نگاهی بر نامهای بزرگان موسیقی مازندرانی ما را با چهرههایی مواجه میکند که برخی از آنها چشم از جهان فرو بستهاند و برخی دیگر در دوره کهن سالی به سر میبرند و میراث زنده عرصه فرهنگ بومی و موسیقی مازندران محسوب میشوند. چهرههایی همچون اساتید «حسین طیبی»، «احمد محسنپور»، «ارزمون شکارچیان» و «آقاجان فیوجزاده» که هر کدام سهمی در حفظ داشتههای موسیقایی مازندران داشتند و امروز نام و آثارشان به جا مانده و اساتید برجستهای از جمله «محمدرضا اسحاقی»، «نورالله علیزاده»، «فضلالله دهقان» و «ابوالحسن خوشرو» که خوشبختانه هنوز جامعه موسیقی و فرهنگ مازندران از حضورشان بهره میبرند. پاسداشت جایگاه و مقام هر کدام از این بزرگان امری ضروری است و اینکه این پاسداشتها به شکلی هنری و از سوی جامعه موسیقی انجام شود مسئولیتی هنرمندانه.
گروه موسیقی «وارش» اخیراً در انجام این مسئولیت و رسالت هنری-اجتماعی، پس از ماهها تلاش قطعه «بَخون خوشرو» را با صدای «اکبر رستگار» و شعری از «شعبان نادری رجه» ملقب به «کوهیار سوادکوهی» منتشر کرد. قطعه ای که برای نخستین بار در عرصه موسیقی مازندران با پوستر متحرک منتشر شد و نمادهای مختلفی در تنظیم، شعر و طراحی پوستر متحرک آن به کار گرفته شده تا اثر علاوه بر استفاده از موسیقی، با بهرهگیری از نمادها و حرکت آنها، مفاهیم را مد نظر تولیدکنندگان را بیان کند و انتقال دهد.
تنظیم اثر به صورت شورایی و مشورتی توسط اعضای گروه موسیقی وارش شامل یحیی قدیری (لَلِهوا)، محمود بتیار (دوتار) سعید ضیایی (کمانچه)، پارسا موسوی (سنتور)، مجید بتیار (دایره، دهل) و داوود ترزبان (دف، کاخن و کوبهای) به عنوان نوازنده و با همرایی رحیم رستمی، محمد رستگار، اصغر رستگار، نادعلی مظفری، شهریار شایانفر، محسن رضایی و آرش محسنپور انجام شده است.
شروع نوستالوژیک
نکته قابل توجه در این قطعه آن است که مانند بسیاری از قطعات موسیقی مازندرانی صرفاً با یک مقدمه ملودیک آغاز نمیشود و با استفاده از افکتها و فضاسازی متفاوت تلاش کرده تا مخاطب را از نخستین ثانیه وارد فضایی دیگر کند تا سوار بر امواج موسیقی و تصاویر ذهنی، مروری بر زندگی هنری و اثرگذاری آوازخوان شهیر مازندرانی داشته باشد.
موسیقی با صدای کمانچه در فضایی بیابانگونه همراه با وزش باد آغاز میشود و چند ثانیه بعد، صدای چند ضربه بر دهل و پژواک آن در فضا، همین حس را به مخاطب القا میکند که نیازمند اتفاقی از جنس طبیعت و احساس است، اتفاقی که هنرمندانه با طنینانداز شدن صدای خوشرو در همان فضا شکل میگیرد و انگار فریاد انسان امروز از دلتنگی در جهانِ رو به سرمازدگی احساسات را به آسمان میرساند. صدایی که آسمان را وادار به باریدن میکند و شنیدن صدای همین بارش کافی است تا آرامش به فضا برگردد و موسیقی با زخمههای رها شده بر دوتار در جهانِ ذهنی مخاطب جاری شود.
نیم قرن خاطره
انتخاب کمانچه، دوتار، دهل و سنتور برای ورود به دنیای موسیقی، آن هم با بهرهگیری از ملودیهای سوار شده روی الحان موسیقی مازندران، سرعت سفر به دنیای موسیقایی خوشرو را بیشتر میکند.
«بعدِ تِه لَلِه رِ پَنجِه نَزِمبه» (بعد از تو لَلِهوا را نمینوازم) / این قطعه از یکی از آوازهای خوشرو سوار بر موسیقی و آوای لَلِهوا میشود و قطعه به طراوتی از جنس طبیعت باران خورده مازندران میرسد و با تحریری محلی و خاصِ استاد خوشرو، ریزنوازی کوتاه دف موسیقی را روی نتهای یکی از ملودیهای معروف حماسی مازندران قرار میدهد.
انتخاب ملودی «رشید خان» به عنوان پایه اصلی قطعه سبب میشود تا مخاطب در فضایی حماسی-احساسی قرار گیرد تا هم تصویر خوشرو در ذهن بماند و هم حرفِ شاعر و گروه با لحن و بیانی شبیه به آنچه که هنرمند را به آن میشناسند به او تقدیم شود:
بَخون خوشرو بَخون کوتِر نمیره (بخوان خوشرو بخوان تا کبوتر نمیرد)
بَخون تا مشتیِ پرور نمیره (بخوان تا مشتی پروری نمیرد)
تِه خوندِنی رشید خان زنده بونه (تو میخوانی رشید خان زنده میشود)
بخون تا هوژبر سنگر نمیره (بخوان تا سنگر هژبر پا برجا بماند)
شاعر در چهار مصرع هم خوشرو را همچنان جاری در جامعه و موسیقی میداند و هم به نقش خوشرو در حفظ منظومههای بومی مازندران اشاره میکند. نادری رجه به زبانی کاملاً شاعرانه در چند جمله هم به قطعات حماسی اجرا شده توسط خوشرو اشاره کرده و هم آواز او را مایه جان یافتن منظومهها میداند.
بَخوندِسِّی اِفرا چَکُو بَزوئِه / تو خواندی و (درخت) افرا جوانه زد
سوادکوه شِه گیسِه رِ تُو بَزوئِه / سوادکوه گیسوهایش را تاب داد
بَخوندِسِّی گالِش مارمار باهوتِه / تو خواندی و چوپان نوای عاشقی سر داد
عاشق شِه دِلِّ به دِریو بَزوئِه / عاشق دلش را به دریا زد
معجزه شعر
نادری رجه مانند تمام اشعار پر از تصاویر بومیاش، در این شعر نیز تصاویر بومی را کنار هم قرار داده است تا این بار همه را وابسته به خواندن خوشرو بداند و بگوید که تمام اینها با صدای خوشرو خاطره دارند و از آن تاثیر گرفتهاند. او جاری بودن هنر خوشرو در اجزای زندگی بسیاری از بومیان مناطق مختلف مازندران را در ابیات خود روایت میکند.
کوهِ دِبِرارُ تِه دل بیقِرارُ اِسّایی تینارُ سنگِرِ کِنار / تنها و بی قرار کنار سنگری در کوهِ دِبرار (دوبرادر: نام کوهی در سوادکوه) ایستادهای
بِرنوی غِرنوئه، تِه دِل دیم به کوئه، تِه غم بی شِمار / صدای غرش تفنگ میآید، دلت به کوه است و غمهایت بیشمار
هنوز خوشرو را با غمهای بیشمارش رها در منظومههای حماسی بومی منطقه میبیند و تنهایی و رنج کشیدنش در سالهای عزلت فرهنگ بومی برای حراست از موسیقی مازندرانی را به نبرد عیاران مازندران و حفظ سنگر فرهنگ بومی در مبارزه با هجوم مدرنیته تشبیه میکند.
موسیقی برای لحظاتی به پس زمینهای آرام و کمصدا تبدیل میشود و با تحریری از خوشرو، کمانچه شروع به امیری نواختن میکند و جوانه زدن موسیقی مازندران و برقراری آن را نوید میدهد تا دوباره همان موسیقی به صحنه برگردد و خواننده بخواند:
تِه خونِش بوی بِهار دِنِه خوشرو / خواندنت بوی بهاران میدهد
بوی غمِ چاربیدار دِنه خوشرو / بوی رنج چوپانان میدهد
تِه بَخون بَخون و مِه بِرمِه بِرمِه / خواندنهای تو و گریههای من
بوی گوم بَیِه بِرار دِنه خوشرو / بوی برادرِ گمشده میدهد
جاری در زندگی
شاعر باز هم صدای خوشرو را به صدای رنج و اندوه مردم و طراوت طبیعت تشبیه میکند و آن را در اجزای طبیعت و جامعه بومی مازندران جاری میداند. او حتی گریزی به قطعههای حزنانگیز خوانده شده توسط خوشرو در رسای عزیزان از دست رفته و این صدا را مایه آرامش خانوادههای داغدیده بیان میکند.
تِه رِ با دوشِ خوندار اِشناسِمبی / تو را با تفنگ روی شانهات میشناسیم
با تِه «نِمو تَرنِهمار» اشناسمبی / با قطعه» نِمو ترنهمار» ات میشناسیم
اَتّا عُمر بِلبِلِسِّه ساز بَزویی / یک عمر برای خواندن بلبلها ساز زدی
تِه رِ با تِه «نرگیس جار» اِشناسِمبی / تو را با آهنگ «نرگیس جار» ات میشناسیم
وجهه حماسی در صدا و آثار خوشرو آنقدر زیاد است که شاعر باز هم به آن اشاره میکند و پس از آن مستقیم این بار نام قطعههای معروف و خاطرهانگیز را میآورد. از «نِمو ترنه مار» و «نرگیس جار» میگوید و حتی لَلِهوا نوازی خوشرو را، همنوازی برای آوازخوانی بلبلها تعبیر میکند.
تِه دیم گِلِ رو و تِه تن سونِ کوه و دِل اَنگِشت تو و چِش اِفتابِ سو / صورتت روی گل و تنت به سانِ کوه و دلت مثل سرخیِ ذغال پرحرارت و چشمت نور آفتاب
نوم وِرِد زِوُونُ کو تا مازِرونُ اِی جانِ خوشرو / نامت از کوه و ییلاق تا مازندران ورد زبان
اَمِه دِل تِه جائِه، تا دِنیا دِنیائه اِی جانِ خوشرو / دل ما جای توست تا دنیا دنیاست ای خوشرو
قسمت پایانی شعر و قطعه باز هم با کمک گرفتن از طبیعت و بوم مازندران، به استواری و ماندگاری نام خوشرو در آسمان فرهنگ و هنر این سرزمین اشاره میشود و قطعه با صدای باران و تحریری از استاد خوشرو در فضایی احیا شده از شعر و ترانه و خاطره و فرهنگ بومی به پایان میرسد.
کلاژی از شعر، موسیقی و گرافیک
نکته قابل توجه دیگر اینکه سعی شده با استفاده از گرافیکی ساده و مفهومی در قالب پوستر متحرک که تا کنون برای معرفی قطعات موسیقی کمتر دیده شده، بخشی از انتقال مفهوم انجام شود. پوستری که در آن خوشروی عبور کرده از گذر زمان و ۶۰ سال فعالیت جدی هنری، زیر آسمان آبی و زنده و جاری، ایستاده است و کبوترها به عنوان نماد آزادی و رهایی، از دست او برمیخیزند و فراتر از دیوارها و در آسمان باز شده آوای او را منتشر میکنند. دیواری از جنس فراموشی فرهنگ که خشتهای آن با دستان خوشروها برداشته شدهاند تا آسمان آبی فرهنگ و موسیقی بیشتر به چشم بیاید و کبوترها آزادانهتر در این آسمان پرواز کنند.
بَخون خوشرو، علاوه بر تنظیمی هدفمند و اجرایی اثرگذار، به دلیل قدرت بالای شعر و پرتصویر بودن آن، به کلاژی از تصاویر ذهنی و موسیقیهای خاطرهانگیز اجرا شده توسط استاد خوشرو تبدیل شده است.
خواننده قطعه بخون خوشرو نیز معتقد است که قدرت بالای این شعر از عوامل اصلی مخاطبپسند شدن آن است.
اکبر رستگار در گفتو گو با خبرنگار ایرنا با بیان اینکه بَخون خوشرو، خواندن برای هنرمندی که یک عمر خوانده و صدایش با زندگی مخاطبانش عجین شده کاری دشوار است، گفت: پیشنهاد تولید این قطعه با آقای نادری رجه بود. شعر را در وصف استاد خوشرو سروده بود و پیشنهاد داد که اثری تولید کنیم. من نیز از مدتها پیش مایل بودم به نشانه احترام و قدردانی از استاد خوشرو قطعهای در مورد ایشان به دوستدارانش تقدیم کنم. از اوایل بهمن سال گذشته کار روی شعر را آغاز کردیم و پایان خرداد کار به مرحله انتشار رسید.
وی افزود: اول اسفند ضبط موسیقی را آغاز کردیم و تولید و اجرای قطعه تا نوروز امسال انجام شد. اما برای تنظیم حدود ۳ ماه وقت گذاشتیم. تنظیم قطعه به صورت گروهی انجام شد و همه اعضای گروه برای آن انرژی گذاشتند. ابتدا تصمیمی گرفته بودیم که مانند سایر قطعات به صورت مرسوم یک قطعه بسازیم و منتشر کنیم. اما هر چه جلوتر رفتیم دیدیم نمیتوان صرفاً به نواختن و خواندن بسنده کرد. پر تصویر بودن شعر و عجین شدن گروه با اثر، باعث شد که به فکر انتخاب سناریویی در تنظیم اثر بیفتیم. فضاسازیهای ابتدای قطعه نیز در مرحله تنظیم شکل گرفت و هر چه پیش رفتیم تصاویر مد نظرمان در کار برجستهتر شد.
سرپرست گروه موسیقی تبری وارش درباره تأکید شعر بر خواندن خوشرو، گفت: در مقدمه قطعه میشنویم که با خواندن خوشرو موسیقی به جریان میافتد. در واقع منظور این است که بزرگان ما در عرصه فرهنگ و هنر اگر نباشند چه چیزی خواهیم داشت. به همین دلیل است که در قطعه تأکید میشود بَخون خوشرو.
وی در مورد بازخورد اثر در جامعه و فضای مجازی هم توضیح داد: تا پیش از انتشار اثر نگران این بودم که با توجه به شرایط جسمی استاد خوشرو، ذهنیتی در مورد اثر و حتی استاد ایجاد نشود. هدف ما جاری بودن و سرزنده بودن این چهره بزرگ موسیقی بومی مازندران بود. وقتی نوروز امسال چند ثانیه از اثر را در فضای مجازی منتشر کردم با استقبال کمنظیری مواجه شدیم. انقدر استقبال زیاد بود که از نوروز تا اواخر خرداد دائم از سوی مخاطبان و طرفداران استاد تحت فشار بودیم که اثر چه زمانی منتشر میشود.
به تماشای اندیشهها
این خواننده موسیقی مازندران اظهار داشت: خوشبختانه پس از انتشار هم این استقبال انگیزهبخش بود و ما را به هدفمان که جاری نشان دادن استاد خوشرو بود رساند. بسیاری از مخاطبان این موضوع را بیان کردند که در طول اجرای اثر خوشرو را تماشا کردند و همین به تماشا نشستن برای ما اهمیت داشت. یکی از دلایلی که موسیقی با ویدئو منتشر نشد نیز همین بود که موسیقی تحت تأثیر تصویر قرار نگیرد و خودش تصویرساز باشد و فقط از چند نماد تصویری ساده برای تکمیل این هدف بهره گرفتیم.
رستگار افزود: بَخون خوشرو حکایت نیاز جامعه به وجود این اساتید است. این نیازِ جامعه است که خوشروها و محسنپورها و اسحاقیها و سایر بزرگان ارج نهاده شوند تا جامعه بیشتر به تماشای آنها بنشیند. معتقدم که امروز جامعه از تماشای نگرش این چهرهها محروم مانده است. اگر اساتید درست دیده میشدند و نگاهمان به موسیقی و فرهنگ بهتر بود، در این عرصه این همه چالش نداشتیم.
زندگی یک اسطوره
استاد ابوالحسن خوشرو متولد چهاردهمین روز از دی ماه ۱۳۲۵ است و در روستای ساروکلای قائمشهر به دنیا آمد. به واسطه اینکه پدرش نی مینواخت و آواز هم میخواند، به موسیقی علاقهمند شد و از دوران کودکی نی محلی مازندران یا همان «لَلِهوا» را برای نواختن انتخاب کرد. از اواخر دهه ۳۰ با تشکیل یک گروه موسیقی فعالیت موسیقایی او جدیتر شد و سال ۱۳۴۵ همکاریاش با رادیو مازندران در زمینه موسیقی آغاز شد. سال ۱۳۵۰ گروه موسیقی «روجا» را تشکیل داد و به مرور فعالیتهایش در زمینه موسیقی مازندران بیشتر از گذشته شد. خوشرو از دهه ۶۰ با خواندن منظومههای حماسی مانند «هوژبر سلطون» و «مشتی پروری» جایگاه ویژهای در مردم پیدا کرد و کمکم بر تعداد آلبومهای موسیقی او و کنسرتهایی که برگزار میکرد و همیشه هم مملو از جمعیت بود افزوده شد.
خوشرو برای علاقهمندان به موسیقی مازندرانی یک صدای منحصربهفرد و فراموش نشدنی است، صدایی که گاهی مانند قطعه معروف «نرگیس جار» او دشتِ پر از نرگس میشود و گاهی لابلای تار و پود جاجیمها از عشق میگوید. زمانی در دنیای پرحسرت شاباجیها و طالب و زهرهها از دلتنگی و غریبی ناله سر میدهد و گاهی هم دماوندوار، استوار و با صلابت در حماسه هژبرها و رشیدها و مشتیها جولان میدهد. صدای خوشرو پس از چند دهه خوانندگی و نوازندگی، حالا به دالان موسیقاییِ تاریخ و عشق و دلتنگی و طراوت مازندران تبدیل شده است.
۹۹۲۷