به گزارش ایرنا، دیشب -۱۲ آبان- برای مازندرانیها شب یک جشن باستانی و قدیمی بود؛ «تیرماسیزهشو» یا «لالِ شو». جشنی که از سدهها پیش تا کنون در شب سیزدهم آبان خورشیدی با انجام برخی رسوم بومی در روستاهای مازندران برگزار میشود.
ماه آبان تقویم خورشیدی مصادف با «تیرِ ماه» تبری است و شب سیزدهم تیر را مازندرانیها «تیرماسیزهشو» (شب سیزدهم ماه تیر) مینامند. شبی که در آن خانوادهها مانند نوروز و شب چله دور هم جمع میشدند و رسومی را اجرا میکردند. شاخصترین رسم این شب هم حضور شخصیتی به نام «لال» در خانههای اهالی روستا است که با صورتی پوشانده شده و ترکهای در دست، با همراهانش که یک یا ۲ نفر هستند، آیینی نمایشی را اجرا میکند و پیامآور شادی و سلامتی و برکت برای صاحبخانهها میشود.
چند سال است که توجه به این سنت دیرینه در مازندران دوباره بیشتر شده و در یک دهه اخیر هم تقارن آغاز هفته ملی مازندران با این جشن سنتی، سبب شده برنامههایی هدفمند برای ترویج و احیا و شناساندن آن به نسل جدید تدارک دیده شود.
به بهانه آغاز هفته ملی مازندران و پشتسر گذاشتن تیرماسیزهشو، پیرامون این جشن سنتی و باستانی مازندرانیها با علی صادقی، پژوهشگر فرهنگ عامه، نویسنده و روزنامهنگار باسابقه اهل قائمشهر پیرامون این جشن گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
آقای صادقی شما سالها در حوزه فرهنگ اقوام پژوهش انجام دادید و آثار گوناگون به ویژه برنامههای رادیویی تولید کردید. به نظر شما جشنی مانند تیرماسیزهشو را باید برآمده از رخدادهای تاریخی بدانیم یا یک رخداد اجتماعی به حساب بیاوریم؟
مایلم برای ورود به این موضوع به جای نگاه تاریخی، از زاویهای تازهتر به آن نگاه کنیم و از زاویه دیگری به تیرماسیزهشو بپردازم. انسان همیشه به دنبال شادی و نشاط است. در طول تاریخ تلاش کرده تا بهانههای گوناگونی برای ایجاد نشاط و شادی به دست بیاورد تا حال بهتری داشته باشد.
برای بازتر شدن موضوع اشارهای به ویژگیهای بدن انسان میکنم. ما انسانها بدنی بسیار پیچیده و شگفتانگیز داریم. برای ساخت بدن ما هفت «میلیاردمیلیاردمیلیارد» اتم لازم است. هر روز ۱۴ هزار بار پلک میزنیم. بدن ما هر یک ثانیه یک میلیون گلبول قرمز میسازد و هر گلبول قرمز هم ۱۵۰ هزار بار در بدنمان حرکت میکند. اگر رودههای ما را از بدن خارج کرده و باز و پهن کنند ۲۴ متر در هشت متر مربع یعنی به اندازه یک زمین تنیس میشود. ۴۰ هزار کیلومتر رگ خونی در بدن خودمان داریم. همه ما DNA داریم که دفترچه راهنمای بدنمان است. در هر سلول بدن ما یک متر DNA وجود دارد که دهها هزار سال عمر میکند. اگر DNAها را به هم وصل کنیم ۱۶ میلیارد کیلومتر میشود. ۹۹.۹۹ درصد DNA همه انسانها مشترک است. اما همه انسانها با هم تفاوتهایی دارند و حتی دوقلوها هم ویژگیهای مشترک ندارند.
همه ما هر سال هزار بار به سرطان مبتلا میشویم و خبر نداریم. هر روز یک تا پنج سلول بدن ما سرطانی میشود، اما سیستم ایمنی بدن آن را دفع میکند. تقریبا ۱۴۰۰ گرم مغز داریم که ۸۰ درصدش آب و بقیه چربی و پروتیین است. همین مغز ما ۲۰ درصد انرژیمان را میگیرد. ما حتی وقتی جایی آرام نشستهایم و کاری نمیکنیم مغزمان در ۳۰ ثانیه به اندازه ۳۰ سال فعالیت تلسکوپ فضایی هابل اطلاعات پردازش میکند. فقط یک قسمت از مغز ما به اندازه یک دانه شن ظرفیت یک هارد را دارد که تمام فیلمهای سینمایی تاریخ در آن ذخیره شود.
بدن ما ۶۰۰ ماهیچه دارد. ۴۰ درصد بدن ما ماهیچه است و ۴۰ درصد انرژی ما را ماهیچهها مصرف میکنند. دست ما ۲۹ استخوان، ۱۷ ماهیچه، ۲ شریان اصلی، سه عصب بزرگ و ۴۵ عصب دیگر دارد که همه با هم هماهنگ هستند. ۵۰ ماهیچه کار میکنند تا غذا از دهان به معده برسند. قلب ما روزی ۱۰۰ هزار بار میتپد و هر ساعت ۲۶۵ لیتر خون را پمپاژ میکند. ما اصلا خبر نداریم که در بدنمان چه اتفاقی میافتد.
این بدن با همه این شگفتیها به شادمانی نیاز دارد و بدون شادی و نشاط دچار ضعف میشود. شواهد زیادی وجود دارد که شادی و سلامت با هم در ارتباط هستند. یعنی هر چه انسان کمتر غصه میخورد بیشتر عمر میکند و از زندگی هم لذت بیشتری میبرد. افرادی که شادتر هستند راحتتر بر دردهای خود غلبه میکنند. یعنی اینکه میگفتند خنده بر هر درد بیدرمان دواست پشتوانه علمی دارد. اینها را گفتم که بگویم اگر درباره تیرماسیزهشو به گفتوگو نشستهایم، در اصل کلیدواژه اصلی گفتوگوی ما همین «شادمانی» است.
منظور شما این است که همه آن اجزای پیچیده بدن ما به همین عنصر مهم نیاز دارند و به شادی و نشاط وابسته هستند.
بله. همینطور است. برای همین انسانها در طول تاریخ به دنبال شادی و نشاط بودند. یکی از کارهایی که نیاکان ما میکردند این بود که بهانههایی برای شادی میساختند. بر خلاف امروزیها که با رفاه و امکانات زیاد شاد نیستند، نیاکان ما در کمترین امکانات و با وجود مشکلات فراوان سعی میکردند راههای شادی را پیدا کنند. یکی از این راهها برگزاری جشنهای بومی بود که در مازندران نمونههای آن را کم نداریم؛ ۲۶ عید ماه، جشن خرمن، چلهشو و همین تیرماسیزهشو که دیشب بود.
این جشن برای مازندرانیها از دیرباز به یادگار مانده است. بعضیها نگاه تاریخی به آن دارند و گروهی هم آن را جشنی بر مبنای اسطورهها توصیف میکنند. شما چه دیدگاهی دارید؟
تیرماسیزه بازماندهای از جشنهای ایران باستان است و خوشبختانه الان در حد یک دورهمی هم که شده در بیشتر روستاهای مازندران برگزار میشود. همانطور که گفتید این جشن را از نظر تاریخی از ۲ جنبه میتوان مورد بررسی قرار داد؛ نخست از نگاه مورخان و دوم هم از دیدگاه اسطورهشناسان.
تاریخنویسان که معروفترینشان ابوریحان بیرونی است بر این باورند پیشینه این جشن به ماجرای تیر انداختن آرش کمانگیر و تعیین مرز ایران و توران برمیگردد. او در ۲ کتاب «التفهیم» و «آثار الباقیه» که همه از همین ۲ کتاب به عنوان مرجع تیرماسیزهشو استفاده کردهاند به این موضوع اشاره کرده است. این یکی از وجوه تسمیه تیرماسیزهشو است. اسطورهشناسها هم میگویند این جشن پاسداشت فرشته آب است.
اما نگاه من صرفنظر از این ۲ نگرش، بر مبنای مسائل اجتماعی است. انسانها برای شاد بودن به بهانه نیاز دارند و برای اینکه شاد باشند باید معیارهایی را در زندگی رعایت کند. یکی از معیارها داشتن سبک زندگی سالم، مثبت و درست است که روستاییان مازندران این سبک زندگی را داشتند. هنوز هم در بسیاری از روستاهای استان ما این سبک زندگی دیده میشود.
معیار دوم داشتن رابطههای محکم و درست با اطرافیان اعم از خانواده و دوستان و همسایهها است. انسان به معاشرت نیاز دارد.
سومین معیار برای شاد بودن، تعریف و انجام پروژههای شخصی است. هر کسی باید برای خودش یک برنامه شخصی داشته باشد. انجام شدن این برنامههای شخصی به آدم احساس رضایت میدهد. کسی که تمام روز را میخوابد و کار خاصی انجام نمیدهد مطمئنا آدم شادی نیست. شاید در ظاهر بخندد و خوشحال هم باشد. اما آن شادی درونی و انگیزهبخش نصیبش نمیشود.
معیار چهارم ارائه خدمات اجتماعی رایگان است. منظورم صرفا کمک مالی به نیازمندان نیست که البته آن هم یکی از موارد مهم است. همه ما بسته به شغل و جایگاه و موقعیت و توانی که داریم کاری را انجام دهیم. این کار میتواند هر کمکی باشد که از دست هر شخصی برای دیگران برمیآید. همه ما میتوانیم این کار را به شکلی انجام بدهیم. اینکه عابری را با ماشینمان به مقصدی که در مسیر ما قرار دارد برسانیم، کاری که از دست ما بر میآید برای کسی انجام دهیم یا به همسایهای در انجام کاری کمک کنیم. مانند فرهنگ کایری که در مازندران مرسوم بود و هنوز هم دیده میشود. این کار هم باعث شادمانی میشود.
به نظر من هر چهار معیاری که نام بردم و به اعتقاد کارشناسان عوامل شادی انسانها است در جشنهای سنتی ما به ویژه تیرماسیزهشو دیده میشود. نیاکان ما این جشنها را برگزار میکردند تا به شادی درونی برسند.
یعنی تیرماسیزهشو را مجموعهای از معیارهای شادیآور برای حال بهتر جامعه میدانید؟
درست است. مانند بسیاری از سنتهای دیگر بومی و ملی مشابهی که داریم. اگر جشن تیرماسیزهشو را با این چهار معیار بررسی کنیم میبینیم که همه این ویژگیها را دارد.
معیار اول یعنی داشتن سبک زندگی سالم و درست در تیرماسیزهشو کاملا مشهود است. سادگی و بیریایی مردم را ببینید؛ مردم سوادکوه باور داشتند که در یک لحظه خاصی از شب سیزدهم آبان تقویم خورشیدی و تیر تقویم تبری همه آبهای جهان راکد میشوند و هر کسی آن لحظه را درک کند هر آرزویی دارد برآورده میشود. این یعنی قدیمها مردم آرزو و رویا داشتند و مثل انسانهای امروز بیرویا نشده بودند. رویاپردازی و آرزو داشتن یکی از معیارهای شاد بودن و زندگی سالم است.
تیرماسیزهشو بهانهای برای افزایش امیدواری به آینده و رفع مشکلات بود. غروب ۱۲ آبان عدهای از جوانان ترکههایی از درخت توت یا انار تهیه میکردند و صورتشان را میپوشاندند و کلاه بر سر به خانه مردم میرفتند. «لال» بدون این که حرفی بزند با ترکهاش اعضای خانواده را نوازش میداد. ترکه را به درخت بیبار، زن نازا، دختر دم بخت، افراد بیمار و حتی حیوان خانگی میزد تا اتفاقهای خوب رقم برای آنها بخورد.
آخر کار هم ترکه یا همان «لال شیش» را بالای خانه میگذاشتند. «لال» پیامآور تندرستی و رفع بلا بود. حرفی هم نمیزد. یک یا ۲ نفر همراه با نام «لالمار» هم داشت که هدایای مردم به «لال» را جمعآوری میکردند و شعر ویژه این شب را میخواندند.
معیار دوم که داشتن رابطههای محکم و معاشرت اجتماعی بود هم کاملا برجسته در تیرماسیزهشو دیده میشد.
بله. در خانهها سفره سیزدهی پهن میکردند. سفره را با خوراکیهای مختلفی مثل میوههای جنگلی فصل مانند ولیک و کنس، شیرینیهای خانگی مثل پیسهگنده، کماج، بشتزیک، عسلحلوا و خوراکیهای دیگری مانند گندم برشته و گردو و انار پر میکردند و مثل نوروز دور سفره مینشستند تا «لال» برسد و برنامهاش را اجرا کند.
روابط خانوادهها در گذشته پررنگ و محکم بود. در این شب دور همنشینی داشتند و فالهای گوناگون مانند فال گردو، فال سنجاق، فال انار و حتی فال حافظ میگرفتند. آوازی میخواندند و لَلِهوایی مینواختند. فالها و شعرها را بسته به نیتهایی که داشتند تعبیر میکردند.
معیار سوم شادی، داشتن پروژههای شخصی بود. تیرماسیزهشو یک مناسبت بومی است که سالی یک بار برگزار میشد و برای برگزاریاش به انجام تدارکات مختلفی نیاز بود. برای خانمها آماده کردن خوراکیهای این شب پروژهای شخصی بود. اگر قرار بود در خانه تیرماسیزه برگزار شود باید کارها را انجام میدادند.
مردها در قسمتهایی از معابر مشعل روشن میکردند. جوانها برای برگزاری مراسم «لال شیش» در تکاپو بودند. دختران دم بخت در این روز فالگوش میایستادند و نیتهای خود را به آنچه میشنیدند ارتباط میدادند و تعبیر میکردند. همه این کارها باعث میشد که یک مناسبت در یک جامعه محلی پیش برود و در نهایت همه از انجام شدن آن احساس رضایت میکردند.
معیار چهارم که خدمات اجتماعی رایگان بود را هم میشود در تیرماسیزهشو دید. خانوادهها و همسایهها به این مناسبت بخشی از شیرینیها و میوههایی که تهیه کرده بودند را به همدیگر میدادند. خانواده تازهدامادها هدیهای را با نام سیزدهی برای خانواده عروس میفرستاد و آنها هم در ازایش هدیهای میفرستادند.
جوانها بدون چشمداشت نقش «لال» و «لال مار» را بازی میکردند و خانه به خانه میرفتند تا پیامآور شادی و رفع بلاها شوند. صاحبخانهها هم در ازای این حضور و فعالیت به آنها انعام و هدیه میدادند. حتی در بعضی دورهمیهای این شب خانمها کارهایی مانند پنبهزدن را دور هم انجام میدادند. همه این کارها نشانههایی از همان خدمات اجتماعی رایگان را در خود دارند.
با این حساب به تیرماسیزهشو و سایر جشنهای بومی مشابه باید بیشتر با نگاهی اجتماعی بنگریم.
به هر حال این جشنها بهانههای بهتر شدن حال جامعه بودند که از گذشتگان به ما رسیدهاند. صرفا جشنی برای خوردن تنقلات و شیرینیها نبودند. بلکه حاوی پیامهایی هم هستند. همین تیرماسیزهشو یک سری نشانهها دارد. اینکه ابوریحان بیرونی میگوید این جشن به داستان آرش کمانگیر ارتباط دارد، شاید دارد ترکههای «لال» را به تیر آرش تشبیه میکند. شاید «لال» با آن صورت پوشیده شدهاش میخواهد بگوید هوشیار باشید. اما پیام اصل این جشن بومی سنتی مازندرانیها شادی اجتماعی است.
از منظر علمی هم اگر به این جشن نگاه کنیم میبینیم همه اجزای تیرماسیزهشو و جشنهای مشابه آن عامل ترشح انواع هورمونهای شادیآور مثل دوپامین، سراتونین، اکسیتوسین و ملاتونین در بدن ما هستند. تیرماسیزهشو و سایر جشنهای بومی و ملی مشابه یک پیام مشترک دارند و آن هم تقویت امید و افزایش نشاط و شادیآفرینی در جامعه است. همین نکته هم ضرورت حفظ این آیینها در جامعه امروز را بیشتر میکند.