کتاب در ۲ بخش تنظیم شده که فصل اول به سال های ۱۳۴۰ تا ۴۳ اختصاص دارد و فصل دوم، از ابتدای سال ۱۳۵۶ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ را بررسی و بازخوانی می کند.
«محمدعلی چلونگر» در پیشگفتار این مجموعه می نویسد: «در طول سال های نهضت اسلامی، مردم متدین و مذهبی اصفهان دست از مبارزه بر نداشتند و با تاسیس مدارس مذهبی و تشکیل انجمن های اسلامی، صندوق های خیریه و قرض الحسنه در برابر فرهنگ شاهنشاهی ایستادگی کردند.»
اوضاع اصفهان مقارن با آغاز نهضت امام خمینی(ره)
تعداد مجتهدان، مدرسان و طلبه های حوزوی اصفهان در اوایل دهه چهل، طبق گزارش های رسمی دولتی، عددی بالغ بر ۳ هزار نفر برآورد شده که نشان می دهد بعد از شهر مقدس قم، بزرگترین مرکز دینی و علمی کشور بوده است.
آیت الله «حسین خادمی» محور و خانه وی محل استقرار و مرکز تجمع انقلابیون است که حجم زیادی از کتاب نیز به زندگی و فعالیت های آن مرحوم اختصاص دارد و بیشترین اسناد ساواک نیز به انعکاس و تحلیل پیرامون فعالیت های این شخصیت انقلابی مربوط می شود.
اهمیت حضور و تلاش های آیت الله خادمی تا آنجا بود که امام خمینی(ره) مستقیماً به وی تلگراف نمود تا مراتب دروغگویی رژیم را در جهت تنویر افکار عمومی افشا نماید و در تلگرافی دیگر از حمایت روحانیت متعهد اصفهان در نهضت قدردانی کرد.
در همین دوره شبکه های فراماسونرسی محافل سیاسی غرب بویژه آمریکایی ها در اصفهان فعال بوده اند. باشگاه «لاینز» یکی از این محافل سیاسی بود که با اهداف بشردوستانه منافع آمریکا در ایران را دنبال می کرد.
وضعیت اصفهان بعد از درگذشت آیت الله بروجردی
تشکل های متعدد مذهبی در این دوره در اصفهان فعال هستند. هیات علمیه، وعاظ، مدارس و دبیران روحانی فرهنگی مهمترین این تشکل ها هستند. ساواک نیز که در سال ۱۳۳۵ شکل گرفته بود بی درنگ و همان سال، شعبه ای در اصفهان به ریاست «محمود صدقی» تاسیس کرد.
وزیران اسراییلی آشکارا در این دوره زمانی(مهرماه سال ۱۳۴۱) از اصفهان به عنوان یکی از شهرهای مهم ایران دیدن می کنند و بهایی ها نیز آزادانه در اطراف شهر بویژه نجف آباد تبلیغات دارند.
علاوه بر فعالیت ها و محور بودن روحانیت، مساجد، بازار، مراکز دینی و حتی بازاریان اصفهانی مقیم تهران نیز به عنوان یاوران امام خمینی(ره) در امتداد نهضت اسلامی فعال شده اند.
بخش هایی از کتاب به موضوع اصلاحات ارضی و همه پرسی درباره آن و حوادث سال ۴۲، تعطیلی بازار و بیانیه علما اختصاص دارد. بعد از قیام ۱۵ خرداد همان سال و زمزمه محاکمه و اعدام امام خمینی(ره)، آیت الله خادمی به همراه ۸۰ نفر از مجتهدان تلاش هایی را ترتیب می دهند و حتی روزنامه های حامی رژیم شاه نیز هر چند کمرنگ بخشی از این وقایع را پوشش می دهند.
علمای اصفهان انتخابات آن سال را تحریم کرده اند و روزنامه اصفهان در این رابطه می نویسد: «در همه نقاط کشور به خصوص در اصفهان هر اندازه به مردم می گویند انتخابات آزاد است و هیچ کس را دولت به مردم تحمیل نمی کند. باز هم مغزها برای قبول این حرف آماده نیست و جنب و جوش واقعی درباره انتخابات مشاهده نمی شود.»
گزارش های سال های ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳ حکایت از دیدارهای اصفهانی ها با امام در قم و تهران دارند. مراسم سالگرد شهدای ۱۵ خرداد در محرم و عاشورا با وجود مخالفت شهربانی و ساواک برگزار می شود اما رژیم با توسل به زور مردم را پراکنده می کند.
تاثیرگذاری فعالیت های آیت الله بهشتی
شهید آیت الله دکتر بهشتی در این دوره مجموعه فعالیت هایی را شکل داده است. تلاش های علمی در زمینه تبیین مکتب و نظریه های اسلامی، اقدام به کادرسازی و تربیت نیروی انسانی انقلابی، توسعه و تعمیم تشکیلات برای نهادهای سیاسی و اجتماعی از جمله این تلاش ها است.
نویسنده معتقد است: «این دعا که آموزه های غنی مکتب فقهی و فرهنگی حوزه علمیه اصفهان توسط آیت الله بهشتی از طریق حوزه قم و نهضت امام(ره) سراسری و فراگیر شد و همه قشرهای مسلمان را تحت تاثیر قرار داد، سخنی گزاف نباشد.»
اما یکی از مهمترین مسایل در دوره فترت اصفهان، ترور آیت الله «سید ابوالحسن شمس آبادی» بود که ضربه سختی بر پیکره انقلابیون اصفهانی و سو استفاده گسترده رژیم پهلوی در غیر منطقی جلوه دادن مبارزه و مبارزان گردید.
ایجاد تفرقه و حتی القای روحیه سپاس از رژیم طاغوت در جراید، تاثیر نامطلوبی برا روند مبارزه با حکومت در آن سال داشت.
بخش دوم: اصفهان در مرحله دوم انقلاب( از سال ۱۳۵۶ تا روز پیروزی)
از میانه های تابستان سال ۵۶ اصفهان میداندار انقلاب شده و اولین حکومت نظامی در بیستم مرداد ماه آن سال در این شهر اعلام شد. جریان های سیاسی اصفهان بر اساس اندیشه و روش امام راحل دو گروه بودند.
گروه اول، متکی به مدارس علوم دینی و حوزه ها به رهبری آیت الله خادمی و گروه دوم بخشی دیگر از روحانیون اصفهان نجف آباد و تعدادی از طلبه های اصفهانی حوطه علمیه قم.
گروه های دیگر مانند فلاح، صف، مهدویون و ارتش انقلابی خلق مسلمان نیز این دوره در اصفهان فعالیت داشته اند.
یک گزارشگر اروپایی آبان ماه آن سال چنین گزارش کرده است: «همزمان با اظهارات سخنگویان غیر رسمی دولت در دبیرستان ها و مدارس آموزش عالی درصد زیادی از دختران مجددا به چادر سیاه روی آورده اند و به این شکل در کلاس ها حضور می یابند. یک دانشجوی دختر که در دانشگاه اصفهان تحصیل می کند در مورد بازگشت به چادر می گوید: من به این ترتیب خود را بیان می کنم.»
ابزار دیگر مخالفت ها با رژیم در این دوره اعتصاب و تعطیلی عمومی اماکن تجاری و اعتراض های دانشجویی است. با شهادت سید مصطفی خمینی، برپایی مراسم های ترحیم و بزرگداشت فرزند ارشد امام هم بهانه ای برای بیان اعتراض و شعار علیه حکومت می شود.
همان روزها مقاله ای در روزنامه اطلاعات به قلم «احمد رشیدی مطلق» منتشر می شود که واکنش های تند عمومی بویژه در اصفهان را به دنبال دارد. قیام ۱۹ دی مردم قم در آن سال روی می دهد و «مرتضی شریفی» از اهالی رِهنان اصفهان، اولین نفری است در مرحله دوم انقلاب به شهادت می رسد.
در این مرحله آیت الله طاهری ممنوع المنبر است و رژیم هم طرفندهایی را برای قدرت نمایی و به خیابان کشاندن مردم اصفهان در حمایت از خود بکار می برد که هر چند چندان بی نصیب نمی ماند، اما موفق به راه اندازی جمعیتی در خور و قابل توجه نمی شود.
در صفحه ۱۵۰ این کتاب گزارش جالبی از ساواک درباره ارتقا افکار عمومی مردم درج شده است: «ماه قبل شخصی به یک کبابی در نجف آباد مراجعه می کند و تقاضای چند دست کباب می نماید و خواهش می کند گوشت آن سالم و تازه باشد. صاحب کبابی می گوید: از گوشت ایراد نگیر و نمی خواهد این قدر به فکر شکم باشی. برو و به فکر دین باش و مجاهدانی که در قم شهید شده اند.»
اولین حادثه مهم تابستان ۱۳۵۷ در اصفهان، تحصن خانواده زندانیان سیاسی در منزل آیت الله خادمی است. اوج گیری حوادث انقلاب اصفهان نیز از مرداد همان سال کلید می خورد. مردادی که اولین حکومت نظامی کشور در آن اتفاق می افتد.
خانه انقلاب اسلامی
منزل آیت الله خادمی را «خانه انقلاب اسلامی» نامیده اند. ماه مبارک رمضان است و حادثه ۵ رمضان اصفهان به کشتار مردم و شهید شدن ۱۰ نفر می انجامد.
روزنامه لیبراسیون می نویسد: «در اصفهان طی روز جمعه ۲۰ مرداد ۱۳۵۷ ۱۵۰ نفر کشته شدند. هیچ کسی نمی تواند ابزار آزادی کند و هرگونه تظاهرات حتی برای تشییع جنازه ممنوع است. خانواده ها برای دریافت اجساد بستگانشان باید پول بدهند. ۷هزار و ۵۰۰ ریال برای هر گلوله ای که در بدن مقتول بیابند...»
سرلشکر ناجی آموزش دیده انگلستان و آمریکا و شاه دوست، فرماندار نظامی و تقوی نیز رییس ساواک استان اصفهان در سال آخر حکومت طاغوت است.
امام خمینی در آن زمان در مردم و نظامیان می خواهد به صفوف انقلابی ملت بپیوندند. یک نمونه خیمه شب بازی های رژیم و نقدهای اعضای جبهه ملی افرادی مانند فروهر و بختیار و حتی هدایت الله متین دفتری است که از حکومت انتقاد می کنند و خواستار مجازات عوامل کشتار مردم اصفهان هستند!
آمریکایی های مقیم اصفهان نیز ترس و واهمه دارند و هر از گاه انقلابیون آنها را بی نصیب از حرکت های خودجوش خود نمی گذارند.
اول مهر ۱۳۵۷ است. مدرسه ها باز می شوند و شور و شوقی مضاعف شهر را فرا می گیرد. یک گزارش دولتی می گوید: «در دانشسرای دخترانه نجف آباد معلم ادبیات به اسم خانم حمیدی اولین روز درس هنگامی که کتاب را برای تدریس باز نمود ضمن ورق زدن اوراق کتاب اظهار داشت: خوشبختانه عکس خواهر شاه را که در کتاب ها بود برداشتند و ان شاالله بزودی عکس شاه را هم از پشت کتاب ها بر می دارند.»
آبان ماه هم از راه می رسد. کم کم کارمندان دولت، شرکت های صنعتی و نظامی ها نیز به صف انقلابی ها ملحق می شوند.
بر اساس گزارش ماموران مخفی رژیم از آمادگی عمومی مردم تاکسی شماره ۱۲۳۶۸ مسافر را پیاده می کند و می گوید: «بگو مرگ بر شاه تا رستگار شوی»
آذرماه آن سال با محرم حسینی همزمان شده و امام خمینی و آیت الله خادمی به شکلی هماهنگ مردم را به اعتراض فرا می خوانند. عصر روز عاشورا ۲۰ آذرماه ۱۳۵۷ با دستور سرلشکر ناجی در حمله به مردم ۴۸ نفر به شهادت می رسند.
خبرنگار لوموند پاریس گزارش می دهد: «قدرت در دومین شهر بزرگ ایران از دستی به دست دیگر منتقل شده است. در اصفهان پایتخت پیشین ایران، اکنون حاکمیت جدید وجود دارد. حاکمیت انقلاب اسلامی...»
کتاب «تاریخ سیاسی انقلاب اسلامی در اصفهان» در ۳۴۴ صفحه چاپ شده و نویسنده در انتشار آن از ۵۵۶ سند، منبع و کتاب بهره برده است.
۷۱۴۷/۶۰۲۶
نظر شما