سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بهار سال آینده برگزار خواهد شد. آغاز گمانه زنیها درباره آن در فاصله باقی مانده با توجه به اهمیت این رویداد منطقی به نظر میرسد. اگر پاندمی کرونا نبود شاید بیش از این نیز مورد توجه رسانهها و گروههای سیاسی قرار میگرفت. با این حال اصلاح طلبان و اصولگرایان در مواجهه با این انتخابات دو وضعیت متفاوت را تجربه میکنند.
رونماییهای روزانه از نامزدهای اصولگرا
خبرها در جناح راست سیاست ایران حکایت از آغاز دور تازهای از نهاد مشورتی اصولگرایان یعنی شورای ائتلاف نیروها یا جبهه انقلاب است تا این بار گامهای آنها را برای رسیدن به پاستور هماهنگتر کنند. شواهد حتی حاکی از آن است که به فهرستی از نامهای بالقوه از «عزت الله ضرغامی» رییس اسبق صداوسیما تا «پرویز فتاح» رییس کنونی بنیاد مستضعفان هم رسیدهاند. البته نامهای همیشگی اصولگرایان برای انتخابات یعنی حجت الاسلام «سید ابراهیم رییسی» رییس قوه قضایه و «محمدباقر قالیباف» رییس مجلس هم میان گزینهها مطرح است. «مهرداد بذرپاش» رییس دیوان محاسبات، «علیرضا زاکانی» رییس مرکز پژوهشهای مجلس، «سیعد جلیلی» عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و حتی «علی نیکزاد» نماینده مجلس هم در گمانهزنیها حضور دارند.
رسانهها گمانههایی از حضور «علی لاریجانی» رییس پیشین مجلس هم مطرح میکنند و تحرکات عجیب «محمود احمدی نژاد» را هم شاید بتوان به عنوان نشانهای از تمایل وی برای حضور در انتخابات دانست. این نامهای بالقوه اما برای حضور در رقابتهای انتخاباتی تا چه میزان قابل اعتنا هستند؟ پرسشی که پاسخ آن را شاید تا روز ثبت نام هم نتوان داد اما میتوان با کنار هم چیدن برخی نشانهها احتمال حضور یا غیبت این افراد را تا حدی بررسی کرد. اگر شخصیتهای اشاره شده در فهرستهای تایید نشده از پایینترین احتمال به بالاترین آن دسته بندی کنیم، شاید بتوان روسای دو قوه قضاییه و مقننه را با توجه به مسوولیت حساس و اعتمادی که جامعه برای پیگیری برخی مطالبات به آنها دارد، در دسته افرادی قرار داد که احتمال حضور آنها پایین است. به ویژه آنکه نزدیکان حجت الاسلام رییسی و قالیباف هم بارها از عدم تمایل آنها به حضور در رقابتهای انتخاباتی تاکید کردهاند.
احتمال رقابت در انتخابات برای گزینههای دیگر مطرح شده یعنی نیکزاد، زاکانی و بذرپاش هم به دلیل مسوولیتهایی که در مجلس به عنوان نایب رییس، رییس مرکز پژوهشها و رییس دیوان محاسبات بر عهده دارند، کمتر است مگر آنکه در پی آینده سیاسی تازهای برای خود باشند. برخی از گزینههای باقی مانده مانند علی لاریجانی شاید خود تمایلی به حضور در قامت نامزد انتخابات نداشته باشند و برخی مانند محمود احمدی نژاد برای تاثیرگذاری در عرصه سیاسی اقدامات متفاوت و گاهی عجیبی چون نامه نوشتن به ولیعهد سعودی انجام میدهند.
تکلیف اصلاحات روشن نیست
در حالی که اصولگرایان در پی یافتن گزینه نهایی خود از میان انبوه نامزدهایی هستند که از تایید صلاحیت آنها تا حد زیادی اطمینان دارند، اصلاح طلبان همچنان با در چالشهای درونی گرفتارند. طرح برخی از نامها چون «اسحاق جهانگیری»، «محمدرضا عارف»، «مسعود پزشکیان» و «محسن هاشمی»، «محمدرضا خاتمی»، «محسن صفایی فراهانی» به عنوان نامزدهای مورد گمانه زنی در اردوگاه اصلاحات در حالی از سوی برخی تریبونها و رسانهها مطرح میشود که تقریبا هیچ اجماع نظری روی هیچ یک از آنها میان طیفهای مختلف وجود ندارد و اطمینانی هم از تایید صلاحیتشان از سوی شورای نگهبان نیست. شاید به همین دلیل است که حجت الاسلام «مجید انصاری» عضو مجمع روحانیون مبارز گفته است: «اصلاح طلبان تا به امروز هیچ گونه تصمیمی را درباره انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ اتخاذ نکردند.» اما برخی هم از تصمیم و عزم افراد اشاره شده سخن میگویند. «علی صوفی» عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان گفته است: «عارف تصمیم و عزم جدی برای حضور در انتخابات ۱۴۰۰ دارد.»
اصلاح طلبان خود را در حوزه پاسخگویی به مردم و اقناع افکار عمومی ناتوان احساس میکنند و شاید بخشی از آن به کارنامه نمایندگان اصلاح طلب مجلس و بخش دیگر به شرایط اقتصادی و معیشتی مردم برگردد. اینکه کدام چهره اصلاح طلب میتواند هم اجماع احزاب و شخصیتهای حقیقی و حقوقی اصلاح طلب را داشته باشد هم از فیلتر شورای نگهبان عبور کند و هم میان تودههای مردم مقبولیت داشته باشد تا آنها را پای صندوقهای رای بکشاند، معادله سختی است که برای حل آن اصلاح طلبان فرصت زیادی ندارند. پیش از این برای هماهنگیها و یافتن چنین شخصی شورای عالی سیاستگذاری تدارک دیده شده بود، این شورا اما با استعفای رییس و نایب رییسش در عمل وجاهت خود را از دست داده است. از سوی دیگر احزاب اصلاح طلب به دو شقه طرفداران کاندیدای معتدل و حامیان نامزد اصیل اصلاحات تبدیل شده اند و شواهد نشان میدهد که هیچ یک از موضع خود پایین نمیآیند. حضور و یا عدم حضور در قدرت هم موضوع دیگری است که میان اصلاح طلبان چند دستگی ایجاد کرده، گروهی حضور در قدرت را به هر قیمتی ترجیح میدهند و گروه دیگر عطای چنین حضوری را به لقایش میبخشند و از حضورهای این چنینی می پرهیزند.
«مصطفی درایتی» فعال سیاسی اصلاح طلب معرفی کاندیدای اجارهای برای اصلاح طلبان را منتفی میداند اما محسن هاشمی معتقد است گر اصلاحات میخواهد به حیات خود در عرصه سیاسی رسمی ادامه دهد، راهی جز عملگرایی و واقعگرایی ندارد. به نظر می رسد با توجه به نوع دیدگاه حزبی کارگزاران این واقعگرایی از منظر آنها حمایت از نامزدی است که شاید اصلاح طلب اصیل نباشد اما توان حضور در قدرت را داشته باشد. در برابر این دیدگاه گروه دیگری معتقدند اصلاحات این بار باید با اصلاح طلبی اصیل و امتحان پس داده در ماراتن انتخابات حاضر شود.
حل و فصل این اختلافات تنها راهی است که اصلاحات میتواند برای ترسیم آینده خود در عرصه سیاست پیش روی خود ببیند و اگر اجماعی درباره تفاوتهای سلیقه و عقیده ایجاد نشود به طور قطع دربرابر رقیب حاضر به یراق خود که بهارستان را هم در دست دارد نمی تواند کاری از پیش ببرد.