کتاب سوم این مجموعه که از سوی «مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات» چاپ شده به رویدادهای ماه های مرداد و شهریور سال ۱۳۷۵ در استان اصفهان اختصاص دارد.
رویدادها و اتفاق هایی که در بیشتر آنها محور بودن روحانیت این استان از جمله حضرات آیات خادمی، طاهری و فقیه ایمانی به وضوح در اسناد ساواک مشخص است.
در آن ایام «اکبر زاد» استاندار اصفهان است، سرلشگر «رضا ناجی» فرمانده ارشد نظامی و سرتیپ تقوی ریاست ساواک را بر عهده دارد.
بیشتر اسناد و مکاتبات مربوط به شهرها و شهرستان های اصفهان، کاشان، نجف آباد، شهرضا، سمیرم، نطنز، داران، خوانسار، لنجان، تیران و کرون، آران و بیدگل و نایین در این بازه زمانی دو ماهه است.
جالب اینکه در بین این شهرهای بزرگ، نام روستای «اوره» از توابع شهرستان نطنز در اسناد کتاب، چند بار به چشم می خورد که نشان از روحیه انقلابی و مبارزاتی مردم آن روستا و مسافران و گردشگرانش دارد.
سند ۴۷ مربوط به انفجار بمب دست ساز در کنسولگری آمریکا در اصفهان است. انفجاری که باعث می شود سفارت شیطان بزرگ بلافاصله ماموران ویژه خود را برای بررسی و آموزش راهی اصفهان کند. سند ۵۷ مربوط به آتش زدن هتل پل محل استقرار متخصصان آمریکایی از شرکت های گرومن و بل بالگرد است.
صفحه ۱۰۳ کتاب عکس شهید «محمدعلی ذاکر حسین آبادی» بعنوان اولین شهید اصفهان در آن ایام چاپ شده و زیر همان عکس تصویری از تحصن مردمی روبروی منزل آیت الله خادمی منتشر شده است.
این روزها مردم روستاها و شهرها نسبت به فعالیت های حزب شاهنشاهی رستاخیز بی تفاوت شدند. سند ۷۲ مربوط به این موضوع در شهرستان کاشان است. رژیم و اعضای حزب خواستار این هستند که به هر طریقی به ویژه از طریق جراید و رادیو تلویزیون و بالاخص تقویت حزب رستاخیز از تبلیغات ناصواب روحانیون جلوگیری و اقدام های آنان خنثی شود.
جلسات شورای تامین استان اصفهان که با حضور استاندار، فرماندار نظامی اصفهان، رییس ساواک ، ژاندارمری و شهربانی هر هفته برگزار می شود بخش زیادی از اسناد کتاب را فراگرفته است.
سند شماره ۸۳ یکی از این نشست ها را روایت می کند. سرلشگر ناجی در این جلسه پیشنهاد می دهد به طریقی با خانم آیت الله خادمی القا شود که وی برای استراحت موقت مدتی به منطقه خوش آب و هوای دیگری غیر از اصفهان منتقل شود!
«علی اکبر پرورش» و «حسنعلی زهتاب» دو نفر از فرهنگیان اصفهان، در سند ۸۷ بعنوان تحریک کنندگان نزدیک به آیت الله خادمی در منزل وی و محل تجمع مردم معرفی می شوند. تبعید یکی به گرگان و دیگری به مسجد سلیمان در این جلسه پیشنهاد شده است.
همان زمان، فردی بنام بیضایی رییس ساواک وقت سمیرم است. جلسه ای می گیرند و قرار است تحریکات روحانیون افراطی در این شهر را خنثی کنند.
در چند سند کتاب امام خمینی(ره) غیر مستقیم و با واسطه هایی پیام هایی را برای آیت الله خادمی ارسال می کند. آیت الله سید کمال فقیه ایمانی با منزل آیت الله خادمی تماس می گیرد و می گوید: آقا از نجف تلفن کردند که اجازه بدهید نماز و منبر آزاد شود. الان دولت از خدا می خواهد منبر و نماز تعطیل باشد.
یا در سند۱۲۷ امام راحل از آیت الله خادمی می خواهند از مردم بخواهند بازار را باز کنند و شبهای احیای ماه رمضان را برپا کرده، سخنرانان هر چه می توانند از اوضاع بگویند و مردم را بیدار کنند.
پنجم رمضان همان سال رژیم تعدادی از جوانان انقلابی اصفهان را به شهادت می رساند.
آن روزها حکومت نظامی در اصفهان برقرار می شود. تجمع بیش از سه نفر ممنوع است. سرلشگر ناجی می گوید: در حکومت نظامی چطور بیش از ۳ نفر توانسته اند ظاهر شوند و با هم باشند. از سه نفر بیشتر برابر مقررات داقون شوند! (داغون صحیح است)
یکی از واعظان تبعیدی در سمیرم بنام شیخ «علی اصغر معصومی» سخنرانی های تندی کرده است. رییس ساواک دستور می دهند از منبر وی ممانعت شود.
آن روزها مجالس ترحیم شیخ احمد کافی در اصفهان و برخی شهرها هم برپاست و همین محافل نیز محلی برای ابراز مخالفت ها با رژیم و دردسر برای شورای تامین استان اصفهان شده اند.
روستای اوره نطنز چند طلبه قمی با زغال و گچ بر علیه پهلوی شعار نویسی کرده و چندین اعلامیه از امام را توزیع کرده اند. گویا این روستا طبیعت بکر و خوش آب و هوایی دارد که از اصفهان و سایر شهرها به آن تردد دارند و چند نفر طلبه نیز در آن ساکن هستند و کارهای انقلابی می کنند.
در سند دوازدهم آیت الله طاهری بر برپایی نماز در مصلی پافشاری می کند و ساواک این امر را به علت این می داند که مصلی فضای بزرگتری برای حضور عمومی دارد و آیت الله طاهری نیز با تکیه بر همین موضوع می خواهد نماز را به این محل بکشاند و بهره برداری کند.
اعضای شورای تأمین استان اصفهان می گویند: باید به هر ترتیب که شده از تشکیل نمازجمه در مسجد مصلی جلوگیری شود و حتی در سند دیگری نیز خواستار انتقال وی از اصفهان می شوند.
در صفحه ۳۱ یکی از اسناد به بحث های دینی شخصی بنام علی شریعتی از طلبه های بیت آیت الله خادمی، با عشایر و خوانین طایفه دره شوری ایل قشقایی اشاره شده و اسامی چند فعال انقلابی از روستاهای مِهرگرد، دیزجان، آقداش، ورق و گرم آباد از توابع سمیرم نیز در این سند قید شده است.
برخی سندها نیز به توزیع کتاب ها، اعلامیه های امام و سخنرانی های ایشان در روستای آشجِرد شهر دامنه از توابع فریدن اختصاص دارد.
در چندین سند کتاب شاهد درخواست های ماموران رژیم از مقامات بالاتر خود مبنی بر کمبود نیروهای نظامی و ژاندارم هستیم که درخواست کمک و نیروی بیشتر در این ایام دارند.
نمونه آن سند ۳۶ است که شعار مُضّره ای مبنی بر درود بر خمینی و مرگ بر رژیم شاهنشاهی روی دیوار انبار و سوله اداره تعاون سمیرم و مسیر آبشار (که همچون روستای اوره نطنز خوش آب و هوا بوده و محل حضور گردشگران است) این شهر نوشته شده و در آن قید شده: ژاندارمری سمیرم قادر به کنترل و مراقبت از محدوده شهر نیست.
همان روزها نجف آباد شلوغ و تاثیر گذار است و به روایت اسناد کتاب حتی اصفهان هم از این شهر تاثیر می پذیرد. آیت الله صافی نیز در گلپایگان فعالیت های خوبی دارد.
فصل بعدی مربوط به رویدادهای شهریور ماه ۵۷ است. جلسه های هفتگی شورای تامین همچنان برقرار و بر مدار منزل و محله آیت الله خادمی است. جامعه روحانیت اصفهان نیز فعالانه مردم را به حضور انقلابی و مخالفت با رژیم دعوت می کند. کنسولگری آمریکا نیز هر از گاه، جلساتی با اعضا و کارکنانش دارد و با اینکه می داند اوضاع بر وفق مراد نیست به آنان امیدهای واهی می دهد.
آخرین سند کتاب سوم، مربوط به دکتر« محمد سیاسی» استاد دانشگاه اصفهان است. او سروده ای با عنوان «اصفهان خونین» بر علیه حکومت شاهی دارد.
«ای اصفهان ای شهر مرگ آلودِ محزون/ ای کاوه آهنگر از جا خیز و بنگر/ نوباوگان شهر خود را غرق خون/ خون گریه کن بر مرگ جانسور عزیزان...»
در چند صفحه انتهایی کتاب هم تصاویر شهدا و برخی فعالان روحانی و انقلابی استان اصفهان چاپ شده است.
۷۱۴۷/۶۰۲۶/