..................................................
خبرگزاری جمهوری اسلامی 90/05/01
فرهنگی.درویش.تولد
تهران - سینمای دفاع مقدس که در سال های ابتدایی دهه 60 در ایران متولد
شد، نسل تازه ای از سینماگران را به وجود آورد که برخی آنها در بدنه
سینمای ایران جایگاه شایسته ای یافتند.
به گزارش روز شنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، احمدرضا درویش یکی از این گروه
سینماگران است که فیلم های جنگی وی کیفیت خاصی داشته و از سایر نمونه های
مشابه، متمایز است.
این کارگردان 50 ساله، ابتدا در رشته معماری به تحصیل پرداخت و پس از
فارغ التحصیلی با کارگردانی نمایش های تلویزیونی وارد این عرصه شد تا
اینکه توانست در سال 1368 آخرین پرواز را بسازد.
فیلم فوق که در بستری از جنگ می گذشت، درباره خلبانی است که توسط
منافقین برای انجام ماموریتی خرابکارانه تحت فشار گذاشته می شود و همسر و
فرزندش نیز گروگان گرفته می شوند؟ داستانی کاملا آشنا و آغشته به کلیشه
های قدیمی که در بافت قصه خوب جا افتاده و هیجان انگیز جلوه می کند.
در واقع درویش در نخستین ساخته سینمایی خود، بطور مستقیم به جنگ تحمیلی
نپرداخته و آن را بهانه ای برای خلق اثری پرهیجان و در عین حال غرور
انگیز قرار داده است.
این فیلم به علت ساختار حرفه ای و آبرومند، مورد توجه مردم و تا حدودی
نویسندگان سینمایی قرار گرفت و جوایزی را نیز از جشنواره فیلم فجر دریافت
کرد.
حادثه غم انگیز شلیک ناو آمریکایی وینسنس به ایرباس ایرانی که به شهادت
نزدیک به سیصد نفر منجر شد، عناصر لازم برای خلق درامی فوق العاده را دارا
بود که متاسفانه سینمای ایران جز یک مورد به آن نپرداخته است !
ابلیس ساخته احمدرضا درویش همان مورد اشاره شده است که قهرمانش (سعید)
کارمند برج کنترل فرودگاه مهرآباد است و اطلاعات پروازها را به گروهی
جاسوس می دهد. وی پس از اخراج از محل کار خود همسر و دخترش را با پروازی
به دوبی می فرستد که روی آب های خلیج فارس هدف شلیک ناو آمریکایی قرار
گرفته و سعید را به جنون می کشاند.
فیلمی کاملا سرگرم کننده و پرهیجان که بازی خوب زنده یاد خسرو شکیبایی را
با خود دارد.
ابلیس نیز به مانند دیگر فیلم های کارنامه درویش کاملا دوپاره بود که نیمه
دوم آن کیفیت نازل تری نسبت به نیمه اول داشت.
آذرخش سومین کار سینمایی این کارگردان، در قیاس با دو فیلم قبلی یک شکست
کامل بود و در گیشه نیز به شدت ناموفق عمل کرد.
فیلمی اجتماعی که به تغییرات آدم ها در گذر زمان می پرداخت و تاثیر اتفاق
های ناگوار زندگی را روی آنها به نمایش می گذاشت.
آذرخش ضعیف ترین و در عین حال مهجورترین کار درویش است که نتوانست هیچیک
از طیف های مختلف مخاطبان را مجذوب خود سازد.
کیمیا را می توان یکی از بهترین فیلم های دفاع مقدس سینمای ایران و سند
تصویری فوق العاده ای از خرمشهر در حال سقوط دانست که از تکنیک حیرت آوری
هم بهره گرفته است.
نیم ساعت ابتدایی فیلم به جرات با بهترین فیلم های جنگی هالیوود پهلو می
زند افزون بر آنکه به لحاظ حسی نیز تماشاگر را تحت تاثیری عمیق قرار می
دهد.
در بخش دوم که با ورود رضا ی آزاد شده از اسارت با زخمی بر دست آغاز می
شود، ریتم فیلم به مراتب کندتر شده و وجوه بیرونی آن درونی می شود.
در واقع تنش حاکم بر ابتدای فیلم به تنشی کاملا درونی بر سر حضانت دختر
رضا تبدیل می شود.
اما نکته ای که کیمیا را به اثری متفاوت و ماندگار از سینمای دفاع مقدس
تبدیل کرد، شخصیت یگانه ای همچون رضا است که روزگاری برای کشورش رنج
اسارت را به جان خریده و حال از عزیزترین موجود زندگی اش نیز گذشته و
بزرگوارانه با واقعیت مواجه می شود.
بازی درخشان و در سطح استانداردهای جهانی خسرو شکیبایی در کنار بیتا فرهی
و رضا کیانیان، حال و هوای غریبی به فیلم بخشیده که تا مدت ها در ذهن می
ماند.
درویش در دومین فیلم از سه گانه جنگی خود با محوریت خرمشهر و روزهای
ابتدایی جنگ تحمیلی، سرزمین خورشید را با گروهی از بهترین های سینمای
ایران ساخت که به لحاظ تکنیکی بهتر از کیمیا از کار درآمد.
اما فیلم از نظر فیلمنامه با مشکلات بسیاری روبرو بود و نیمه دوم آن ریتم
بسیار کند و لاک پشتی ای داشت که مخاطب را از داستان دور می ساخت.
در این فیلم، نیم ساعت اول بسیار تاثیرگذار از کار درآمده و مظلومیت مردم
بی دفاع خرمشهر را به بهترین شکل به نمایش گذاشته است.
گلچهره سجادیه یکی از بهترین بازی های عمر هنری خود را در این فیلم به
نمایش گذاشت و تاثیر عاطفی فیلم را دوچندان کرد.
در متولد ماه مهر، درویش به شهر بازگشته و به تضادهای سیاسی دانشجویان در
یک محیط دانشجویی می پردازد.
البته باید علاقه دانیال (جوان جبهه رفته دانشجو) به مهتاب دختر دانشجوی
جامعه شناسی را بدان افزود.
فیلم به لحاظ فیلمنامه مشکلاتی دارد که مهمترین آن، شعاری بودن بخش های
دانشگاه است که متولد ماه مهر را از ماندگاری دور کرده است.
در این اثر سینمای بار دیگر دوپارگی، کار دست فیلم داده و تماشاگران را
با دو ریتم و فضای کاملا متفاوت روبرو می کند.
فیلم یاد شده در اواخر دهه هفتاد از گیشه پررونقی برخوردار شد اما گذر
زمان از ارزش و اهمیت آن کاست.
سومین بخش از سه گانه درویش با عنوان دوئل یکی از بهترین نمونه های
سینمای دفاع مقدس است که غنای تکنیکی فوق العاده ای دارد.
بخش های مربوط به بمباران ناجوانمردانه ایستگاه قطار خرمشهر و شهادت
مظلومانه مردم بی دفاع، به شدت تاثیرگذار از آب درآمده و شوک عجیبی به
مخاطبان می دهد.
ایده دزدیدن گاو صندوقی که از طلا ساخته شده توسط سارقین حرفه ای نیز به
خوبی در داستان گنجانده شده و داستان را پیش برده است.
اما مشکل همیشگی فیلم های درویش در دوئل نیز به چشم خورده و با ورود
زینال به زادگاه خود پس از سال ها اسارت، کیفیت کار نیز به وضوح افت می
کند.
دوئل که با هزینه سنگینی نیز ساخته شد، اثر درخشانی است که از تکنیک
مناسبی برخوردار بود و فقط ایکاش از فیلمنامه قوی تر و مناسب تری بهره می
گرفت.
حال باید دید که درویش در روز رستاخیز که درباره قیام امام حسین (ع) و
واقعه کربلا ساخته شده، چگونه عمل کرده و تا چه اندازه توانسته به ابعاد
مختلف واقعه عظیم کربلا بپردازد.
احمدرضا دوریش دوم مرداد سال 1340 بدنیا آمد.
فراهنگ ** 1983 ** م.ج ** 1071
شماره 246 ساعت 12:07 تمام