قشم - ایرنا - جزایر سه گانه بوموسا، تُنب بزرگ و تُنب کوچک از دوران باستان که مرزهای ایران برای جهانیان شناخته شد دارای پیشینه تاریخی و حقوقی در دریای پارس بوده اند و نه تنها جزیی از خاک این سرزمین بلکه با جزیره های قشم، لارک، هرمز و هنگام زنجیر دفاعی ایران را پدیده آورده و در امنیت خلیج فارس نقش اساسی و حائز اهمیت داشته اند.

قرن‌هاست که مظهر هویت ما ایرانیان بر تارک خلیج زرخیز و گوهربار می‌درخشد. خلیج فارس، خلیجی که در مرز جنوبی سرزمین ایران یا به عبارت بهتر خلیجی که ایران در شمال آن همچون شیر، آرمیده است.

خلیجی که هزاران سال است منبع درآمد مردمان پاک و آزاده ای است که هر روز سپییده دم با توکل بر ایزد مهربان به دریا می روند تا با کوله باری از روزی و فراوانی به ساحل پای بگذارند که به روزی، «امام قلی خان» سردار فاتح و شجاع شاه عباس برای بیرون راندن استعمار پرتقال تا پای جان پیش رفت.

ساحلی که دلیرمردانی چون رئیسعلی دلواری را در خود پرورش داد تا با استعمار انگلیس بجنگند و از جان و مال خود دریغ نکنند.

خلیجی که روزانه صدها هزار نفر را با نعمت طلایی سیاه خود زندگی می‌بخشد، طلایی که ذره‌اش دنیا را متحول کرد.

جزایر ایرانی موجود در خلیج فارس را به ۲ دسته «جزایر مسکونی» و «جزایر غیر مسکونی» می توان تقسیم بندی کرد.

جزایر مسکونی خلیج فارس شامل جزایر قشم، هنگام، لارک، هرمز، کیش، لاوان، هندرابی، بوماسا، تُنب بزرگ، تُنب کوچک، سیری، فرور بزرگ، جزیره فارسی، خارک و خارکو است.

جزایر غیر مسکونی خلیج فارس نیز شامل جزایر فرورگان، شیدور، عباسک، شیف، ام الکرم، نخیلو، جبرین، ام سیله - گرم، بونه، دارا، قبر ناخدا، خرو، مولیات، سه دندون، مُطاف، مُرغی، جزیره میر مُهَنّا و چراغی است.

خلیج فارس، دریایی است که سرتاسر سواحل جنوبی کشور ما ایران را در برگرفته و هزاران سال است که با وسعت بیشتر به نام های آبّا، نار مَرّتو، دریای پایین، دریای پارس، زراه کام سیر، زراه افرنگ، آبگیر پارس و از قرن ها پیش به اسم دریای ایران، خلیج ایران، بحر فارس و بالاخره خلیج فارس نامیده می شود.

نام این دریا هنگامی عالم گیر و شهره آفاق شد که ایرانیان در کنار آن آرمیدند و به نام پارس ها و فارس ها نامیده شد.

در این یادداشت نگارنده قصد دارد تا با بررسی بیشینه تاریخی جزیره های بوماسا، تُنب بزرگ و کوچک به تکرار ادعای بی‌پایه و اساس امارات درباره جزایر سه‌گانه ایران پاسخی کارشناسانه دهد.

از گذشته خیلی دور تا کنون ایران بر بسیاری از جزیره‌های ارزشمند و راهبردی از جمله بوموسا، تُنب بزرگ و تُنب کوچک، در تنگه هرمز و در دهانه خلیج فارس حاکمیت و مالکیت دارد.

در سال ۱۹۰۴ میلادی، انگلیسی‌ها به بهانه مبارزه با راهزنان دریایی در جزیره‌های تُنب و بوموسا استقرار یافتند و پس از سال‌ها تلاش ایران برای بازستاناندن آن ها، بریتانیا، سرانجام بر پایه قرارداد ۱۹۷۱ میلادی، پیش از پدید آمدن دولتی به نام امارات‌ متحده ‌عربی، به گونه قانونی به ایران بازگردانده شدند، ولی امارات به شورای امنیت سازمان ملل متحد نسبت به این واگذاری شکایت کرد، که این ادعای غیرقانونی از سوی شورای امنیت رد شد.

دولت ایران در چند سال گذشته، تلاش گسترده‌ای در راستای استقرار آشتی و پایداری در منطقه و تنش زدایی انجام داده است، ولی حاکمان امارات‌ متحده ‌عربی باز هم بر تکرار ادعاهای نادرست درباره جزیره‌های تُنب و بوموسا پایداری می‌ورزند؛ و این ادعاهای بیهوده، روند جدی و فراگیرتر از گذشته، به خود گرفته است.

بیش از پنج دهه از ایجاد کشور امارات عربی متحده توسط بریتانیا نمی‌گذرد و بایستی دانسته شود سرزمینی به نام امارات، بخشی از خاک ایران به شمار می‌رفته است، که در اثر عدم شایستگی رژیم‌های پیشین ایران از خاک میهن جدا شده و همراه با زمینه‌سازی، که برای امروز ایران فراهم آمده بود، نام امارات‌ متحده ‌عربی به خود گرفت.

بنابراین، تاریخ این کشور کوچک، نه تنها در برابر فرهنگ باشکوه ۱۰ هزار ساله و بیشتر ایران، جایی برای سخن گفتن ندارد، بلکه با توجه به پیشینه کوتاه تاریخی، جمعیت اندک و نداشتن توان سیاسی و نظامی، هیچگاه توان رویارویی با ایران را نخواهد داشت.

در این میان، پیشینه تاریخی، نقش ژئوپلیتیک کرانه‌های یک هزار و ۸۰۰ کیلومتری ایران و وزن بازرگانی و اقتصادی ایرانیان امارات، هم توسط شیخ‌های عرب، قابل پرده پوشی نیست، توان‌هایی که می‌تواند در هنگام بایسته، در راستای بهره‌مندی ملی ایران، به کار آید.

این یادداشت، نگاهی دارد به پیشینه تاریخی و حقوقی جزایر ایرانی در خلیج فارس و تاکید بر این حقیقت که جزیره های بوموسا و تُنب بزرگ، از دوران باستان، که مرزهای ایران برای جهانیان شناخته شده است، نه تنها جزیی از خاک ایران بوده اند، بلکه با جزیره های قشم، هرمز، لارک و هنگام، زنجیر دفاعی ایران را پدید آورده و در امنیت خلیج فارس نقش داشته، دارند و خواهند داشت.

جایگاه ژئوپلیتیک و استراتژیک جزایر سه‌گانه ایران

جزیره‌های بوموسا، تُنب بزرگ و تُنب کوچک، دارای جایگاه کلیدی، ژئوپولیتیک و استراتژیک، در نگهداری امنیت و آزادی کشتی رانی بر پایه حقوق بین‌المللی هستند. تمامی صادرات نفت ایران و ۸۰ درصد بازرگانی خارجی ایران، از راه خلیج فارس و تنگه هرمز انجام می‌شود؛ به همین رو، این جزیره‌های ایرانی از دیدگاه آزادی کشتی رانی جهانی، پشتیبانی از صادرات نفتی ایران و در سطح کلان، بازرگانی خارجی، از ارزش ویژه برخوردارند.

بنابراین کنترل آن توسط ایران، در راستای تضمین آزادی کشتی رانی جهانی، پشتیبانی از بهره‌مندی‌های ملی ایران و کشورهای منطقه خلیج فارس است.

جزایر تُنب و بوموسا، در ژرف‌ترین بخش خلیج فارس و در درون دالان‌های رفت و برگشت طرح جداسازی رفت و آمد جهانی کشتی‌ها قرار گرفته اند. همین مسئله انگیزه اهمیت ویژه جزایر سه گانه ایرانی، از دیدگاه ژئوپولیتیک و استراتژیک شده است، زیرا بخش مهمی از نفت خام مورد نیاز جهان، از میان این جزیره‌ها می‌گذرد.

پیشینه تاریخی و حقوقی جزایر سه گانه ایران

بررسی‌ها، پژوهش‌ها، کاوش‌های باستان شناسی و اسناد تاریخی و حقوقی انجام شده تاکنون، نشانگر آن است که از هزاره دوم پیش از میلاد حضرت مسیح(ع)، جزیره‌های بوموسا، تُنب بزرگ و تُنب کوچک، همانند دیگر جزایر دریای پارس، توسط ایرانیان اداره می‌شده و در قلمرو امپراتوری ایران بوده است.

خلیج فارس و جزایر آن، در دوران عیلامی، به ویژه در روزگار پادشاهی «شیلهک این شوشیناک» - (۱۱۶۵- ۱۱۵۱ پ. م) زیر چیرگی این دودمان بوده است. همچنین از دوران ماد، هخامنشی و ... نیز پیوسته بخشی از خاک ایران بوده اند، که اسناد نوشتاری و سنگ نوشته های هخامنشی بیستون و تخت جمشید ایران و سنگ نوشته های تل المسخوته مصر ۵۱۵ تا ۵۱۸ پ. م) گواه بر این ادعاست.

جزیره‌های بوموسا، تُنب بزرگ و تُنب کوچک در خلیج فارس، بر پایه اسناد تاریخی و حقوقی از روزگار باستان در حاکمیت و مالکیت ایران بوده و هست، ولی به هنگام ناتوانی ایران، پرتغالی ها در سال ۱۵۰۷ میلادی، جزیره‌های هرمز، کیش، قشم، بحرین، بوموسا، تُنب بزرگ و تُنب کوچک را اشغال و بر همه کران‌ها و جزیره‌های دریای پارس حاکم شدند.

حاکمیت آنان بر این کرانه‌ها و جزیره‌ها، نزدیک به یک سده، ادامه یافت و این دوران، بسیار درازتر از دورانی است که قبیله‌های کرانه‌های مُسنَدَم، از جمله قاسمی‌ها، از کرانه‌ها و جزیره‌های مورد ادعای امارات‌ متحده ‌عربی، بازدید می‌کردند، تا اینکه با توانمند شدن امپراتوری صفوی، چیرگی پرتغالی‌ها در خلیج فارس و دریای عمان پایان یافت.

بنابراین، می‌توان گفت چرا یک ادعای خیالی از سوی کشور پرتغال در آن دوران و یا در دوران کنونی، نسبت به هر بخشی در دریای پارس به دلیل اینکه نزدیک به یک سده در آنجا حاکمیت داشته اند، حتی قابل تصور نیست، ولی یک ادعای همانند از سوی امارات‌ متحده ‌عربی بر رهنمونی یکسان، می‌تواند قابل پذیرش باشد و آن اینکه نیاکان قبیله ای آنان و به گفته سر آرنولد ویلسن انگلیسی «امرای جزء خلیج فارس، که توانایی و شکوه نادرشاه افشار، آن ها را بر سر جای شان نشانده و از ترس او جرات تجاوز نداشتند.» چند سده پیش، برای زمان اندکی، در آنجا سکونت و از سوی ایران حکومت کردند، آن هم در دورانی کوتاه پس از کشته شدن نادرشاه افشار در سال ۱۷۸۰ میلادی که ایران سر و سامان درستی نداشت.

دسترسی به تنگه هرمز و ارزش نظامی چیرگی بر این مجموعه جزیره‌ها، انگیزه ای شد تا انگلستان، از آغاز سده ۱۹ میلادی بر این جزیره‌ها چشم طمع بدوزد.

در ژانویه ۱۹۰۳ میلادی، نماینده سیاسی بریتانیا در خلیج فارس، پرچم امیرنشین شارجه را در جزیره بوموسا و پرچم راس الخیمه را در جزیره‌های تُنب برافراشت و به گونه موقت، آنها را اشغال کرد.

اشغال موقت و در دست گرفتن جزیره‌های تُنب و بوموسای ایران، در سال ۱۹۰۳ میلادی، توسط دولت انگلستان به ۲ سازه بازسازی و نیرومند شدن نیروی دریایی ایران و تلاش روسیه تزاری، برای دست یافتن به آب‌های گرم دریای پارس، بستگی داشت.

ایران که برای آماده ساختن ناوگان جنگی خود، از کمک بریتانیا ناامید شد، ناگزیر در سال ۱۸۸۳ میلادی به آلمان روی آورد. در سال ۱۸۸۵ میلادی، ناوهای جنگی شوش و پرس پولیس را آلمان به ایران تحویل داد که در بندر بوشهر جای گرفتند.

ایران با وجود نداشتن توان بایسته، برای رسیدن به آرمان‌های خود دست کم به کارهایی زد، که انگلستان را نگران ساخت. در ۱۱ سپتامبر ۱۸۸۷ میلادی دولت ایران حاکم بندر لنگه را که از قبیله قاسمی راس الخیمه و خراج گذار ایران بود و جزیره‌های بوموسا، تُنب بزرگ و تُنب کوچک را در اداره خود داشت، برکنار کرد.

در سال ۱۸۸۸ میلادی، ناوهای ایران در کرانه‌های دبی و ابوظبی، پهلو گرفتند و فرمانده نیروی دریایی ایران، ساختمان پادگانی را در جزیره ایرانی سری یا سوری آغاز کرد.

گام‌های ایران، برای گسترش رخنه‌های خود در خلیج فارس، انگیزه نگرانی نماینده سیاسی انگلستان در خلیج فارس شد و او را بر آن داشت تا به دولت خود پیشنهاد کند که ایران را وادار به پس نشینی از جزیره سری کرده و پرچم خود را در جزیره‌های تُنب نصب کند، زیرا منافع استراتژیک این کشور در برابر تهدید روسیه بود و گمان برده بودند شاید روسیه، این جزیره ها را اشغال کند.

دلیل دیگر نگرانی انگلستان، گرایش مظفرالدین شاه و سیاستمداران ایرانی، از جمله امین السلطان صدراعظم ایران به جانب‌داری از روسیه بود. از این رو، بریتانیا برای پیشگیری از دسترسی روسیه به جزیره‌های راهبردی خلیج فارس، در سال ۱۹۰۳ میلادی، به نام شیخ‌های شارجه و راس الخیمه، جزیره‌های تُنب و بوموسا را اشغال کرد.

ایرانیان در درازای سال‌ها، همواره به این اشغالگری‌ها به گونه‌ای نوشتاری رسمی و نیز حضور نظامیان و کارکنان دولت و برافراشتن پرچم ایران در جزیره‌ها و همچنین به روش حقوقی، به ویژه از دیدگاه حقوق بین‌الملل، واکنش نشان دادند، تا آنکه بریتانیا در ۱۶ ژانویه ۱۹۶۸ میلادی تصمیم گرفت خلیج فارس را ترک کند.

مهم ترین دلیل ایران برای بازستاندن جزیره‌های تُنب و بوموسا، حقوق تاریخی ایران بر پایه حقوق بین‌المللی نسبت به آنها بود، زیرا جزایر تا آخر سده ۱۹ میلادی، در حاکمیت ایران بود.

در اسناد و مدارک دولت بریتانیا، شامل گزارش‌ها و انتشارات رسمی، نقشه‌های رسمی و نیمه رسمی که از سوی وزارتخانه‌های جنگ و وزارت خارجه و همچنین نیروی دریایی دولت انگلیسی هند و شرکت هند شرقی تا سال ۱۹۰۲ میلادی تهیه شده، تعلق جزایر تُنب و بوموسا به ایران، مورد تایید قرار گرفته است.

در سال ۱۸۸۶ میلادی، نقشه ایران به دستور وزیر امور خارجه بریتانیا در وزارت جنگ این کشور تهیه و نسخه‌ای از آن تقدیم ناصرالدین شاه قاجار شد. هنگامی که شاه، جزایر تُنب و بومسا را در نقشه به رنگ ایران دید، گفت که به شهادت بریتانیا، این جزیره‌ها بخشی از ایران است. وزیر مختار بریتانیا که نقشه را به شاه پیشکش کرده بود، در برابر سخنان شاه سکوت اختیار کرد.

بریتانیا نه تنها هیچگونه اعتراضی درباره تفسیر ناصرالدین شاه از نقشه نکرد، بلکه این نقشه ۲ بار دیگر نیز در سال‌های ۱۸۹۱ و ۱۸۹۸ میلادی چاپ شد. در این چاپ‌ها نیز تغییری در رنگ جزایر داده نشده بود.

پس از ۶۸ سال تلاش دولت ایران برای بازگرداندن جزیره‌ها، سرانجام در سال ۱۹۷۱ میلادی انگلستان پذیرفت، که در چهارچوب توافق‌های قانونی و بستن پیمان ویژه، این جزیره‌ها به ایران بازگردانده شود.

در آن زمان دولتی به نام امارات‌ متحده ‌عربی وجود نداشت و انگلستان سرپرست یا قیم امیرنشین‌های شارجه و راس الخیمه بود و بازگشت جزیره‌ها به ایران، قانونی و بر پایه حقوق بین‌الملل بوده است.

از همین رو، امارات‌ متحده ‌عربی، به گونه قانونی نمی‌تواند ادعای سرزمینی را داشته باشد که پیش از موجودیت یافتن دولت امارات، به شیوه قانونی به ایران بازگردانده شده است، یعنی کار جزیره‌های مورد ادعا، پیش از تشکیل امارات به گونه قانونی روشن شده است.

بر پایه سازش به دست آمده، ایران می‌توانست در اجرای یادداشت تفاهم ۲۵ نوامبر ۱۹۷۱ میلادی/ چهارم آذر ۱۳۵۰ خورشیدی، حاکمیت خود را در جزایر سه گانه از سر گیرد.

۲ روز پیش از پایان زمان پیمان تحت الحمایگی بریتانیا با شارجه و راس الخیمه در ۳۰ نوامبر ۱۹۷۱ میلادی/ ۹ آذر ۱۳۵۰ خورشیدی جزیره‌های بوموسا، تُنب بزرگ و تُنب کوچک پس از ۶۸ سال از اشغال بیرون آمده و به میهن بازگردانده شد.

در درازای ۵۳ سال گذشته، پس از انتقال قانونی جزایر سه گانه به ایران، در دسامبر ۱۹۷۱ میلادی، یاسر عرفات به نمایندگی از فلسطینی‌ها، عراق، لیبی و یمن شکایتی علیه ایران، به سازمان ملل متحد ارائه کردند که شورای امنیت سازمان ملل متحد پس از بررسی، این شکایت را بی‌ اعتبار دانست و رد کرد.

پس از این گام، مهم‌ترین واکنش عرب‌ها نسبت به جزایر سه گانه به جنگ عراق علیه ایران باز می‌گردد که صدام حسین در ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ خورشیدی، در برابر مجلس ملی عراق پیمان‌نامه ۱۹۷۵ میلادی خود با ایران را باطل اعلام کرد و در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ خورشیدی، یورش نظامی خود را به ایران آغاز کرد و در پنج مهر ۱۳۵۹ یکی از شرایط سه گانه پایان جنگ را افزون بر جداسازی خوزستان و حاکمیت کامل بر اروند رود، واگذاری جزیره‌های تُنب و بوموسا به عرب‌ها عنوان کرد.

در ۳۱ مرداد ۱۳۷۱ خورشیدی، آوریل ۱۹۹۲ میلادی، که مسوولان ایرانی از پیاده شدن بعضی افراد در جزیره بوموسا جلوگیری کردند، کوشش‌های دیپلماتیک تازه‌ای در این زمینه آغاز شد.

به منظور حسن اجرای یادداشت تفاهم درباره جزیره بوموسا، ایران و امارات‌ متحده ‌عربی که عهده‌دار امور خارجه شارجه است، از ۲۷ شهریور ۱۳۷۱، به گفت و شنود پرداختند که در مهرماه، این گفت و شنودها به هیچ نتیجه ای متوقف شد. از آن زمان، این موضوع هر از گاهی در نشست کارشناسان سازمان‌های منطقه‌ای مطرح شده و مقام‌های عربی به آن پرداختند.

از دیدگاه ایران، دشواری‌های اجرای یادداشت تفاهم درباره بوموسا را می‌توان از راه گفت و شنود با امارات‌ متحده ‌عربی برطرف ساخت، ولی امارات و دیگر کشورهای عربی، بایستی بدانند و بپذیرند که جزایر سه گانه، همواره جز لاینفک خاک ایران بوده و خواهد بود و هرگونه ادعایی علیه تمامیت ارضی ایران مردود و محکوم است.

بنابر نگرش دولت ایرنا، اشغالگران بریتانیا در سال ۱۹۰۳ میلادی حق حاکمیت به زیان ایران پدید نیاورده اند. همچنین سازش سیاسی ۱۹۷۱ میلادی با بریتانیا، کشمکشی ارضی بر سر جزیره‌های ایرانی را، که انگیزه رویارویی با آن دولت شده بود، برای همیشه برطرف کرده است.

جزایر سه گانه بوموسا، تُنب بزرگ و تُنب کوچک بخش لاینفک ایران زمین بوده و خواهد بود و استفاده از مفاهیم و گزاره‌های انحرافی یا تکرار ادعاهای نادرست و گمراه کننده در مورد این بخش مهم از سرزمین ایران هیج تغییری در واقعیت امر ایجاد نمی‌کند.

به تازگی اتحادیه اروپا و شورای همکاری کشورهای حاشیه خلیج فارس در بند پایانی بیانیه‌ای مشترک، ادعاهای بی اساس گذشته را در مورد این جزایر سه گانه ایرانی تکرار کردند.