندی و ابتکار عمل در منطقه شمال غرب، یک رشته اقدام‌های بازدارنده را در مقابل دشمن ترتیب داد و سال‌ها در منطقه کردستان عراق، به شناسایی و مبارزه علیه نیروهای عراقی پرداخت، او یک بار در کردستان عراق از ناحیه کمر سخت مجروح شد و از آنجا که وسایل جراحی گیر نمی‌آمد، با صبر و تحمل بالا، تن به عمل جراحی بدون بیهوشی داد.

وی در طول هشت سال دفاع مقدس، حدود ۶۵ ماه در جبهه‌های جنوب، به ویژه غرب به خدمت خالصانه پرداخت و در شمال عراق تا عمق خاک عراق نفوذ کرد و گاهی در شناسایی‌ها تا مرز سوریه پیش می‌رفت.

هشت سال جنگ تحمیلی که تمام شد، کاک رسول برای تکمیل تحصیلاتش وارد دانشگاه امام حسین(ع) شد و در رشته علوم سیاسی به تحصیل پرداخت، سال آخر تحصیل تجاوز صرب‌های نژادپرست به مسلمانان تازه انقلاب یافته بوسنی و هرزگوین آغاز شد، در این میان کاک رسول به عنوان دیپلمات جمهوری اسلامی به بوسنی مامور و در شهر ویسوکو از بوسنیای مرکزی، مشغول خدمت می‌شود.

کاک رسول با علاقه و استعدادی که داشت، زبان مردم بوسنی را برای ارتباط صمیمی‌تر فرا گرفت و در روزهای آخر بی‌واسطه با آنان رابطه برقرار می‌کرد.

کاک رسول پس ازسال‌ها مجاهدت و تلاش در راه حق، نوزدهم خردادماه سال ۱۳۷۲ مصادف با روز عید غدیر، در کشور «بوسنی و هرزگوین» در حال عبور از جاده‌ای به اسارت کروات‌ها درآمد و در سن ۳۲ سالگی به مقام والای شهادت نائل شد.

"حاج رسول حیدری"؛ اول شهیدِ دیپلمات ایرانی

بیانان رهبر فرزانه انقلاب در باره شهید رسول حیدری

او قبل از حرکت با مادرش که سیده بود، تماس تلفنی گرفت و ضمن تبریی عید به ایشان با حالتی روحانی با همه خداحافظی کرد، پس از مقاومت شجاعانه در آنسوی مرزها به فیض عظیم شهادت نایل آمد و به بزرگ‌ترین آرزوی خود رسید.

مقام و منزلت شهید "رسول حیدری" ملقب به کاک رسول آنچنان والاست که رهبر معظم انقلاب در بیانات خود خطاب به خانواده شهید حیدری می‌فرمایند: ما دلمان برای از دست دادن این عزیز و سایر عزیزان می‌سوزد، لکن سعادتی از این بالاتر نیست و نمی‌شود که جوانی برود داخل میدان و شهید شود، من بارها گفته‌ام میدان بوسنی، جنگ اسلام و کفر تنها نیست، بلکه از این بالاتر است، دروازه ورود به غرب و اروپا است، آنجا مسأله‌اش بالاتر از جنگ عراق و ایران است.

ایشان ادامه می‌دهند: کسی که برود آنجا و محیط امن خانواده را رها کند، مقامش خیلی بالاتر است، خداوند به او و به شما هم اجر بدهد، البته دلهای شما ملتهب است، خداوند این داغ را کم کند و اجر به شما عطا کند.

کاک رسول تا زمانی‌که جان در بدن داشت دست از دفاع از مظلوم و کمک به همنوع خود نکشید، فرمانده شجاعی که در تمامی مراحل زندگی در حال مبارزه بود و چه زیبا در نامه به فرزندش می‌گوید: "می‌دانم که دوست داشتی من در کنارت باشم، اما اگر قرار بود همه باباها در کنار فرزندان‌شان بمانند، چه کسی به داد این مردم مظلوم برسد".

کتاب «ر» زندگینامه شهید «رسول حیدری» است که به قلم «مریم برادران» به رشته تحریر درآمده و زندگی حاج رسول در سه فصل در این کتاب روایت شده که فصل اول آن از زمانی آغاز می‌شود که «رسول حیدری» از سفر بوسنی در سال ۷۱ باز می‌گردد، بخش دوم اثر درباره دوره‌ دانشجویی این شهید است که با همرزمانش در دانشگاه امام حسین(ع) می‌گذرانند، تشکیل سپاه همدان، سپاه ملایر، دوره‌های آموزشی و جریان مبارزه با ضد انقلاب و شرکت در عملیات غرب و ازدواج با «معصومه برزگر» از مهمترین وقایع این برهه است که «مریم برادران» آنها را در این اثر روایت کرده است.

"حاج رسول حیدری"؛ اول شهیدِ دیپلمات ایرانی

متن وصیت‌نامه شهید "رسول حیدری" به شرح ذیل است:

بسم الله الرحمن الرحیم

«إِنَّ السَّاعَةَ آتِیةٌ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَی کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَی» سوره طه، آیه ۱۴

"با سلام و درودهای فراوان به پیشگاه صاحب الامر ولیعصر آقا امام زمان سلام الله علیه و با درود بسیار بر روح پاک و طیب بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران آقا امام خمینی و با نثار خالصانه‌ترین احترامات و سلام فراوان به پیشگاه، ولی امر مسلمین حضرت آیت‌الله خامنه‌ای حفظ الله و با نثار زیباترین سپاس‌ها به پیشگاه ارواح طیبه شهدای اسلام از آغاز تاکنون".

"با سلام اینجانب «رسول حیدری» فرزند ابراهیم متولد ۱۳۳۹ در کمال سلامتی جسم با استعانت از درگاه حضرت حق باری‌تعالی وصیتنامه خویش را به تحریر در می‌آورم. انشاالله مورد قبول درگاهش باشد".

"فلاسفه و حکما بر این قائلند که فصل بین انسان و حیوان ناطقیت انسان است. (الانسان حیوان ناطق)، ولی فصل و تمایز بین انسان‌ها با حیوانات و حتی انسان‌ها با یکدیگر در دو جهت است، داشتن درد و غم غربت و فراق، فرق بین انسان و حیوان درد داشتن و صاحب درد بودن است".

"به گفته شهید مطهری(ره) درد انسان فقط درد خداست، درد دوری از حق است و میل بازگشت به قرب حق و جوار رب العالمین است"...

"و اما درد ما درد اسلام است، درد مظلومیت حسین(ع) در کربلاست، درد نامردی‌های روا داشته در حق مولایمان علی(ع) است، درد ما درد اسارت جانکاه میلیون‌ها مسلمان است، درد ما درد دوری از حق است"

"در طی مدت ۱۲ سال گذشته در حال و هوای سال‌های سیراب شدنمان از سرچشمه عشق و محبت همیشه از خداوند خواسته بودم شهادت را نصیبم کند، هر چند که یارای پرواز با پرستوها را داشتم، اما پای بسته در آشیان خاکی درماندم و حالا خدایا شکوه ندارم تو بزرگتر از آنی که من حقیر از رحمت تو نومید باشم، تو غفور و بخشنده‌تر از آنی که من در زیر بار معاصی‌ها نا امید شوم، ولی پروردگارا هرچه هست قَسَمت می‌دهم به تنهایی علی(ع) و به مظلومیت حسن(ع) و به خون حسین(ع) مرا در جوار رحمت خود بپذیر.

"خدایا تو خود می‌دانی که درد استغاثه مسلمانان، درد نوامیس بر باد رفته‌مان و زنان به بردگی برده شده مان مرا به قیام فرا می‌خواند، تو خود یاری‌ام ده و یاد و ذکر خود را بر من مستولی بخش، و قلبم را از ایمانت اطمینان بخش".

"اللهم الرزقنا توفیق شهادت فی‌سبیلک/والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته"

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha