به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، علی باقری در نخستین کارگردانی تئاتر، «یادگاریهای فراموش شده» را با اقتباس از کتاب «باقیماندههای آشویتس» اثر جورجو آگامبن و فیلمنامه «خالکوب آشویتس» در سالن شماره یک پردیس شهرزاد به روی صحنه برده است؛ اثری که تاکنون ساخته نشده است.
درباره هیتلر کتابهای زیادی خواندم
علی باقری در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا درباره نمایش «یادگاریهای فراموش شده» گفت: موضوع از این قرار است که در جنگ جهانی دوم در شرق اروپا اردوگاه ترسناکی وجود داشت که به دست آلمان نازی اداره میشد. داستان از اینجا شروع میشود که ۵ اسیر لهستانی با فرماندهان اردوگاه وارد قصه میشوند. اگر چه اسیران به وضعیت موجود اردوگاه عادت کرده و راضی هستند، یک نفر از اسیران اسناد و مدارکی به دست ارتش شوروی میرساند، هدفش کمک و آزادی اسیران است، اما دوستانش فکر میکنند که خیانتکار است.
کارگردان «یادگاریهای فراموش شده» افزود: این نمایش، موضوعی بود که همیشه ذهنم را درگیر کرده بود. از خیلی وقت پیش که پیگیر فیلمهای جنگ جهانی بودم، کتابهایی درباره جنگ جهانی به ویژه در مورد هیتلر خواندم. اینکه چطور شد یک انسان در جهت خوب زیستن و خوب بودن، چقدر میتواند ۱۸۰ درجه برگردد و به سمت کاملا بد شدن برود و این که چه چیزی باعث شد تا این تغییر جهت شخصیت در مسیر روند دنیا تاثیر گذاشت شاید دنیا یک مسیر دیگر را میرفت و خیلی بهتر و یا خیلی بدتر بود.
وی افزود: در مورد اردوگاه آشویتس برای من جالب بود این بود که اسیران با پای خود وارد اردوگاه شدند. به اسرا وعدههای خوب غذایی و جای گرم و نرم را دادند. مهمترین چیزی که همیشه هم در خودم دیدم و آن را در زندگیام تجربه کردم این بود که خودم و آدمها را به یک چیزهای بد که عادت میدهی و پس از آن از او میگیری میدانی که عادت بدی هست گمان میکند که به او ظلم شده است.
باقری گفت: در اردوگاه اسرا را به مقداری غذا و کار عادت داده بودند که شخصیت مارسل اینها را از دیگر اسرا گرفته و میخواهد که آنها را از اسارت نجات دهد و اسرای لهستانی او را خائن میدانند.
«یادگاریهای فراموش شده» امضای کار من است
باقری توضیح داد: تمامی شخصیتها به اسم خودشان از زبان نویسنده کتاب واقعی هستند. اگر مارسل نبود شاید این اردوگاه سالهای زیادی برقرار بود.
کارگردان نمایش در این باره که چرا در ابتدای کار سراغ کارهایی که پیشتر تجربه شده بود نرفتید؟ گفت: من همیشه در زندگیام یا صفر بودم یا صد. گفتم کاری را بکنم حتی به غلط. من با حامد بهداد کار کردم و الگوی من است. گفتم این نمایش امضایی برای من باشد حتی اگر کاملا اشتباه بوده باشد و کاری است که خودم ساختم.
او گفت: در شروع کار، نه دستیار داشتم و نه منشی. خودم تهیهکنندگی کردم. از طراحی لباس تا طراحی صحنه. خواستم اگر کار هم بد درآمد کسی را مقصر ندانم. میخواستم کار نو و تازهای بسازم، به فکر برد و باخت نبود، کارگردان اولی شدن باخت ندارد، تجربه محض است.
نقشم پارادوکس دارد
ساغر محسنیزاده افزود: چهار ماه تقریبا هر روز تمرین کردم و خیلی دلم میخواست با توجه به این که نخستین فردی بودم که به گروه پیوستم تلاش کردم حس مادر بودن را در عین حال ظالم بودن ایفا کنم و مخاطب متوجه نشود که این شخصیت در واقع انسان خوبی است یا بد؛ پیام اصلی این شخصیت این است که تمام افرادی که درگیر جنگ میشوند در نهایت عذاب میکشند.
محسنیزاده به دیالوگ «همه ما قراره بمیریم، حتی آنهایی که زنده میمانند» اشاره کرد و گفت: یعنی این که آدمها بعد از جنگ دیگر آن آدم سابق نمیشوند و زندگیشان کلا متفاوت میشود و خیلی عذاب میکشند؛ چه برنده باشند و چه بازنده.
او در تعریف جنگ میگوید: من در جنگ نبودم اما همین که حس بد به من از بابت جنگ منتقل میشود اذیتکننده است. امیدوارم هیچ جای جهان جنگ نباشد. چون همه بازنده هستند. جنگ برد و باخت ندارد چون همه بازندهاند.
ایفاگر نقش کاترینا هم گفت: این نقش پارادوکسی دارد؛ یک سرهنگ نازی است که آدمکش است و در عین حال فرد بیرحمی است ولی از آن سو، خود را فردی خانوادهدار معرفی میکند و این پارادوکس برای من چالش بزرگی بود تا بتوانم آن را به درستی نمایش دهم.
داستان آشویتش دردناک است
شقایق بهدینیان دیگر بازیگر نمایش هم که در نقش هانا ظاهر شد، گفت: همه یک حس قلبی به دین و اعتقادها دارند، شخصیت هانا را که خواندم گویی که در من وجود دارد به گونهای نبود که پارادوکسی و شخصیت دوری از من و سخت باشد. حس هانا در من هم وجود دارد. این مساله کار من را آسانتر کرد.
بهدینیان گفت: همین که برای بازی کردن مدام تصاویر و فیلمهای جنگ و اتاقهای گاز زمان جنگ جهانی دوم که توسط نازیها برای کشتار جمعی استفاده میشد را ببینی دردناک است.
تلاش کردم بهترین خودم باشم
یسنا سورانی بازیگر نوجوان نمایش هم که از ۶ سالگی وارد عرصه بازیگری و تئاتر شده و تاکنون در ۱۳ نمایش و کار تصویر ایفای نقش کرده گفت: هم تئاتر و هم تصویر برای من یکسان است. به هر دو آنقدر علاقه دارم که اصلا قابل توصیف نیست. اما کار تصویر را بیشتر دوست دارم.
این نوجوان بازیگر افزود: حس و هیجان صحنه باعث شد که در کار تئاتر بمانم. حس و هیجانی که به وقت اجرا تماشاچیها تو را میبینند. اینکه بازیات را میبینند، حس و حال خوبی دارد.
سورانی میگوید از بچگی کار تئاتر با بزرگسالها داشته و اصلا کار کودک نکرده است. علاقه به تئاتر خود به خود در من ایجاد شد و بازیگری جزئی از وجودم شد. بعد از آن، اصلا که کاری نداشتم و یک ماه میگذشت افسردگی میگرفتم.
یسنا که راوی نمایش است، گفت: تلاش کردم بهترین خودم باشم اما آن چیزی که باید باشم نبودم. راوی چیزی را به تماشاچی میگوید و من سعی کردم راوی خوبی باشم.
او افزود: متن نمایشنامه به من اجازه اکتهای بیشتری نمیداد. میخواستم بغض کنم و دوست داشتم حس دیگری باشد اما کار به متن اجازه چنین اکتهایی را نمیداد.
نمایش «یادگاریهای فراموش شده»نمایانگر ظلم حزب نازی به مردم لهستان است، همه شخصیتها و موضوع نمایشنامه برگرفته از کتاب باقیماندههای آشویتس اثر (جورجو آگامبن) بر اساس داستان واقعی است و به احترام قربانیان اردوگاه هیچگونه تغییر یا درام اضافی انجام نشده است.
موسیقی متن نمایش اثری از هانس زیمر و موسیقی پرفرمنس آن توسط نیکولاس جار ساخته شده است.
در این نمایش، ساغر محسنیزاده، زهرا نورانی، مصطفی امانی گرمی، رضا امیرخانی، سارینا امیدی، یسنا سورانی، شقایق به دینیان، مسیح محمدی، فاطمه (فرناز) ثابت ثریایی خواه و علی باقری ایفای نقش میکنند.
دیگر عوامل یادگاریهای فراموش شده، دستیار کارگردان: سوگل برفره، گیتار الکترونیک: هومان کرمانی، سرمایه گذار: علی باقری، طراح گریم: نرگس یادگاری، اتاق فرمان: یاسمن رستگار، طراح نور: حمید باباخانی، طراح صحنه، طراح لباس: علی باقری، مدیر اجرایی: نیما افشار، صحنه: مصطفی امانی گرمی، مدیر تولید: سالار عزتی، تیزر و گرافیک: امیر خشایار امجدی، ایلیا مومن آبادی هستند.
اردوگاه آشْویتس مجموعهای از بیش از ۴۰ اردوگاه کار اجباری و اردوگاه مرگ بود که توسط آلمان نازی در لهستان اشغالی در دوران جنگ جهانی دوم اداره میشد و یکی از محلهای وقوع هولوکاست محسوب میشود.
این مجموعه شامل آشویتس ۱، اردوگاه اصلی (Stammlager) در اوشوینچیم، آشویتس ۲-بیرکناو، یک اردوگاه کار اجباری و اردوگاه مرگ با اتاق گازها، آشویتس ۳-مونوویتز، یک اردوگاه کار برای کارخانه شیمیایی اییگه فاربن و دهها اردوگاه فرعی بود.
این اردوگاهها به یکی از مراکز اصلی اجرای راهحل نهایی نازیها برای مساله یهود تبدیل شدند.