تاریخ انتشار: ۱۵ تیر ۱۳۹۸ - ۱۶:۳۱

تهران- ایرنا- پیشینه آشنایی آلمانی‌ها با ادبیات ایران به سده هفدهم میلادی / یازدهم هجری بازمی‌گردد. آن هنگام که آدام اولئاریوس مترجم یک هیأت سیاسی اقتصادی که به ایران سفر کرده بود، به آلمان بازگشت.

محمد تقی پور در ادامه یادداشت خود در روزنامه اطلاعات می نویسد: وی در سفرنامه‌اش درباره ادبیات کهن فارسی مطالبی نوشت و به این وسیله آلمانی‌ها را با شعر و ادب فارسی آشنا کرد و آنگاه گلستان را در ۱۶۵۶ و سپس بوستان را در ۱۶۹۶ به آلمانی ترجمه کرد. در بخش نخست نوشتار حاضر که از «دانشنامه حافظ و حافط‌پژوهی» برگرفته شده، با چند تن آلمانی‌زبان که نقش مهمی در شناساندن ادبیات فارسی و خاصه حافظ داشته‌اند، آشنا شدیم؛ همچون: رویچسکی، یوزف فون هامر پورگشتال و گوته. بخش قبلی در ماه گذشته به چاپ رسید. با پوزش از وقفه پیش آمده، ادامه مطلب تقدیم می‌گردد.

گوته قبل از آشنایی با حافظ، با ترجمه گلستان (۱۷۹۲) به قلم هردر (۱۷۴۴۱۸۰۳ م)، ترجمه لیلی و مجنون (۱۸۰۸) هارتمان و غیره آشنا شده بود؛ اما آشنایی با حافظ به گونه‌ای بر او تأثیر گذاشت که مابقی عمرش را صرف مطالعه در این زمینه کرد. او برای شناخت بهتر حافظ که نزد او بازنمود مفهوم «شرق» تلقی می‌شد، خود را بیش از پیش به شرق مشغول داشت و خواندن تمامی منابع قابل دسترس را آغاز کرد. از این میان می‌توان سفرنامه‌های پیترو دلاواله، اولئاریوس و کتاب تاریخ ادبیات ایران اثر پورگشتال و نیز نخستین مجله تخصصی شرق‌شناسی را که به زبان آلمانی هامر پورگشتال و دانشمندانی دیگر به چاپ می‌رساندند، نام برد. یکی دیگر از منابع مورد استفاده گوته که از ارزشی والا برخوردار است، کتاب «تأملاتی درباره آسیا» ست که سیاستمدار پروسی، هاینریش فریدریش فون‌دیز (دیتس) به رشته تحریر درآورد. گوته در این مجموعه از جمله با «قابوسنامه» آشنا شد. «دیوان شرقی» محصول مشغولیت ذهنی گوته با این منابع بود که در هیأت نهایی‌اش دیگر منحصر به حافظ نماند، بلکه تمامی آنچه را در بر دارد که ممکن بود ذهن گوته از شرق ایرانی و اسلامی تأثیر بپذیرد. با این حال، حافظ به عنوان نخستین انگیزه تألیف دیوان گوته در محور اصلی باقی می‌ماند.

گوته بخشهای نخست این مجموعه را «حافظ» می‌نامد و عنوان کنونی «دیوان» را بعدها برمی‌گزیند. حافظ تنها شاعری است که فصلی از این مجموعه به نام اوست. از حافظ بیش از هر شاعر دیگری در اثر گوته سخن می‌رود و کسی نیست که این‌چنین مورد تحسین گوته قرار گیرد: «حافظا، این چه جنون است، [آرزوی] با تو یکسان بودن؟» با این حال، «گوته در آواز بلبل شیراز [حافظ] تصویر خودش را می‌دید. گاهی احساس می‌کرد روحش در کالبد حافظ و در مشرق‌زمین زیسته است». او و حافظ لذت‌های زمینی مشابه، شور و شوق معنوی، سادگی کلام و عمق معنایی، جامعیت و وسعت اندیشه همانندی داشتند، هر دو آنها شأن و منزلت خود را در برابر فاتحان بزرگ زمانه حفظ کردند و توانستند در روزگار آشوب‌زده با تحمل سختی‌ها به شعر بپردازند. افزون بر این، گوته خود را با حافظ در عرفان، عشقبازی، و در نبرد با «خرقه‌پوشان»، «زاهدان»، «عالم‌نمایان»، «نیمه‌انسان» ها و «راهبان بی‌خرقه و دستار» هم سهیم می‌یابد و همچون او از دست «زاهدان ظاهرپرست» فریاد می‌کشد و مانند حافظ رنجاندن دیگران را تنها گناه انسان می‌داند. «بازی نیم‌شوخی و نیم جدی با مفاهیم دینی که در برخی اشعار حافظ هست، همانند خود را در دیوان غربی شرقی گوته می‌یابد».

دیوان غربی شرقی گوته به دو بخش متمایز از یکدیگر تقسیم می‌شود، بخش نخست مشتمل بر شعرهایی است که گوته به تقلید از سعدی در دوازده «باب» یا «کتاب» گردآوری کرده است بخش دوم یعنی قسمت نثر را موضوع‌های تاریخی و فرهنگی و مذهبی در بر می‌گیرند. ترتیب باب‌های دیوان از این قرار است:

باب نخست: «مغنّی‌نامه کتاب شاعر»، شعرهایی درباره شرق، اشاره به ایران و زادگاه حافظ و شیراز، بیان عشق و شراب به عنوان سه موضوع اصلی شعر، نگرش مختصری به موضوع و مطلب بابهای آینده و شعرهایی به یاد حافظ.

باب دوم: «حافظ‌نامه کتاب حافظ»، شعرهایی در ستایش حافظ و درباره عشق و عرفان او، شعری به تقلید از غزل و توضیح فرم غزل در آن شعر.

باب سوم: «عشق‌نامه کتاب عشق»، درباره عشق و شیوه عشق‌ورزی با توجه به الگوی شرقی، اشاره به لیلی و مجنون.

باب چهارم: «تفکرنامه کتاب نگرش»، شرح رنج‌ها و نارضایتی‌های شاعر و احساس و تمایل روحی او.

باب پنجم: «رنج‌نامه».

باب ششم: «حکمت‌نامه کتاب مَثل‌ها»، دربارة ضرب‌المثل‌های شرقی و نکته‌های آموزنده آنها.

باب هفتم: «تیمورنامه کتاب تیمور»، که همان‌گونه که از نامش پیداست، در مورد تیمور و شرح جهانگشایی اوست.

باب هشتم: «زلیخانامه کتاب زلیخا»، که از طولانی‌ترین کتاب‌های دیوان است، در بر گیرندة شرح حال داستان عشق گوته و معشوقش است. درد عشق و امید به وصال عاشق و معشوق از جمله موضوع‌هایی هستند که به پیروی از حافظ و داستان یوسف و زلیخا شرح داده می‌شوند.

باب نهم: «ساقی‌نامه کتاب ساقی»، که حکایت از ساقی و ساغر، شاهد و شراب و مطرب دارد. گوته در زمینة مستی و جوانی و عشق، چه عرفانی و چه انسانی، از حافظ بهره می‌جوید و او را سرمشق خود قرار می‌دهد. نام این کتاب تقلیدی از «ساقی‌نامة» حافظ است.

باب دهم: «مَثل‌نامه کتاب پند و اندرز»، که موضوع آن شعرها و پندهای آموزنده است.

باب یازدهم: «پارسی‌نامه کتاب پارسیان»، دربارة ایرانیان باستان و بزرگداشت دین و تاریخ آنهاست.

باب دوازدهم: «خُلدنامه کتاب پردیس»، کتابی است شامل مطالب مذهبی و اسلامی، به‌ویژه دربارة بهشت و جهنم و روز بازخواست.

نکتة قابل توجه اینکه گوته به کتاب‌های دیوان نخست نام فارسی می‌دهد و سپس همان نام را به آلمانی برمی‌گرداند. این شیوة نامگذاری دوبعدی، که در عنوان دیوان نیز به چشم می‌خورد، بیانگر تمایل شاعر آلمانی به ارتباط با ادبیات فارسی است. او سعی دارد از این طریق چهره‌ای تازه به اثر خود بدهد؛ زیرا تا آن زمان آثار نظم و نثر خود را چنین ننامیده بود. این دوازده دفتر از حیث موضوع هر یک به غزلی از غزل‌های حافظ شبیهند و از حیث موضوع مکمل یکدیگرند، همچنان که اشعار هر کدامشان نیز در یک توالی هدفمند، برای یک روایت دوم، و فراتر از هر تک قطعه بستری را می‌سازد و بدین‌سان میدانی فراخ فراهم می‌کند تا شاعر در بیان موضوعات و عواطف گوناگون و پرداختن به زوایای مختلف زندگی از دید فرهنگ شرق و غرب دستی باز داشته باشد.

یادداشت‌ها و بررسی‌ها نیز به تقریب در شصت بخش جداگانه، جنبه‌های گوناگون شرق از تاریخ و ادبیات گرفته تا آداب و رسوم شرقی‌ها را برای خوانندگان غربی مورد بررسی قرار می‌دهد. این یادداشت‌ها با مقاله‌ای کوتاه دربارة ویژگی عبریان و اعراب و ایرانیان آغاز می‌شود سپس نکاتی تاریخی دربارة پیامبر (ص) و خلفا را در بر می‌دارد و بعد از آن فردوسی، انوری، نظامی، مولانا، سعدی، حافظ و جامی را که به اعتقاد پورگشتال بزرگترین شاعران فارسی زبانند، مورد بحث قرار می‌دهد. در مقالات بعدی بیش از هر چیز تحلیلی از کیفیت شعر شرقی در مد نظر گوته است. گوته با خلق این اثر مهمترین گام را در شناساندن حافظ به جهان برداشت و نام حافظ را جهانی کرد. در واقع دیوان گوته کوششی است برای تلفیقی خالقانه از شرق و غرب و بیش از هر چیز تلفیقی از ساختار ذهنی حافظ و گوته و سرانجام تمجیدی بی‌مانند است که نبوغ غرب از نبوغ شرق می‌کند.

روکرت

اما از مکتب هامر پورگشتال، شاعری نابغه در ترجمة ادبیات فارسی نیز ظهور کرد که توانست قرآن کریم، رباعیات خیام، شاهنامه فردوسی، هفت‌پیکر نظامی، دیوان بوستان و گلستان سعدی، مثنوی مولانا و دیوان جامی را به آلمانی ترجمه کند. نام این شاعر و استاد زبان‌های شرقی دانشکدة ارلانگن، فریدریش روکرت (ruckert) بود، همو که در انواع شعر به‌خصوص غزل و حماسه مهارت داشت. او در ۱۸۱۸ به وین آمد و پس از فراگیری زبان‌های عربی و فارسی و مختصری ترکی، به ترجمة مجموعة دلاویزی از غزل‌های مولوی اقدام کرد. در این اشعار دلکش که در ۱۸۳۰ انجام شده‌اند، او نخستین بار طرز «غزل» را در زبان آلمانی به کار برد. سپس آن را در آثار دیگر خود تکرار نمود تا آنجا که این طرز از شیوه‌های معروف و مقبول در ادبیات آلمان گردید. در سال بعد، روکرت اثری به نام «گلهای شرقی» نشر کرد که دربردارندة ترجمة ۴۰ غزل از حافظ به آلمانی بود.

روکرت در دیوان گلهای شرقی بر مبنای پاره‌ای از طبع‌آزمایی‌هایی که پورگشتال در ترجمة اشعار حافظ داشت و همچنین درس‌هایی که خود در زبان فارسی فرا گرفته بود، توانست متجانس‌ترین قالب، یعنی غزل را در زبان آلمانی برای ابیات حافظ پیدا کند. این سروده‌های آلمانی به خوانندة آلمانی‌زبان این امکان را می‌دهد که از همان روح و هماهنگی کامل که بین صوَر خیال برای خوانندة فارسی زبان هنگام قرائت اشعار حاصل می‌شود، بهره‌مند شود. اهمیت گلهای شرقی آن اندازه بود که فرانتس شوبرت (schubert) نیز قطعات زیبایی از آن بسازد.

حافظ همصحبت دیرینه‌ای بود که روکرت از خواندن اشعارش هیچ‌گاه سیر نمی‌شد. او چندین سال بعد از نشر مجموعة مزبور، حدود هشتاد غزل و سی رباعی از دیوان شاعر شیراز را به نظم ترجمه کرد و این ترجمه به گفته آنه‌ماری شیمل، بهترین و معتبرترین ترجمة اشعار حافظ در زبان آلمانی بود. شیمل بر این نکته تأکید می‌کند که: «هیچ‌کس به خوبی روکرت رمز و راز شعر حافظ را درست انتقال نداده است. ما وفادارانه‌ترین ترجمة غزلیات او را مدیون روکرت هستیم.» هرچند این ترجمة نفیس فقط بعد از وفات روکرت و به دست یکی از شاگردان او به طبع رسید؛ یعنی پل دولاگارد که در ۱۸۷۷ ۴۳ غزل و ۲۸ رباعی را به چاپ رساند و ۴۵ غزل دیگر نیزدر سال ۱۹۲۶ توسط هرمان کراین بورگ و رباعیات حافظ نیز در سال ۱۹۴۰ م توسط ویلهلم آیلرس (Eilers) به چاپ رسید. البته ترجمة او را بعضی به دلیل گزینش حروف و واژه‌هایی که متوجه حفظ موسیقی شعر حافظ در ترجمه‌اند، ترجمه‌ای تصنعی تلقی کرده‌اند.

ادامه دارد…