به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، درباره رسالت سینماگران در قبال دفاع مقدس و انتقال مفاهیم این حوزه به نسل های امروز و آینده بارها سخن رفته و یادآوری این نکته کافی است که سینما بهترین وسیله برای ثبت وقایعی مانند ورود آزادگان سرافراز به میهن وانتقال آن به نسلهای آینده است.
به بهانه ۲۶ مرداد مصادف با سالروز ورود آزادگان سرافراز به میهن اسلامی ایران در ادامه نگاهی داریم به آثار مطرحی که با این موضوع ساخته شده اند. آثاری که هنوز و بعد از گذشت سالها در ذهن مخاطب باقی مانده اند.
کیمیا، احمدرضا درویش، ۱۳۷۳
«کیمیا» داستان آزادهای به نام رضا (با بازی خسرو شکیبایی) است که تمام خانواده اش را در جنگ از دست داده و پس از بازگشت به ایران به دنبال فرزندش میگردد. بعد از جستجوی فراوان متوجه می شود که دکتری به نام شکوه (با بازی بیتا فرهی) دخترش را به سرپرستی گرفته و هم اکنون ساکن مشهد است.
احمدرضا درویش در این فیلم روزهای حمله به خرمشهر را به قدری باورپذیر ساخت که این فیلم را به یکی از بهترین آثار در بازسازی صحنههای جنگ عراق علیه ایران تبدیل کرد.
بوی پیراهن یوسف، ۱۳۷۴
دایی غفور (با بازی علی نصیریان) راننده یک تاکسی فرودگاه، با وجود همه مدارکی که ثابت میکند پسرش یوسف در جنگ شهید شده، هنوز فکر میکند که او زنده و منتظر است پسرش بازگردد.
«بوی پیراهن یوسف» را شاید بتوان بهترین فیلمی نامید که به مسئله اسرای جنگی می پردازد. چون به بهترین شکل ممکن مسئله انتظار را به تصویر می کشد و درونی ترین حالات یک انسان منتظر را روایت می کند.
مردی شبیه باران، سعید سهیلی، ۱۳۷۵
منصور (با بازی ابوالفضل پورعرب) فرماندهی است که به اسارت دشمن درمیآید، اما او موجی است و چیزی از گذشته به یاد نمیآورد. در این میان قتلی بین اسرا اتفاق میافتد و منصور توان دفاع از خود را ندارد.
شاید کمترکسی بداند که سعید سهیلی این فیلم را با برداشت از داستان برادرش و تلفیق آن با زندگی دو شهید دیگر نوشته و ساخته است. ابوالفضل پورعرب برای بازی در این فیلم، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد در پانزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر را دریافت کرد.
اتوبوس شب، کیومرث پوراحمد، ۱۳۸۶
داستان فیلم درباره سربازی نوجوان به نام عیسی (با بازی مهرداد صدیقیان) است که مأمور شده به عنوان بلد راه، عدهای از اسیران عراقی را با همراهی یک اتوبوس و رانندهاش به قرارگاه برساند.
کیومرث پوراحمد، به ویژه در دهه ۷۰ یک فیلمساز تاثیرگذار و خاطرهساز بود و «اتوبوس شب» را بسیار ساده و با زبانی روان ساخت.
دوئل، احمدرضا درویش، ۱۳۸۲
داستان فیلم حول یک گاوصندوق میچرخد. در بحبوحه جنگ عدهای تلاش میکنند از خروج یک گاو صندوق از کشور جلوگیری کنند، اما زینال (با بازی پژمان بازغی)، در این بین به حسن نیت آنها شک کرده و سعی میکند گاو صندوق را از چنگ آنها در بیاورد.
دوئل قرار است فیلمی قصهگو باشد و خوب قصه اش را روایت می کند. او در این فیلم توانسته فضاسازی جنگ و فضای جنوب کشور را به خوبی در روایت بصری فیلمش نشان بدهد.
«نفوذی»، احمد کاوری و محمد فیروزی، ۱۳۸۷
داستان فیلم درباره فریدون کیافر، اسیری است که بلافاصله بعد از بازگشت به میهن، در مرز ایران و عراق توسط وزارت اطلاعات دستگیر می شود. چون در مورد او اتهام سنگین همکاری با بعثی ها و مجاهدین خلق در زمان اسارت مطرح است.
از نکات مثبت فیلم می توان به خشونت عریانی که از جانب عراقی ها به تصویر کشیده شده اشاره کرد. میله داغ در چشم اسرا کردن، آب داغ روی آنها گرفتن، سرب داغ در دهان ریختن و... از تصاویر مستندی است که در این فیلم از رفتار عراقی ها نسبت به اسرای ایرانی می بینیم.
«بیداری رؤیاها»، محمدعلی باشهآهنگر، ۱۳۸۸
ایوب در جنگ مفقودالاثر شده است و همه گمان میکنند که او به شهادت رسیده است. داوود برادر او (با بازی امین حیایی) به اصرار اطرافیان با بیوه ایوب، رخشانه (با بازی هنگامه قاضیانی) ازدواج کرده است و سرپرستی پسر دوسالهاش را برعهده گرفته است. بیست سال بعد، حمید، آن کودک دوساله در آستانه ازدواج است که خبر میرسد ایوب پیدا شده و درراه بازگشت به ایران است.
از نقاط مثبت فیلمسازی باشه آهنگر این است که در پرداختش به جنگ، نگاهی حماسی ندارد و ذات حقیقی جنگ را نشان میدهد. این نگاه به قربانیان جنگ در «بیداری رویاها» اصلیترین تم دراماتیک روایت را میسازد.
«۲۳ نفر»، مهدی جعفری، ۱۳۹۷
«۲۳ نفر» گروهی از رزمندگان نوجوان ایرانی بودند، که در جریان جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۱ به اسارت نیروهای عراقی درآمدند.
با گذشت سالها از پایان دوران دفاع مقدس، روایت های بسیاری از جنگ باقی مانده که می تواند سوژه آثار سینمایی باشد. این فیلم حماسهای است که توسط چند نوجوان در زمان اسارت خلق شده و برای نسل جدیدی که از مفاهیم دوران جنگ و جبهه چیزی نمی دانند و دنیای شان در فضایی کاملا متفاوت با آن سال ها می گذرد بسیار مفید است.
«شماره ۱۰»، حمید زرگرنژاد، ۱۴۰۱
یکی از رزمندگان ایرانی اواخر جنگ تحمیلی به اسارت درمیآید و میخواهد از اردوگاه فرار کند. او خودش را جوشکار زیرآب معرفی میکند و همین باعث میشود دونفر از اسیران ایرانی به او نزدیک شوند تا او را فراری دهند.
این داستان به تأسی از فیلمنامههای مهم تاریخ سینما با موضوع فرار از زندان قصد دارد از دل داستانهای واقعی دفاع مقدس، قهرمانی را معرفی کند که در محدودیت و شرایط خاص اسارت، دست به رشادت و فداکاری میزند و با طرح نقشه فرار از زندان حزب بعث عراق، شرایط آزادی تعداد زیادی از اسرای ایرانی و معرفی آنها به صلیب سرخ را فراهم میکند.