به گزارش خبرنگار ایرنا، شهر از دیدگاه جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی، پیچیده ترین سکونتگاه انسانی است که در آن وسیع ترین روابط انسان، محیط و طبیعت شکل می گیرد، بنابراین بستر و محیط زندگی انسان باید علاوه بر تامین نیازهای زیستی و مادی بتواند هر چه بیشتر به نیازهای اجتماعی و روانی انسان - محیطی از جمله ادراک رضایی، احساس تعلق و زیبایی پاسخ دهد.
حضور انسان واقعیتی به نام شهر را پدید می آورد و انسان نیز جامعه را شکل می دهد، شهر حاصل مجموعه روابط میان بازیگران اجتماعی است که شکل آن از چگونگی روابط تبعیت می کند.
اما عوامل بسیاری بر الگوهای روابط انسانی و کیفیت روابط اجتماعی تاثیرگذار بوده و تعیین کننده اصلی شیوه زندگی شهری است، همانطور که انسان در فضای شهری همواره به دنبال معنایی مشترک می گردد و اگر به آن نرسد به از خودبیگانگی دچار می شود.
پیوند بیگانگی با تحرکات عصبی
جامعه شناسان تعاریف متعددی برای مفهوم از خودبیگانگی دارند، برای مثال از منظر گئورک زیمل (جامعه شناس آلمانی) اشکال کنش (روابط اجتماعی) تحت تاثیر حجم یا اندازه گروه هستند و لذا متناسب با افزایش اندازه گروه، اشکال کنش نیز تغییر پیدا می کند و با توجه به متفاوت بودن حجم یا اندازه شهر و روستا، اشکال کنش نیز در شهر و روستا با یکدیگر متفاوت است.
این جامعه شناس معتقد است، افراد در زندگی شهری به دلیل تغییرات سریع و شتاب زندگی روزمره و تحرکات عصبی دیگر هیچ واکنشی نسبت به پدیده ها و رخدادهای اطراف خود ندارد و به بیگانگی در شهر مبتلا می شوند.
یا جامعه شناس دیگری به نام لوییس ویرث (جامعه شناس شهری و عضو مکتب شیکاگو) که معتقد بود، در گروه های بزرگی همانند شهرها به دلیل حجم زیاد و عدم شناخت ناشی از آن، روابط افراد سطحی و ضعیف، زودگذر و توام با گمنامی است؛ در حالی که فرد در قیود روابط شخصی و عاطفی آزادی پیدا می کند، اما از سوی دیگر، پیمان اجتماعی و احساس تعلق، وابستگی و مشارکت نزدیک را از دست می دهد.
این جامعه شناس می گوید، حجم بزرگ سکونتگاه موجب تفاوت و تمایز بیشتر می شود که در فضای شهری گروههای گوناگون بر حسب قومیت، نژاد، جایگاه اجتماعی، شغل و مانند آن انعکاس پیدا می کند و این امر منجر به قطعه گرایی در روابط اجتماعی می شود.
روابط غیرشخصی، مصنوعی، موقت و قطعه ای، تنشی بین فردیت و آزادی فردی به وجود می آورد، زیرا فضای شهری گسترده سبب تضعیف فردیت و تقویت آزادی فردی می شود، از این رو زندگی در شهر بزرگ حالت آنومیک (ناهنجاری اجتماعی) به خود می گیرد و هرج ومرج اخلاقی به وجود می آید و برای مقابله با آن کنترل های رسمی افزایش می یابد.
هویت ناپایدار و فرهنگ متفاوت مهاجران شهری
مصداق صحبتهای این جامعه شناس (ویرث) را میتوان در روابط مردم شهرهای کشور خودمان و حتی استان قزوین نیز مشاهده کرد، خانه ها و فضای شهری متاثر از منازل مردم همگی نشانه ای از بیگانگی را در روابط کنشگران شهری القا می کند، به خصوص در روابط همسایگی آپارتمان نشین ها در محدوده خانه های مسکن مهر که از قومیت و فرهنگ های مختلف مهاجران در آنجا سکونت دارند.
متقاضیان خرید این خانههای مقرون به صرفه، خانوادههای نوپا و اقشار آسیبپذیری همانند خانوارهای با درآمد پایین، تک سرپرست و سالمندان شدند که بافت اکثریت این شهرکها دچار فقر شهری، هویتی و ناپایداری بوده و با شکل گیری هویتهای ناقص و متناقض در افراد موجب بروز هرج و مرج اخلاقی و ناهنجاری می شود.
همچنین از سویی دیگر، نظام سرمایه داری با توجه به شرایط اجتماعی، اقتصادی و تاریخی جهت حفظ سرمایه، فضا را به کالا تبدیل کرده و فضا ماهیت غیرانفعالی خود را از دست داده و ماهیت ابزاری پیدا کرده و به صورت یک کالا و ابزار، مورد استفاده قرار می گیرد، مصداق آن را میتوان از ساختمان ها و آپارتمان های لوکس و پر زرق و برق محدوده پونک و ملاصدرا در قزوین نام برد که به عبارت دیگر نشان دهنده تغییر تولید سرمایه داری مدرن از بنیان صنعتی به شهری است.
حالا در این فضای سرمایه داری شهری، ناسازگاری میان فضاهای متنوع و متعدد از یک سو و هماهنگ نبودن آن با فرهنگ جامعه از سوی دیگر، سبب بیگانگی فرد در محیط شهری شده که فضا قابلیت از خودبیگانه کننده یافته است و علت اصلی و منشاء از خود بیگانگی زندگی روزمره، مواجهه انسان با فضاهای جدید در زندگی روزمره بوده و بنابراین تجربه فضایی دربردارندە عمل تولید و بازتولید اجتماعی است.
شهر یک فرایندی دارد که سلطه ساختار فضای جریان های امروزی آن در جهان جدید موجب کاهش تماسهای حضوری و استفاده کمتر افراد از سینما، کنسرت، تئاتر و کلوپ های ورزشی، زوال سنت گفت وگو و شبکه روابط اجتماعی افراد شده و تمامی ابعاد زندگی شهری را تحت تاثیر قرار می دهد.
رهاورد: بیگانگی شهری به ویژگی های فرهنگی و اجتماعی شهر وابسته شده و از این نظر هر شهری بسته به نوع فرهنگ و اجتماع خود انواع بیگانگی را تجربه می کند اما آنچه حائز اهمیت است، افزایش بیگانگی در بین مردم شهرهای امروزی است و این هشداری برای مدیران شهری محسوب می شود چرا که آدم های امروزی، سرهایشان در گریبان است و سلامت را پاسخ نخواهند گفت.