به گزارش ایرنا، هشتگ «فلسطین_قضیة_الشرفاء» بارها و بارها در بیش از یکسال اخیر در شبکههای مجازی تکرار شده است اما از زمان آغاز دور جدید جنایتهای رژیم صهیونیستی علیه ساکنان بیپناه نوار غزه، پس از بیش از هفت دهه اشغالگری در سرزمین فلسطین، شاهد برخی اقدامات شجاعانه از سوی شماری کشورهای جنوب جهانی به ویژه آمریکای لاتین بودهایم که به طور عملی، گزاره «فلسطین قضیه شرافتمندان است» را اثبات کردهاند.
جسارت آمریکای لاتین در برابر جنایت رژیم صهیونیستی
جسارت در برابر جنایت، موجزترین دریافت از واکنش برخی کشورهای آمریکای لاتین در زمانِ بررسی روند یکساله واکنشهای جهانی به نسلکشی در غزه است.
۳۱ اکتبر ۲۰۲۳ (نهم آبان ۱۴۰۲) تارنمای وزارت امور خارجه بولیوی با انتشار بیانیهای اعلام کرد «بولیوی روابط دیپلماتیک با اسرائیل را قطع کرد و توقف حملات به نوار غزه را خواستار شد». یکم مه ۲۰۲۴ (۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳) تیتر «کلمبیا از قطع روابط دیپلماتیک خود با اسرائیل خبر داد» در تارنمای وزارت امور خارجه این کشور آمریکای جنوبی ظاهر شد و کمتر از دو هفته پیش، (۱۸ اکتبر/ ۲۷ مهر)، خبر «نیکاراگوئه روابط با اسرائیل را قطع کرد» به تیتر بسیاری از رسانههای جهان تبدیل شد.
بولیوی اگر چه نخستین کشوری بود که روابط دیپلماتیک با اسرائیل را قطع کرد، نیکاراگوئه نخستین کشوری بود که برای پیوستن به پرونده شکایت آفریقای جنوبی از رژیم صهیونیستی به دلیل نقض کنوانسیون پیشگیری و مجازات جنایت نسلکشی در نوار غزه درخواست داد.
موضوع شکایت آفریقای جنوبی از اسرائیل به «دیوان بینالمللی دادگستری» در دسامبر ۲۰۲۳، به عنوان کشوری که خود برای دههها قربانی آپارتاید بوده است، همچنین اقدامی بسیار نمادین بود. تنها چند هفته پس از طرح این شکایت، نیکاراگوئه برای پیوستن به آن درخواست داد و پس از آن، تعداد بیشتری از کشورها به صف شاکیان نسلکشی اسرائیل ملحق شدند.
بولیوی اگر چه نخستین کشوری بود که روابط دیپلماتیک با اسرائیل را قطع کرد، نیکاراگوئه نخستین کشوری بود که برای پیوستن به پرونده شکایت آفریقای جنوبی از رژیم صهیونیستی به دلیل نقض کنوانسیون پیشگیری و مجازات جنایت نسلکشی در نوار غزه درخواست دادچنانچه انتقادها از جنایتهای رژیم تلآویو در بیش از یکسال گذشته از سوی آمریکای لاتین را به عنوان کشورهای چپگرای منطقه طبقهبندی کنیم، به وجه مشترک این کشورها در تجربه تاریخی از حملات، کودتاها، استعمار اروپاییان و مداخلههای نظامی امپریالیسم میرسیم.
زیست روزهای تلخ استعمار گذشته و هراس از تکرار سرنوشت دردناک فلسطین در آینده، از جمله عواملی است که آمریکای لاتین را در هوشیاری کامل در قبال اقدامات رژیم صهیونیستی قرار داده است.
فلسطین و جای خالی نقشآفرینی فعالتر کشورهای عربی
در حالی که با گذشت زمان، هر روز تعداد بیشتری از کشورهای جنوب جهانی نسلکشی اسرائیل در غزه را محکوم میکنند، کشورهای عربی و به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس، همچنان با رویکردی منفعلانه و محافظهکارانه به نظاره تحولات نشستهاند.
تارنمای میدل ایست آی در تحلیلی در این رابطه نوشت: با وجود افزایش شهرکسازیهای اسرائیلی، حملات بیسابقه به مسجدالاقصی و فقدان افق سیاسی، کشورهای عربی به عادیسازی روابط با اسرائیل ادامه میدهند. این میتواند تا حدی بر این اساس باشد که بهبود روابط اهرم بیشتری در اختیار کشورهای عربی برای فشار بر اسرائیل به منظور ایجاد یک کشور فلسطینی قرار میدهد. اما آنچه در واقع اتفاق میافتد کاملا برعکس است. نتانیاهو (نخست وزیر رژیم صهیونیستی) به این میبالد که چگونه توانسته، بدون حل مساله فلسطین، عادیسازی روابط با کشورهای عربی را پیش ببرد.
عملیات نیروهای حماس در هفتم اکتبر ۲۰۲۳، فرآیند عادیسازی با اسرائیل را به طور موقت متوقف کرد اما نکته حائز اهمیت اینکه طوفان الاقصی با تبدیل فلسطین به مساله محوری خاورمیانه و جهان نشان داد که تداوم بلاتکلیفی فلسطین، حتی در صورت پایان این دور تازه از تنشها، میتواند بار دیگر همچون زخمی کهنه سر باز کرده و کل منطقه را تحت تاثیر قرار دهد.
رویکرد محافظهکارانه از سوی کشورهای جهان عرب، رفتاری محتاطانه از سوی کشورهایی است که بارها برای جنگ با اسرائیل بسیج شدهاند، اما پرسشی که اکنون مطرح است اینکه تداوم تلاش این کشورها برای دور نگه داشتن سرزمینهای خود از جنگ و پیامدهای این درگیری و تمرکز بر پیشبرد برنامههای رفاهی خود، تا کجا میتواند آنها را از سیاست توسعهطلبانه و جنگطلبانه رژیم صهیونیستی در امان نگه دارد؟
«عبدالملک الحوثی» رهبر انصارالله یمن پیشتر گفته بود: دشمن اسرائیلی مشابه غزه همه مردم را هدف قرار میدهد. مسلمان به شکل خاص و جامعه بشری به شکل عام باید در قبال آنچه رخ میدهد و آنچه دشمنان به دنبال آن هستند، باید به درجه بالایی از آگاهی رسیده باشند. کشورهای عربی باید هوشیارتر باشند زیرا آنها در وهله اول در معرض هدف هستند.
کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به ویژه عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر طی سالهای اخیر طرحهای بزرگ توسعهای را کلید زدهاند که هدف از آن تبدیل شدن این کشورها به مرکز گردشگری، ترانزیت، تبادل کالا و انرژی است. میلیاردها دلار هزینه بابت طرحهای بلندپروازانه دولتهای عربی حاشیه خلیج فارس شده است.
بی تردید بقا و استمرار این وضعیت در گرو امنیت پایدار است. شاید به همین دلیل نیز بود که کشوری مثل عربستان سعودی بعد از سالهای طولانی به جنگ بی نتیجه خود در یمن خاتمه داد. چرا که استمرار آن جنگ باعث ضربه خوردن به امنیت ملی عربستان سعودی میشد و همین مساله میتوانست مانعی جدی برای اجرا شدن طرحهای توسعهای در این کشور باشد.
فلسطین گرچه صدها کیلومتر دورتر از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس است اما تجربه تاریخی نشان داده که به دلیل همپیوند بودن اجزاء منطقه به یکدیگر، حل نشدن این مساله، میتواند چالشی برای امنیت کل منطقه باشد
فلسطین گرچه صدها کیلومتر دورتر از این کشورهاست اما تجربه تاریخی نشان داده که به دلیل همپیوند بودن اجزاء منطقه به یکدیگر، حل نشدن این مساله، میتواند چالشی برای امنیت کل منطقه باشد. تحولات بعد از عملیات طوفان الاقصی نشان داد که چگونه مساله فلسطین میتواند حتی بر امنیت مسیر ترانزیت کالا در دریای سرخ تاثیر بگذارد.
تداوم پروژه اشغالگری اسرائیل و استمرار جنایتهای آن علیه ملت فلسطین، ماشین تولید نفرت و بحران در فلسطین و در کل منطقه است. در این چارچوب، اینکه بخشی از منطقه در صلح و آرامش باشد و یک بخش دیگر آن در آتش جنگ، عملا غیر ممکن است. از این رو به نظر میرسد کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس ناگزیر هستند حتی در چارچوب ملاحظات امنیت ملی خود، به سمت نقشآفرینی برای حل مساله فلسطین و فشار به اسرائیل حرکت کنند تا کل منطقه و نه بخشی از آن به سمت ثبات و صلح پایدار حرکت کند.
چنان که «گوستاوو پترو» رئیسجمهوری کلمبیا با بیان اینکه «اگر فلسطین بمیرد، انسانیت هم میمیرد»، به روابط با رژیمی پایان داد که یکی از بزرگترین شرکای بوگوتا از نظر امنیتی و همچنین در حوزه تجاری بوده است، از سایر کشورهای جهان انتظار میرود به فراخور جایگاه و موقعیت خود در صحنه بینالمللی علیه این رژیم جعلی اقدام کنند.
بدیهی است، تقویت هر چه بیشتر جبهه ضدصهیونیستی و به کار بستن اقداماتی مانند قطع روابط دیپلماتیک میتواند سبب شود تا واشنگتن به طور معناداری بر تلآویو فشار آورده و زمینه برای پایان این نسلکشی فراهم شود.
اروپا در دوگانه همبستگی با فلسطین یا همدستی با اسرائیل
در اروپا نیز چندین کشور در ماههای اخیر به ارسال کمکهای نظامی به اسرائیل ادامه دادهاند (از جمله آلمان و انگلیس)؛ برخی دیگر اجازه ترانزیت سلاح به اسرائیل از طریق خاک خود را دادهاند و هیچیک از پایان یا تعلیق قراردادها با شرکتهای نظامی اسرائیلی که از کشتار غزه سود میبرند، خبر ندادهاند. برخی اقدامات نمادین مانند به رسمیت شناختن کشور فلسطین را انجام دادهاند، اما هیچ یک تحریم رسمی سلاح را اتخاذ نکردهاند.
دولتهای اسپانیا، نروژ و ایرلند اگر چه در اقدامی هماهنگ و به دنبال آغاز نسلکشی غزه، کشور فلسطین را به رسمیت شناختند اما این اقدام نباید به عنوان توجیهی برای شانه خالی کردن از تعهدات قانونی جامعه بینالمللی برای انجام اقدامات قاطع علیه نقض جدی قوانین بینالمللی از سوی تلآویو استفاده شود.
آنچه در حال حاضر ضروری است، توقف نسلکشی است و لازمه این امر اینکه کشورهایی همچون اسپانیا فروش و خرید سلاح به اسرائیل را متوقف و روابط دوجانبه را قطع کنند.
آنچه در حال حاضر ضروری است، توقف نسلکشی است و لازمه این امر اینکه کشورهایی همچون اسپانیا فروش و خرید سلاح به اسرائیل را متوقف و روابط دوجانبه را قطع کنندفرجام سخن اینکه «فلسطین کلید صلح و امنیت در جهان است. اگر فلسطین آزاد نباشد و حقوق بشر تضمین نشود، همه مردم جهان به طور یکسان در معرض خطر هستند».
این اظهار نظر «منال تمیمی» زن فلسطینی در گفتوگو با روزنامه ال سالتو (ٍ ElSaltoDiario) اسپانیا، دقایقی پیش از شرح داستانی زندگی خود به عنوان یکی از بازماندگان وحشتناکترین رژیم استعماری، در مقابل حاضران در سالن اجتماعات دانشگاه ژائِن (The University of Jaén) اندلوسیا بود که بیانگر حقیقتی غیرقابل انکار است.
شنیدن فریاد محکومیت رژیم اسرائیل و حمایت از مظلومیت فلسطین، کیلومترها دورتر از خاورمیانه و از گستره پهناور آمریکای لاتین، بیش از هر زمانی یادآور ارزشهای مورد تاکید قیام حقطلبانه و آزادیخواهانه اباعبدالله الحسین (ع) است؛ حرّیت مورد نظر و رفتار دینمدارانه مورد تاکید امام حسین (ع) در عبارت «اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید» همان است، که امروز میتوان در صفبندی جهان له و علیه فلسطین به وضوح مشاهده کرد.
قطع روابط کشور مسیحی نیکاراگوئه با رژیم صهیونیستی، آخرین نمونه از همبستگی مثالزدنی و جسورانه آمریکای لاتین با فلسطین بود که نشان داد موضوع این ملت ستمدیده، فراتر از دین، آیین، نژاد، قومیت، قبیله و هر طبقهبندی دیگر، مسالهای انسانی و در راستای صیانت از بشریت است.