به گزارش روز دوشنبه ایرنا، سیاست های تهاجمی و تجاوزکارانه ایالات متحده در سرتاسر جهان ریشه ای عمیق در دیدگاه قانونگذاران و سیاستمداران این کشور دارد. در واقع با وجود این که ایالات متحده در میان دو اقیانوس قرار گرفته و از عمق استراتژیک خوبی برخوردار است اما کاخ سفید ماهیت اقتدار خود و حفظ هژمونی جهانی واشنگتن را بر پایه حضور، دخالت و دست اندازی در اقصی نقاط جهان تعریف و اجرا کرده است.
نکته مهم در تدوین سیاست خارجی ایالات متحده از گذشته ها به ویژه در دوره پس از جنگ جهانی دوم این بوده است که واشنگتن در هر صورت باید جنگ را از خاک خود دور نگه دارد. این اصل یکی از پایه های راهبردی «هری ترومن» رئیس جمهوری پیشین این کشور بوده است که در دهه های پس از پایان جنگ جهانی دوم و حتی در دوره معاصر از سوی کاخ سفید دنبال می شود.
استراتژی ترومن، جنگ فراسرزمینی
«هری ترومن» سی و سومین رئیس جمهوری آمریکا از سال های پایانی جنگ جهانی دوم تا سال ۱۹۵۳ سکاندار رهبری آمریکا بود. بسیاری از کارشناسان وی را دلیل پیروزی آمریکا در جنگ جهانی دوم می دانند. وی تنها رئیس جمهور در آمریکا و جهان است که از سلاح هسته ای در جنگ استفاه کرد و برای پایان دادن به جنگ با ژاپن دستور انفجار ۲ بمبهای اتم روی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی را صادر کرد.
از دیگر تصمیمات هری ترومن اتخاذ و اعلام راهبرد جهانی آمریکا تحت عنوان «دکترین ترومن» بود. در واقع وی با کمکهای مالی به یونان و ترکیه در سال ۱۹۴۷ دکترین ترومن را بنا نهاد تا اقدامی پیشگیرانه را در قبال بسط کمونیسم در اروپای غربی انجام دهد. درگیری آمریکا در جنگی در حمایت از کره جنوبی در برابر کره شمالی هم نمونهای از اهمیت این نظریه در سیاست خارجی آمریکا است. با اینکه این نظریه بر پایه جلوگیری از گسترش کمونیسم طراحی شده بود، اما بر سرتاسر جهان و از جمله در خاورمیانه تأثیرات قابل توجهی داشت.
این استراتژی در زمینههای سیاسی، اقتصادی و نظامی در جهان پیاده شد ولی جنبههای نظامی آن که دارای اثرات آشکارتری بود در چند محور خلاصه می شد. جلوگیری از گسترش کمونیسم: ایالات متحده با ارائه کمکهای نظامی به کشورهای جهان به ویژه در منطقه خاورمیانه (به علت موقعیت سواق الجیشی آن و نزدیکی به شوروی) تلاش کرد از گسترش کمونیسم جلوگیری کند.
دخالت نظامی در بحرانها: در طول جنگ سرد، ایالات متحده بهطور فعال در بحرانهای جهان و از جمله در خاورمیانه دخالت کرد. ایالات متحده در سال ۱۹۵۶ در چارچوب همین دکترین، در بحران سوئز نقش فعالی را ایفا کرد تا از گسترش نفوذ شوروی و تأثیر آن بر منطقه جلوگیری کند. ایالات متحده همچنین برای حفظ ثبات و جلوگیری از گسترش نفوذ شوروی در کشورهای عربی هم اقداماتی را انجام داد. واشنگتن به کشورهای ترکیه و ایران نیز کمک نظامی و اقتصادی ارائه می داد تا از آنها در برابر تهدیدات کمونیستی حمایت کند.
حمایت از اسرائیل: یکی از نتایج مهم دکترین ترومن در خاورمیانه، حمایت از تأسیس رژیم جعلی اسرائیل و تقویت آن بود. ترومن به رسمیت شناختن رژیم اسرائیل در سال ۱۹۴۸ و ارسال کمکهای نظامی به این کشور بهعنوان یک شریک استراتژیک در مقابله با تهدیدات کمونیستی و عربی را بنا نهاد.
برقراری پایگاههای نظامی: در راستای دکترین ترومن، ایالات متحده به تأسیس و تقویت پایگاههای نظامی در جهان و خاورمیانه پرداخت. این پایگاهها به عنوان ابزارهایی برای حفظ نفوذ آمریکا و اجرای عملیات نظامی در صورت لزوم عمل کردند.
در واقع دکترین ترومن و جنبههای مختلف آن نه تنها بر تحولات سیاسی و نظامی منطقه تأثیر گذاشت، بلکه پایهگذار سیاستهای آینده ایالات متحده در برابر تهدیدات منطقهای و جهانی شد. این رویکرد باعث شد تا ایالات متحده بهعنوان یک بازیگر کلیدی در خاورمیانه باقی بماند و به مرور زمان بر پیچیدگیهای منازعات منطقهای اضافه کند.
گسترش بازوهای عملیاتی ایالات متحده
در طول سالیان گذشته ایالات متحده هر اقدامی را انجام داده است تا اصل مهم نظامی در دور نگه داشتن خاک آمریکا از حملات نظامی و جنگ را عملی کند. واکنش کاخ سفید به بحران موشکی کوبا در دهه ۱۹۶۰ یا اتفاقات و جنگ های پس از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و اتخاذ رویکرد حمله پیشدستانه به تهدیدات از جمله نشانه ها و اهمیت این دیدگاه بوده است. در واقع ایالات متحده همیشه سعی کرده است تا بحران را به سرزمین های دیگر منتقل کند و در این راستا به تشدید تنش، تعمیق شکاف ها و حتی دامن زدن به اختلافات و مسابقه تسیلحاتی دست زده است.
همین دیدگاه ایالات متحده را به بزرگترین صادرکننده سلاح در جهان تبدیل کرده است. براساس گزارشها، ایالات متحده به عنوان یکی از بزرگترین صادرکنندگان تسلیحات در جهان شناخته میشود به نحوی که حدود ۳۳ درصد از کل صادرات تسلیحات جهان را در اختیار دارد.
گزارشهای سالانه اداره آمار و تجارت بینالمللی ایالات متحده (US Census Bureau) و مؤسسههای تحقیقاتی مانند SIPRI نشان می دهد که ایالات متحده به عنوان بزرگترین صادرکننده تسلیحات در جهان، حداقل یک سوم بازار جهانی سلاح جهان را در اختیار دارد و تسلیحات خود را به همه جهان به ویژه کشورهای خاورمیانه و از جمله عربستان سعودی، امارات متحده عربی و رژیم اسرائیل صادر میکند. این صادرات نیز شامل انواع سلاحهای سبک، هواپیماهای جنگی، ناوها و سامانههای موشکی بوده است.
صادرات تسلیحات آمریکا در سالهای اخیر بهویژه در پی افزایش تنشهای جهانی و نیاز کشورهای مختلف به تسلیحات نظامی، افزایش یافته است. در دهه گذشته، صادرات تسلیحات آمریکا به طور متوسط حدود ۱۵ تا ۲۰ میلیارد دلار در سال بوده است. برای نمونه در سال ۲۰۲۰، صادرات تسلیحات آمریکا به ۱۹.۸ میلیارد دلار رسید که این رقم در سال ۲۰۲۱ بیش از ۲۰ میلیارد دلار بود.
علاوه مورد فوق، کاخ سفید در راستای انتشار تهدید و جنگ در جهان و مصون نگه داشتن خود، شبکهای گسترده از پایگاههای نظامی را در سراسر جهان ایجاد کرده است. این پایگاهها نقش مهمی در سیاست خارجی آمریکا و تأمین امنیت ملی این کشور ایفا میکنند.
مرکز پژوهشهای بینالمللی کندی در همین رابطه مدعی شد که آمریکا در حال حاضر بیشتر از ۷۰۰ پایگاه زمینی، دریایی، هوایی و جاسوسی را در بیش از ۱۳۰ کشور جهان مدیریت می کند. تارنمای گلوبال سکیوریتی تعداد پایگاه ها را حدود ۸۰۰ مورد و موسسه کوئینسی هم آن را ۷۵۰ عدد ذکر کرده است.
آمریکا در خاورمیانه هم تعداد قابل توجهی پایگاه نظامی دارد که به صورت رسمی از آن ها برای اقدامات نظامی و اطلاعاتی استفاده می کند. پایگاههای کلیدی و مهم واشنگتن در منطقه عبارتند از پایگاه هوایی العدید (قطر)، پایگاه نظامی انجرلیک (ترکیه)، چند پایگاه نظامی در عربستان (امنیتی، نظامی، آموزشی و اطلاعاتی)، پایگاه بگرام افغانستان (که از سال ۲۰۲۱ و با خروج آمریکا از این کشور بسته شد)، پایگاههای دریایی در کویت و بحرین.
«کنت کاتزمن» کارشناس امور خاورمیانه و تحلیلگران موسسه «مطالعات نظامی» چندی قبل مهمترین دلایل تداوم استفاده از این پایگاه ها را در سه موضوع دسته بندی کردند: مقابله با تهدیدات امنیتی در منطقه به ویژه از سوی ایران، حمایت از همپیمانان آمریکا و گسترش نفوذ سیاسی و نظامی در تحولات منطقه خاورمیانه.
در مجموع سیاست صدور سلاح در کنار حفظ پایگاههای نظامی ایالات متحده در خاورمیانه و دیگر نقاط جهان به عنوان ابزارهایی برای تأمین امنیت و منافع ملی آمریکا عمل میکنند. این پایگاهها همچنین به عنوان نقاط کلیدی برای عملیاتهای نظامی و دیپلماتیک به شمار میروند.
شالوده سیاست خارجی تهاجمی آمریکا در قالب «دکترین ترومن»
راهبرد کلان ایالات متحده موجب شده است تا سیاستگذاران، مقامات و حتی موسسه های پژوهشی آن نیز رویکرد جهانی این کشور را مبنی بر اینکه آمریکا جنگ را باید به بیرون از خانه و مناطق دیگر ببرد، باصدای بلند فریاد می زنند. برای نمونه «جان دریسکول» مدیر پروژه امنیت ملی ترومن در سال ۲۰۱۶ در سخنرانی خود اعتراف کرد: «جامعه ترومن، ما در نبردی هستیم که سال هاست در حال آماده سازی برای آن بوده ایم. من یک ترومن دموکرات هستم. من در بخش خصوصی کار کرده ام و ۶ سال را به عنوان افسر در ذخیره ارتش گذراندم. من در ساختمان تجارت جهانی فعالیت داشتم و تعدادی از دوستانم را آنجا از دست دادم.
وی افزود: ما به عنوان دموکرات های دارای رویکرد ترومن، خطرات نبرد سیاسی که در آن قرار داریم را درک می کنیم. ما معتقدیم که یک آمریکای بزرگ و ایمن مبتنی بر ارزش های ما است، به قدرت نظامی و دیپلماتیک وابسته است و باید از بهترین قدرت سخت و نرم استفاده کند.
دریسکول تاکید کرد: در یک جهان متخاصم، برای ما مهمتر این است که برای ارزشهایمان و برای چشماندازی از آمریکا و قدرت جهانی پرقدرت آن بجنگیم. در حال حاضر سوال این است که آیا ما قرار است بر روی ارزش های آمریکایی و بر ارزش های ترومن اتکا کنیم؟ یا آیا می خواهیم آنچیزی را که باعث اعتلای ما شده، رها و فرار کنیم؟»
وی سپس برخی امتیازهای «هیلاری کلینتون» در مقابل «دونالد ترامپ» دو رقیب انتخاباتی در سال ۲۰۱۶ بر شمرد و بر استفاده از همه ابزارها برای ترسیم یک چشم انداز خوش بینانه از عظمت آمریکا بر اساس قدرت، مبتنی بر ارزش ها تاکید کرد.
دریسکول سپس «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی بایدن را که در آن جلسه حضور داشت با عنوان «معمار توافق هسته ای ایران» مورد خطاب قرار داد و این توافق را کاربرد کلاسیک قدرت سخت و نرم آمریکا دانست.
وی سپس خطاب به سولیوان، گفت: جیک، تنها توصیه من به شما این است که توصیه های کمپین هری ترومن را بپذیرید و به یاد داشته باشید. همانطور که هری ترومن گفت نبرد را بر آنها تحمیل کنید، اجازه ندهید آنها جنگ را برای شما بیاورند. آنها را در حالت دفاعی قرار دهید و هرگز برای هیچ چیزی عذرخواهی نکنید».
جیک سولیوان مشاور امنیت ملی کنونی رئیس جمهوری آمریکا در سخنرانی خود در این کنفرانس پس از مقدمه ای نسبتا طولانی اظهار داشت: من عمیقاً معتقدم که آمریکاییها - مردم آمریکا- انزوگرا نیستند، اما همه ما باید بپذیریم که آنها در حال حاضر به دنیا نگاه میکنند و میپرسند، چه باید کرد؟ ما باید سوالات و نگرانی های آنها را جدی بگیریم و به پاسخ های معتبر نیاز داریم.
وی در بخش دیگر صحبت هایش با برشمردن مشکلات آمریکا در حوزه سیاست خارجی عنوان داشت: ایالات متحده باید یک قدرت مقیم در آسیا باشد، ما باید حضور داشته باشیم. ما باید مستقر باشیم و درگیر شویم. دوم ایجاد تعادل مجدد از نوعی متفاوت در خاورمیانه است. از دیدگاه من، به تنظیم جدول برای استراتژی آمریکایی مؤثرتر در خاورمیانه نیاز است تا یک تعادل مجدد احساس می شود.
سولیوان عنوان داشت: ما باید با هم برای پیشبرد منافع و ارزشهای خود در جهان و حفظ امنیت و مردم خود، راهبردی هوشمند و پایدار ارائه دهیم. ما نمیتوانیم بهطور دقیق روندها یا رویدادهای آینده را پیشبینی کنیم، باید همه چیز را درک کرده باشیم و پاسخ مناسب بدهیم. ما باید آنجا باشیم و درگیر باشیم. جهان به ما چشم دوخته است تا دائم رهبری آمریکا قوی و پایدار باشد.
کوتاه سخن اینکه سیاست خارجی ایالات متحده بر استفاده از همه ظرفیت های قدرت سخت و نرم برای تداوم برتری و حفظ هژمونی آمریکا متمرکز است. دکترین ترومن که از دوره پس از جنگ جهانی دوم زیربنای فکری چنین رویکری را بنا نهاد، هنوز شالوده اصلی این تفکر را تشکیل می دهد و بر این اعتقاد است که دشمن آمریکا نباید قادر باشد تا واشنگتن را زیر سوال ببرد یا خدشه ای به خاک این کشور وارد کند. بنابراین کاخ سفید باید با انواع سیاست های تهاجمی و پیشدستانه، همیشه در موضع برتر قرار بگیرد و جنگ را به دشمنانش تحمیل کند و آن ها را در موضع تدافعی قرار دهد.