به گزارش روز یکشنبه ایرنا، انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا به خط پایان خود رسید و اکنون بسیاری در آمریکا و دیگر نقاط جهان در انتظار ادای مراسم سوگند و شروع به کار رئیس جمهور جدید هستند.آنان منتظرند ببینند که بایدن ۷۸ساله بنای سیاست خارجی جدید آمریکا را بر چه اصول و محورهایی خواهد گذاشت.
مقام ریاست جمهوری آمریکا پست مهمی در جهان تلقی می شود که به سبب میزان تاثیرگذاری سیاست خارجی این کشور بر روندهای منطقه ای و بین المللی اهمیت دوچندانی پیدا می کند.
رویکردهای غالب تبیینی، تحلیلی و اجرایی درحوزه سیاست خارجی امریکا را می توان ترکیبی از واقع گرایی، ژئوپلتیک، نئولیبرالیسم سیاسی و اقتصادی، محافظه کاری و نئومحافظه کاری، ناسیونالیسم و این اواخر ورود رویکردهای مرکانتیلیسم اقتصادی و پوپولیسم دانست. این رویکردها و نظریه ها در قالب کارگزاران و با محوریت نقش در سیاست خارجی ایالات متحده ظهور، بروز و اجرایی می شوند.
اگرچه در نگاه بسیاری از ناظران سیاسی آمریکا، سیاست خارجی ترامپ به عنوان یک دگردیسی معنادار در جهت گیری کلان(Comperhensive Shift) اجرایی شد اما به نظر می رسد که سیاست خارجی چهارساله ترامپ بخشی از روندهای تکمیلی سیاست خارجی در ایالات متحده باشد.
فرید زکریا استاد آمریکایی روابط بین الملل، سیاست خارجی آمریکای ترامپ را «پالئو- محافظه کاری» در ترجمان یک فلسفه سیاسی مبتنی بر ملی گرایی، دولت محدود، سنت گرایی آمریکایی، محدودیت بر مهاجرت و منطقهگرایی میداند. الگوی رفتاری مرکزی سیاست خارجی دولت ترامپ «سیاست فشار حداکثری» است. اما ادراک ذهنی و مطلوبیت های راهبردی مقامهای دولت ترامپ در قبال ایران علاوه بر سیاست فشار حداکثری، باقی مانده در جنگ سرد است؛ سیاستی که با نمادها و نشانههایی همچون مهار معنا مییابد.
اما بایدن سیاست خارجی دولت آینده آمریکا را در یادداشتی تحت عنوان «چرا آمریکا باید دوباره رهبری (جهان) را برعهده بگیرد» در نشریه فارن افرز تشریح کرده بود. محور سیاست خارجی دولت احتمالی بایدن بازدارندگی-مهار از طریق اجماع سازی و ائتلاف سازی است.
سیاست خا رجی آمریکا با جهان چه کرد؟
در چهار سال دوره ریاست جمهوری ترامپ، سیاست خارچی آمریکا با فرار و نشیب ها و چالش های گسترده ای روبه رو بود که با عدم موفقیت در حوزه های مختلف چالش های گسترده ای را برای جهان ایجاد کرد.
سیاست خارجی ترامپ با سیاست فشار حداکثری در آمریکای شمالی آغاز شد و پس از خاورمیانه و ایران به چین رسید. درک دولت ترامپ و کارگزاران سیاست خارجی این کشور بر این مبنا بود که با فشارهای همه جانبه می توان بیشترین منافع را از میان بده بستان های سیاسی به دست آورد.
ترامپ اگرچه توانست در حوزه آمریکای شمالی(نفتا) با توافقی جدید با کانادا و مکزیک تاحدودی سیاست خارجی خود را بر این کشورها تحیمل کند اما سیاست فشار بر اروپا، چین و ایران عملا با شکست روبه رو شد.
پیگیری جنگ تجاری با اتحادیه اروپا و فشار بر متحدان اروپایی ناتو جهت افزایش هزینه های نظامی باعث شد تا به گفته خود مقامات اروپایی شکافی عمیق در مناسبات فرا آتلانتیکی ایجاد شود.
اما در مورد چین، ترامپ در سال ۲۰۱۷ یک هیات رسمی را مامور بررسی سیاستهای چین کرد و در مارس ۲۰۱۸(اسفند۱۳۹۷) روی ۳ میلیارد دلار از کالاهای چینی تعرفه وضع کرد. با اقدام متقابل چینی ها به طور عملی جنگ تجاری میان ایالات متحده و چین آغاز شد و باعث شد تا تنش اقتصادی و به تبع آن تنش در حوزه های سیاسی و نظامی میان این دو کشور افزایش یابد.
اما موضوع ایران و توافق هسته ای سال ۲۰۱۵ از همان روزهای نخست ریاست جمهوری ترامپ به چالش اصلی سیاست خارجی آمریکا تبدیل شد چراکه دولت ترامپ به دنبال خروج از این توافق بین المللی و چندجانبه بود و بسیاری از کشورهای عضو این توافق مخالف این اقدام آمریکا بودند اما سرانجام دولت ترامپ در اقدامی یکجانبه به مانند سایر توافق های بین المللی در اردیبهشت ۱۳۹۷ از برجام خارج شد.
در مجموع رئیس جمهوری آمریکا در دوران ریاست جمهوری خود از ۲۲ سازمان و توافقنامه بین المللی یا دوجانبه خارج شد از جمله این سازمانها و توافقنامه ها می توان به سازمان یونسکو و توافق بین المللی اقلیمی پاریس درباره آب و هوا اشاره کرد و آخرین سازمانی که ترامپ از آن خارج شد، سازمان جهانی بهداشت است که وی پس از وارد کردن اتهاماتی به آن مبنی بر عملکرد نادرست در قبال کرونا، مراتب خروج آمریکا از این سازمان را اعلام کرد.
تغییرات سیاست خارجی آمریکا در پهنه جهانی
سیاست خارجی آمریکا اساسا در چارچوب شیفت راهبردی تبیین نمی شود اما تغییرات و ابزارها در میان جمهوریخواهان و دموکرات ها دارای تفاوت های بنیادینی است. دموکرات ها در سال های اخیر به ویژه دوران ریاست جمهوری باراک اوباما نشان دادند که تمایل بیشتری به چندجانبه گرایی و همکاری با متحدان سنتی خود مانند اتحادیه اروپا و نهادهای بین المللی برای تاثیرگذاری بر روندهای بین المللی و حفظ منافع ملی دارند اما سیاست خارجی جمهوریخواهان مملو از نشانه های یکجانبه گرایی، نادیده انگاری نهادهای بین المللی و بهره گیری از قدرت نظامی در عرصه سیاست جهانی دارد که اوج این اقدامات را می توان در خروج یکجانبه از توافق برجام و خروج از نهادهای بین المللی دید.
با خروج احتمالی ترامپ از کاخ سفید و حضور بایدن در مسند قدرت، ما شاهد روند بازگشت پذیری در سیاست خارجی آمریکا خواهیم بود. البته این بازگشت پذیری نه یک روند یکباره ای بلکه به صورت یک روند مرحله ای خواهد بود.
به نظر می رسد که ابتدا آمریکای بایدن مناسبات این کشور با نهادهای بین المللی را سر و سامان دهد به نحوی که روز چهارشنبه پس از اعلام رسمی خروج آمریکا از توافق آب و هوایی پار یس، بایدن در اظهارنظری تاکید کرد که پس از ورود به کاخ سفید به این توافق مهم بین المللی در حوزه اقلیمی بازخواهد گشت.
البته بایدن پیش از این و در کارزارهای انتخاباتی اعلام کرده بود به توافق برجام بر می گردد اما سیاست خارجی احتمالی بایدن مبتنی بر نقش یابی راهبردی و بازسازی ائتلاف های راهبردی در قبال ایران خواهد بود. به نظر می رسد که دولت بایدن تلاش می کند تا مولفه هایی از سیاست فشار حداکثری ترامپ همچون حفظ تحریم ها به ویژه تحریم های اولیه همراه با کاهش وزن راهبردی و ژئوپلتیکی ایران در حوزه های منطقه ای را حفظ کند.
اما سیاست خارجی احتمالی دولت بایدن در قبال کشورهایی همانند روسیه و چین محدودکننده و در چارچوب راهبرد مهار عمل خواهد کرد. اگرچه در این میان جنگ تجاری در شکل تقابلی کم رنگ خواهد شد اما محدودسازی راهبردی و تاکتیکی چین از طریق همکاری با متحدان اروپایی و آسیایی و نیز نهادهای بین المللی پپیگیری می شود.
در فرجام به نظر می رسد که بنیان های سیاست خارجی دولت اینده آمریکا برسه محور بازدارندگی- مهار و همکاری چندجانبه خواهد بود.