تهران- ایرنا- تسخیر لانه جاسوسی به‌عنوان یک رویداد دراماتیک پرلایه می‌تواند منبع بسیار مناسبی برای تولیدات سینمایی باشد. اتفاقی که البته تا امروز چندین نمونه را به خود دیده اما عظمت این واقعه و جریان‌سازی مهیبی که حول این رستاخیر فرهنگی به وقوع پیوست، این انتظار را موجه می‌کند که تولیدات باکیفیت بیشتری در این حوزه ساخته شود.

به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، تسخیر لانه جاسوسی که به انقلاب دوم تعبیر شده، جریان‌سازی‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پررنگی را در طول بیش از ۴ دهه رقم زده است. چنین رخداد مهمی با این میزان جریان‌سازی در ابعاد بین‌المللی، منبع پرباری برای تهیه خوراک‌های فرهنگی است اما با نگاهی به سبد تولیدات این حوزه مشخص می‌شود که حداقل در سینما، یک بی‌توجهی غیرعمد صورت گرفته است که سبب شده تا روایت‌های سینمایی چندانی از این جریان پررنگ نداشته باشیم.

در تمام این سال‌ها البته تلاش‌های محدودی در این زمینه صورت گرفته که ازجمله آنها می‌توانیم به فیلم «طوفان شن» و سریال «نفوذ» جواد شمقدری، مستند «انقلاب دوم» مجید ذوالفقاری، «۴۴۴ روز» محمد شیروانی و تله‌فیلم «تخت‌جمشید» اشاره کنیم اما قدرمسلم آن‌که به استثنای «طوفان شن» و «انقلاب دوم»، آثار دیگر نتوانستند ابعاد دقیق و درستی از این رویداد بزرگ را به تصویر بکشند.

سریال «نفوذ» به کارگردانی جواد شمقدری

بازسازی سینمایی این رویداد، به‌نسبت وقایع مشابه، پروداکشن آن‌چنان عظیمی را طلب نمی‌کند و مشمول هزینه‌های گزاف چشم‌گیر نیز نمی‌شود

این راندمان در شرایطی به دست آمده که تولیدات سینمایی در عمده بزنگاه‌های تاریخی، با فراوانی و تکثر مضمونی خوبی مواجه هستند و سبب شدند تا روایت‌های متعددی از آن واقعه در دست باشد. مانند انقلاب اسلامی، فتح خرمشهر و... اما جای خالی آثاری درخور برای تسخیر لانه جاسوسی بسیارخالی است.

وقتی هالیوود، «آرگو» را در مرز روانی جنون‌آوری پخش کرد، این انتظار وجود داشت که در پی وعده‌های بسیاری از سینماگران و مدیران سینمایی مبنی بر ارائه پاسخی قدرتمند به این فیلم، اثری در شان ابعاد و بزرگی این اتفاق ساخته شود اما این تدبیر رخ نداد تا مهم‌ترین سند تصویری از واقعه ۱۳ آبان ۵۸، همان روایت‌گری باشد که در «آرگو» به تصویر کشیده شد و اکنون هر فردی که بخواهد راجع آن اتفاق، اطلاعات بصری سینمایی به دست بیاورد، فیلم بن‌ افلک یکی از اصلی‌ترین منابعش خواهد بود.

بنابراین باید بپذیریم که در این عرصه، نه‌تنها مرتکب کم‌کاری عجیبی شدیم بلکه کنش‌گری هوشمندانه‌ای نیز انجام نداده‌ایم. یعنی علیرغم نیشگون محکمی که «آرگو» به ما زد و ترکش‌های این نیشگون تا مدت‌ها نقل محافل مختلف فرهنگی و سیاسی کشور بود اما باز هم حرکت درخوری در این حوزه شکل نگرفت تا ما این‌چنین نسبت به یکی از بزرگ‌ترین اتفاقات دنیای معاصر خود منفعلانه عمل کنیم.

اعجاب این اهمال زمانی بیشتر می‌شود که بدانیم بازسازی سینمایی این رویداد، به‌نسبت وقایع مشابه، پروداکشن آن‌چنان عظیمی را طلب نمی‌کند و مشمول هزینه‌های گزاف چشم‌گیر نیز نمی‌شود بنابراین اینجا محل پرسش است که چطور سینماگران و حتی مدیران سینمایی ما که در قبال اتفاقی با پروداکشن‌های بزرگ، چندین کار باکیفیت انجام داده‌اند، حالا در برابر رخدادی چون تسخیر لانه جاسوسی، این‌گونه عمل می‌کنند.

عجیب‌تر آن‌که بازوهای دولتی فیلمسازی کشور نظیر فارابی، اوج، حوزه هنری و... نیز که تاکنون فیلم‌های بیوگرافی و تاریخی از اتفاقات ۴۵ سال اخیر کشور به تولید رسانده‌اند، چگونه در برابر این اتفاق مهم و سرشار از بار داستانی، که می‌تواند در ابعاد بین‌المللی مخاطب داشته باشد، این‌چنین دچار بی‌دقتی شده و به سراغ این سوژه جذاب و گیرا نرفته‌اند.

«طوفان شن»

بنابراین مطالبه‌ای جدی وجود دارد که طی آن، مدیران سینمایی کشور باید یک برنامه‌ریزی دقیق برای ورود قدرتمندانه به این بیگ‌پروداکشن استراتژیک داشته باشند. باید یک تیم قوی، فیلمنامه دقیقی برای این سوژه بنویسد و کارگردانی مسلط نیز برای این کار در نظر گرفته شود تا این سوژه فراگیر، این‌چنین بکر باقی نماند. این خط فکری اکنون می‌تواند به‌عنوان یکی از نخستین مطالبات جدی از ریاست جدید سازمان سینمایی مطرح باشد.