روز گذشته تیم فوتبال استقلال تهران با سرمربیگری فرهاد مجیدی در سیرجان نتیجه را به شاگردان مجید جلالی واگذار کرد و رویه ای در پیش گرفت که در چند سال گذشته بر محور آن در حرکت بوده است. رویه ای که نه تنها به قهرمانی ختم نمی شود بلکه زمینه را برای پوکر حریف سرخپوش در کارزار قهرمانی هموارتر خواهد کرد. اما چرا مجیدی تیم آماده استراماچونی را از ریل قهرمانی خارج کرد؟ پاسخ به این سوال در چند مولفه نهفته است که تنها بخش کوچکی از آن به سرمربی تیم برخواهد گشت. نگاه واقع بینانه به شاکله تیم فوتبال استقلال تهران نشان از آن دارد که این تیم برای قهرمانی بسته نشده بود، تیمی که شش ماه پیش و در فصل نقل و انتقالات قافیه را به حریفان باخت و هواداران از آن زمان به ناکامی تیم در پایان فصل اعتقاد داشتند. اما چرا در نخستین روزهای آغاز فصل نوزدهم، پایان آن برای استقلال مشخص بود؟
۱- فصل نقل و انتقالات برای استقلال به بدترین شیوه ممکن به پایان رسید، فصلی که با جدایی سید مهدی رحمتی، خسروی حیدری، ایاندا پاتوسی و پژمان منتظری همراه و با شروع بازیکنان کم نام و نشانی مانند آرش رضاوند، عارف غلامی و سیاوش یزدانی همراه بود. بازیکنانی که تجربه بسیار کم بازی در آزادی داشتند و برخی از آنان از تیم های بی طرفداری گام در استقلال گذاشتند و باید در برابر دهها هزار هوادار گام به زمین بگذارند. هر چند استقلال در ابتدای این فصل مربی نامداری مانند اندره استراماچونی استخدام کرد اما این فرمانده ژنرالی بدون سرباز بود، ژنرالی که باید از سرباز صفرها در نبردهای بزرگ استفاده کند. استراماچونی لیگ را با ناکامی شروع کرد و بازیکنان کم تجربه این تیم دقایق پایانی توان حفظ نتیجه را نداشتند، این بیتجربگی موجب شده بود تا دقایق پایانی بازی در ایران به استراتایم مشهور شود و مهمترین دغدغه هواداران در بازیها باشد.
۲- استرا با تجربه و دانش فنی خود تیم را از رده های پایین به صدر جدول آورد اما مدیریتی که ستاره ها را فراری داده و تن به شرط و شروط برخی بازیکنان درجه چندم داده بود، زمینه را برای فرار استراماچونی آماده کردند. آنان با به تاخیر انداختن پرداختی مربی ایتالیایی عملا خود موجب شدند تا سرمربی سابق اینتر میلان از مکانیسم فسخ خودکار استفاده کند. براساس این بند اگر بازیکن یا مربی به مدت ۲ ماه نتواند دستمزد خود را دریافت کند قرارداد به صورت یکجانبه فسخ می شود.
استراماچونی تیم شهرخودرو را در آزادی شکست داد و فسخ کرد. مدیران با خیال خام پادرمیانی اعلام کردند استرا برمی گردد اما او رفت و برگشتی در کار نبود. در اردوی حریفان هلهله به پا شد و کسی تصور نمی کرد که سوء مدیریت موجب فراری دادن مرد خوش پوش نیمکت استقلال شود. با رفتن استرا مجیدی دوباره به تیم برگشت اما نه او استراماچونی بود و نه توان استفاده درست از ستاره ها را داشت. مجیدی با وجود کامیابی در مرحله حذفی لیگ قهرمانان در مرحله گروهی موفقیت چشمگیری کسب نکرد و در لیگ نیز با باخت به گل گهر تیم را عملا از جرگه مدعیان خارج کرد.
۳- باخت مجیدی به گلگهر نقطه مقابل استراماچونی است. آغاز موفقیت استراماچونی از برد ۲ بر یک تیم برابر گلگهر شروع شد و شاید آغاز تیره روزی استقلال از باخت یک بر صفر برابر این تیم باشد. مدیریت استقلال تغییر کرده و کسی از فردای تیم خبری در دست ندارد. اخبار از علاقه علی فتحالله زاده به پرویز مظلومی خبر می دهد و علی خطیر همچان به دنبال شکایت از وریا غفوری است. کاپیتانی که شرط ماندنش در استقلال به گفته خطیر، رفتن سیدمهدی رحمتی بود. چه کسی می تواند مقصر وضعیت کنونی باشد؟
بدون شک در شکل گیری شرایط کنونی استقلال عوامل و نفرات زیادی نقش دارند. شاید میزان تاثیرگذاری هر کدام به یک اندازه نباشد اما مدیریتی که توان حفظ مربی موفق نداشته باشد و با انتخاب مربی کم تجربه تیم را به چنین شرایطی گرفتار کند مقصر اولیه است و باید پاسخگوی هواداران باشد. هوادارانی که در چهار سال گذشته رویای خود را در انتخاب های غلط به فراموشی سپردند، انتخابهایی که به نام جوانگرایی مربیان و بازیکنان بزرگ را فراری داد. آوردن علیرضا منصوریان به جای امیر قلعه نویی و فرهاد مجیدی به جای استراماچونی از شاهکارهایی است که شاید کمتر مدیری برای تیم روی آن ریسک کند.
مدیران استقلالی گویا ماموریت دارند، ماموریتی از جنس ناکامی، ناکامی که به کام رقیب است و بدون شک به آنان کمک میکند تا پوکر قهرمانی را تکمیل کنند. یکی از مدیرانی که به بهترین شکل ممکن ماموریت تخریب را در استقلال به سرانجام رساند، امیرحسین فتحی بود بود. مدیری که با فراری دادن استراماچونی تیم را از صدرجدول به پایین کشید و ۲ روز پس از این ماموریت استعفا داد. استعفایی که دردی از مشکلات استقلال را درمان نکرد و آمدن فتح الله زاده نیز در مدت زمان کوتاه نمی تواند تحولی در استقلالِ لیگ نوزدهم ایجاد کند.