تهران- ایرنا- همسر شهید «منصور عاشوری» معتقد است قبل از این که شهادت نصیب کسی شود، خدا توفیق همسری شهید را به بانویی می‌دهد که بتواند آزمایش‌های الهیِ بعد از شهادت را تحمل کند. 

به گزارش خبرنگار معارف ایرنا بیست و دومین دیدار نمایندگانی از جامعه قرآنی در آستانه سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) در کانون قرآن و عترت فدک نورالزهرا(س) در کوی نصر معروف به گیشا برگزار شد و فاطمه صادقی همسر شهید منصور عاشوری در این برنامه به بیان خاطراتی از همسرش پرداخت؛ خاطراتی تلخ و شیرین از دوران جنگ تحمیلی و تخت بیمارستان.

شهید عاشوری که متولد ۱۳۳۸ در دامغان بود، از همان ابتدای تاسیس سپاه، لباس سربازی امام زمان(عج) را به تن کرد و تقریبا همیشه یا جبهه بود یا ماموریت و به گفته همسرش از کربلای یک تا کربلای ۱۰ در جبهه های جنگ حضور داشت که در سال عملیات کربلای دو و کربلای پنج شیمایی شد و در سال ۷۴ بر اثر جراحت های شیمایی به شهادت رسید.

خانم صادقی گفت اوایل سال ۶۰ بود که با منصور ازدواج کرد و امام خمینی (ره) خطبه عقد آنان را خوانده بود. او دو سال هم جماران بود و با این که ۲۰ سال از زمان شهادتش می گذرد ولی هنوز دوستانش می گویند که او یک نمونه بود.

فاطمه صادقی؛ همسر شهید

این همسر شهید گفت: ما همیشه در کنار منصور راحت بودیم. البته او همیشه یا جبهه بود یا ماموریت بود و مرخصی هم نمی آمد. چون مسئولیت حفاظت لشکر ۲۷ محمدرسول الله(ص) را به عهده داشت. با این که امکانات بیشتری در مقر در اختیار همسرم بود ولی هیچوقت از آن امکانات استفاده نمی کرد. مثلا گاهی دو هفته بعد از عملیات ها زنگ می زد در حالی که دسترسی به تلفن و بی سیم داشت و اگر می پرسیدم چرا «زودتر تماس نگرفتی»، می گفت «ما با بقیه رزمندگان هیچ تفاوتی نداریم. هر وقت همه رزمندگان به خانواده های خود اطلاع دادند، من هم سلامتی خودم را اطلاع می دهم».

خانم صادقی گفت که همسرش تا سال ۷۲ در سپاه قدس مشغول بود و اواخر شهریور ۷۴ عوارض شیمیایی او شدت پیدا کرد و سرانجام در دوم آبان سال ۷۴ به شهادت رسید. او گفت که منصور از دوران ابتدایی در مدرسه و مسجد محل قرآن می خوانده و در اواخر جنگ که منزل خود را به سعادت آباد برده بودند و آنجا یک بیابانی بود که نه مسجد و درمانگاهی داشت و نه مدرسه و امکاناتی ولی در منزل برای کودکان و نوجوانان کلاس قرآن می گذاشت و زمانی که قرار بود بخشی از زمین ها را به تبدیل پارک کنند، پیشنهاد تاسیس یک مسجد را داد که در اوایل یک چادر زدند و بعدها سوله نصب کردند که ختم شهید نیز در همان سوله برگزار شد.

او گفت که این شهید هیچ وقت دوست نداشت کسی از او تعریف کند و زمانی که این ویژگی های شهید را بیان می کرد، نمی دانم به شوخی یا جدی گفت که «شاید الان هم روحش در این جلسه ناراحت شود که از او تعریف می کنم».

خانم صادقی از حجاب به عنوان بزرگترین میراثی همسر و برادر شهیدش یاد کرد که همواره از آن حفظ و حراست می کند؛ به ویژه با توجه به این که همسرش همواره غیرت به خرج می‌داد و برادرش حمیدرضا صادقی هم در وصیت‌نامه خود خطاب به او تأکید کرده بود که «خواهرم تو را سفارش می‌کنم به رعایت حجاب اسلامی تحت هر شرایطی.»

در دیدارهای جامعه قرآنی با خانواده شهدا کمتر تلاوتی از آنان به یادگار مانده و این شهید هم جزو همان قاریانی است که نوار تلاوتی ندارد به جز یک تلاوت نیم دقیقه ای که آن هم از روی نوار کاست پیاده شده است ولی شاید فیلم آخرین روزهای این شهید بر روی تخت بیمارستان یکی از یادگارهای هایش برای خانواده و دوستانش باشد. از نادر عاشوری سه فرزند به یادگار مانده است؛ یک دختر و دو پسر که آن ها هم اهل قرآن هستند و اگرچه مشغله های کاری فرصتی برای آنان باقی نمی گذارد ولی با قرآن مانوس هستند و یکی از آنان که شغل وکالت دارد، حافظ چند جزء از قرآن است.

یکی از خاطرات جالب همسر شهید عاشوری، صحبت های نادر در مراسم خواستگاری بود که سخن خود را با آیه ۳۴ سوره نساء را خوانده بود؛ آیه «الرجال قوامون علی النساء» و برخی در همان زمان تعجب کرده بودند که چرا شهید این آیه را تلاوت کرده است که منظور شهید از بیان این آیه به اعتقاد برخی تاکید بر مساله غیرت و عفت و اهمیت این موضوع بود ولی برخی برداشت دیگری داشتند.

خانم صادقی گفت که همسرش به قدری به احکام دینی اهمیت می داد که طبق نظر امام خمینی(ره) درمورد بلاد کبیره بودن تهران، نمازش را جمع می خواند. یعنی یک بار نماز خود را شکسته می خواند و یک بار کامل. در منزل هم نماز را با خانواده به جماعت برگزار می کرد و می گفت «ثواب نماز جماعت به قدری زیاد است که حتی دو نفر هم باشند، خدا پاداش می دهد».

او خاطره ای هم از سوریه گفت که همسرش ۳۰ نسخه قرآن جیبی از سوریه خریده بود تا به شاگردانش بدهد و از همسرش خواسته بود تا قرآن ها را به تهران ببرد ولی دزدها به اتوبوس دستبرد زده و قرآن ها را هم دزدیده بودند. هنگامی که منصور خبر دزدیده شدن قرآن ها را شنید، اشک می ریخت و می گفت «من به شاگردهایم قول داده بودم که قرآن عثمان طه می آورم.»

این همسر شهید که برادرش در دوران دفاع مقدس توفیق دریافت مدال شهادت را داشته، گفت که در واحد شاهد منطقه دو آموزش و پرورش مشغول به کار است و به قدری نسبت به پدران و مادران شهیدان ارادت دارد که حتی حاضر است افتخار خدمتکاری آن ها را داشته باشد. او که معتقد است خون شهدا این مملکت را تاکنون حفظ کرده، به ۲۵ آذر مصادف با ۱۳ جمادی الثانی و سالروز وفات حضرت ام البنین و روز تکریم مادران و همسران شهدا اشاره کرد و گفت در اداره برنامه هایی داریم تا دیداری با مادر یکی از شهدا داشته باشیم.

خانم صادقی معتقد است که خدا، اول همسر شهید را انتخاب می کند و بعد شهید را. یعنی اول کسی را انتخاب می کند که بتواند از پسِ مشکلات بعد از شهادت شهید برآید و آنگاه آن شهید را انتخاب می کند و این را هم گفت که «تلاش کرده ام و وظیفه خود را انجام داده ام». او گفت که پدر شهید قبل از همسرش فوت کرده و الحمدلله مادر شهید در قید حیات است ولی در دامغان زندگی می کند.

حمیدرضا صادقی برادر خانم صادقی بود که این خواهر و برادر یک سال با هم تفاوت سنی داشتند و درحالی که خانم صادقی هنگام پیروزی انقلاب ۱۴ ساله بوده، برادرش حمیدرضا که ۱۵ ساله بوده، یک پایش در هیات و مسجد بوده و یک پایش هم در بسیج. خواهر این شهید گفت: برادرم عاشق مسجد و هیات و جزو ارتش ۲۰ میلیونی بود. اگرچه از کودکی لکنت زبان داشت ولی در این فعالیت ها همیشه حضور داشت. ۲۲ سال داشت که شهید شد.

وی گفت که یک بار خودروی رزمندگان به روی مین رفت و همه سرنشینان شهید شدند ولی او از ناحیه کمر مجروح شد. او ۲۰ روز بعد از ازدواجش عازم جبهه شد. به دلیل تصادفی که با موتور کرده بود و آسیبی به کمرش رسیده بود، باید دائما یک کمربند فلزی می بست ولی یک روز آن روز را باز کرد و گوشه ای انداخت و گفت «تا پیش دکتر دکترها نروم، خوب نمی شوم».

این خواهر شهید گفت که پدرش پس از شهادت برادرش سکته کرد و بعد از چند سال هم به دیار باقی شتافت و مادرش هم عاشق او بود و حمیدرضا هم عاشق مادرش.

دیدار با همسر شهید عاشوری دومین برنامه ای بود که در یک موسسه قرآنی برگزار شد و یکی از برکت های این دیدار، آشنایی با فعالیت های کانون قرآن و عترت فدک نورالزهرا(س) بود. جای رحیم قربانی این خادم قرآنی خالی بود که عزادار مادر همسر خود و رهسپار شهرستان شده بود. البته فضای این جلسه هم در ابتدا و هم در انتها از تلاوت قاریانی همچون محمدرضا برقعی و ابوالفضل قدیانی معطر شد.

محمدرضا برقعی و ابوالفضل قدیانی

همچنین فرصتی دست داد تا با عذرا روشندل مدیر موسسه فدک نورالزهر و پدرش، حسین روشندل به گفت وگو بنشینیم که سال ها در مسجد جعفری خدمت کرده و خاطراتی هم از آیت الله شهید سید ابراهیم رئیسی داشت که بیش از ۱۰ سال امام جماعت آن مسجد بود.