هنر گفتوگو و نقادی در این است که آدمی از طریق آن می تواند به بازاندیشی و بازنگری عقاید و باورها، افکار و اندیشه ها و اصلاح انگاره های خود بپردازد؛ این که انسان بتواند در بازنگری و بازاندیشی در باورهای خود و پیش فرض های شکل گرفته، میزان درست و غلط افکار و ذهنیت های خود را تشخیص دهد؛ این که انسان هنر نقادی خویش و اصلاح افکار و عقاید خود را داشته باشد و بتواند از یک زندگی عاریتی و تقلیدی به یک زندگی اصیل اجتهادی و هدفمند گام بردارد، مهمترین موفقیت انسان است.
اصولاً رجوع به خود، محاکمه و بازخواست افکار و رفتار و سنجش توسط خود انسان نیازمند قابلیت، قدرت و تسلط برای مهار خویشتن است که معدود انسان هایی چنین قدرت و قابلیتی را دارند. لازمه رسیدن به این وضعیت، باز بودن فضای فکری و آزادی فردی و اجتماعی است. حال اگر جامعه نیز بتواند دست به اصلاح و بازنگری در نظام فرهنگی و اجتماعی و برنامه ها، رویکردهای خود داشته باشد، به طور طبیعی مسیر توسعه و پیشرفت فراهم می شود ولی لازمه رسیدن به این اصلاح، باز بودن فضای نقد و گفت و گو و آزادی بیان اندیشه ها و تضارب آراء در جامعه است.
به همین جهت باید فضای باز و آزادی بیان در جامعه وجود داشته باشد تا این امکان فراهم شودکه انسان ها ایده ها و نظریات مختلف را مورد بررسی و کاوش قرار دهد و از این طریق به نظریه درست تر و کم خطا تر آگاه شود. ساختار نظام زندگی بشر باید بر مدار عقلانیت و پویایی باشد تا رشد و تعالی در جامعه محقق شود وگرنه اگر عقاید و افکار آدمیان تقلیدی باشد و انسان ها به صورت کلیشه ای آنگونه که دیگران برای آنها تصمیم بگیرند و بر مدار نظر و عقیده گذشتگان زندگی کنند، چنین سبک زندگی ارزش زیستن ندارد.
این که خداوند در قرآن مهمترین مسئله زیست آدمی را در تفکر عقلانی، تدبر، بازاندیشی باورها و روش ها و رفتارها معرفی کرده است، مبین این واقعیت است که زندگی انسان باید در یک جریان پویا و ارزشمند قرار داشته باشد تا رشد و تعالی و تغییر و تحول در منش و روش آدمیان موجب بالندگی و نشاط فردی و اجتماعی شود. در همین خصوص جمله زیبای آلبر کامو نویسنده معروف فرانسوی بسیار تأمل بر انگیز است؛ آنجا که می گوید «جلوی من حرکت نکن؛ من پیروی نمیکنم. پشت سر من حرکت نکن؛ من رهبری نمیکنم. تنها کنارم قدم بزن و دوستم باش»
لذا انسان در پناه تفکر و اندیشه به هستی واقعی واقف می گر دد. استاد غلامحسین دینانی فیلسوف و استاد دانشگاه در این خصوص جمله زیبایی دارد؛ «آیا ما هرچه که میبینیم، هست یا آنچه هست، میبینیم؟ خداوند تبارکوتعالی برعکس ما، آنچه میبیند، هست. خدا بعد از این که خلق کرد، ما را میبیند اما قبل از آنکه آن را بیافریند، میبیند. آنجا یک باید هست و اینجا یک هست وجود دارد و این مسئله بسیار مهمی است. چه کسی میتواند از چیستی هستی بپرسد که هستی چیست اما از ارزش اصلی نپرسد! چه کسی میتواند هستی خود را بفهمد که من هستم اما نپرسد که چه هستم و چه باید بکنم و آیا میپرسد که چه باید باشد؟
لذا زندگی آدمیان بر مدار نقد و پرسش و زندگی عقلانی باید باشد؛ زندگی ای که در آن انسان ها همواره با سئوالات و چون و چراهای متعدد مواجه می شوند و در پی کشف پرسش ها و شناخت روش های بهتر، زندگی آدمیان در مسیر رشد و بالندگی و سر زنده بودن حرکت می کند. برای رسیدن به چنین زندگی ای باید چند راهکار ساده را مد نظر قرار داد.
یک) گفت وگو بجای صحبت کردن: انسان ها همواره اهل صحبت کردن و شنیدن هستند و کمتر اهل سکوت می باشند ولی این صحبت کردن آدمیان باید بر مدار روش (مدل) گفت و گو باشد. یعنی فرایند صحبت کردن و مکالمه انسان ها با یکدیگر با مدیریت و آموزش، وارد مرحله گفت و گو شود.
گوینده در گفت و گو با تامل و تدبر به آنچه می گوید، واقف و آشناست و بی مبنا و بدون دلیل سخن نمی گوید. همانطور که شنونده در گفت و گو، اهل شنیدن نیست. بلکه اهل گوش دادن است. انسان ها در شنیدن عادت کرده اند صحبت هایی را که می شنوند، جدی نمی گیرند و روی آن تأمل و تفکر و چون و چرا ندارند ولی در گوش دادن، دقت نظر، پرسشگری و تدبر برای فهم مساله وجود دارد.
دو) هنر سکوت تأمل برانگیز داشتن: برای رسیدن به زندگی اصیل و تفکر انتقادی، آدمیان باید بیاموزند که اهل سکوت همراه با تفکر و تدبر باشند. اصولاً ذهن آدمیان وراجی های فراوان دارد و هر شایعه، مطلب و خبر ظنی را در جایگاه صحت، واقعیت و درستی قرار می دهند. این در حالی است که انسان ها در سکوت، به تأمل به آنچه که دیده و شنیده اند، می پردازند، در سکوت انسان ها فرصت بازنگری افکار و اندیشه های خودشان را پیدا می کنند. انسان در سکوت تأمل برانگیز می آموزد که اندیشه ها، باورها و رفتارهای خود را مورد بازنگری و اصلاح قرار دهد.
سه) مهارت دیدن و توجه کردن: هنر دیدن همراه با تأمل برای رسیدن به بصیرت و آگاهی را باید انسان در خود ایجاد کند. این که خداوند آدمیان را به نگاه در نظام خلقت و سیر در جلو های قدرت و شوکت خویش دعوت کرده است، به این دلیل است که انسان در دیدن تأمل برانگیز به حقیقت و شناخت بهتری دست پیدا می کند. این توجه و دقت نظر در دیدن را در آیات متعدد سوره غاشیه به زیبایی مطرح فرموده است. «أَفَلَا یَنْظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ؛ وَ إِلَی السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ؛ وَ إِلَی الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ؛ وَ إِلَی الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ؛ فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَکِّرٌ؛ آیا به شتر نمی نگرند که چگونه آفریده شده و به آسمان که چگونه برافراشته شده و به کوه ها که چگونه برپا داشته شده و به زمین که چگونه گسترده شده است. پس تذکر بده که تو تنها تذکردهنده ای».