تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۳۹۹ - ۰۷:۵۶

مهاباد- ایرنا- "سمیه سرانجام" دختری اهل روستای "یادآباد" مهاباد که از مدتی قبل بر اثر بیماری کمتر شناخته شده (فشار چشم) و پس از عمل جراحی، بینایی خود را از دست داده است، اکنون آرزوی بازگشت بینایی به چشمانش را دارد.

اوایل مهر ماه امسال بود که سوژه تهیه گزارشی از زندگی و وضعیت "سمیه سرانجام" به مناسبت روز عضای سفید به ذهنم رسید اما در آن هنگام به دلیل شیوع ویروس کرونا و اعمال برخی محدودیت‌ها موفق به سفر به روستای "یادآباد" (یال‌ئاوا) نشدم اما سرانجام دل به سفر دادم و به همراه "نسرین احمدی" مددکار مجتمع خدمات بهزیستی روستای آیگریقاش مهاباد راهی روستای "یادآباد" شدیم.

روستای ۱۵ خانواری "یادآباد" در ۴۰ کیلومتری شرق مهاباد و در مسیر جاده برهان (مهاباد- بوکان) قرار دارد و برای رسیدن به این روستا باید از گردنه برفگیر و سخت‌گذر "قره‌بلاغ" عبور کنید اما انگار امروز شانس با ما یار بود و خبری از برف و کولاک در این گردنه نبود و تنها مه غلیظ تا حدودی دید افقی را کاهش داده بود.

پس از گذر از گردنه "قره‌بلاغ" و روستای "برهان" از جاده اصلی خارج و به مسیر فرعی روستای یادآباد که فاقد تابلو بود، رسیدیم، روستا حدود ۲ کیلومتر از مسیر اصلی فاصله داشت ، داخل روستا استخر آب بزرگی که بخشی از آن با زباله هم پر شده بود در میان خانه‌های کاهگلی روستا از دور خودنمایی می‌کرد.

مسیر خانه "سمیه" را از چند مرد کهن‌سال که در کنار دیواری روبروی آفتاب کم‌سوی زمستانی نشسته بودند جویا شدم.

آنها "سمیه" را به نام دختر کاک "بایزید" می‌شناختند و برای پیدا کردن مسیر من را راهنمایی کردند و سرانجام به خانه قدیمی با دروازه‌های بزرگ ماشین رو پدر سمیه رسیدم که پدر و مادرش جلو در خانه منتظر بودند.

بعد از سلام و احوال‌پرسی ما را به داخل خانه دعوت کردند، اتاق بزرگی با سقفی چوبی و فرش‌های قرمز، کمد لباس و کتاب، پُشتی سنتی و بخاری نفت‌سوزی که گرما بخش آن بود، برای مهمانان در نظر گرفته بودند؛ خانه مادر بزرگ سمیه هم در همین نزدیکی بود و وی نیز به رسم مهمان‌نوازی به استقبال ما آمد.

مادر سمیه "کلثوم خانم" با سینی چای گرم و تازه دم از راه رسید تا خستگی راه و مسیر پر پیچ و خم جاده را از تن ما بیرون کند و به دنبال او، "سمیه" نیز وارد اتاق شد.

سمیه برای تردد در داخل خانه به کمک کسی نیاز نداشت و در قسمت پایین اتاق رو به پنجره نشست؛ خوردن چای تازه دم و چند موضوع متفرقه دیگر از جمله ویروس کرونا، آغازگر گفت و گوی من و کاک "بایزید" پدر سمیه بود.

کاک "بایزید سرانجام" مردی لاغر اندام و حدود ۵۰ ساله بود، پس از اینکه چای را با گرمی نوشید و استکان را روی نعلبکی گذاشت، گفت: من و همسرم ازدواج فامیلی نداریم اما با این وجود سمیه از دوران ابتدایی ناراحتی چشمی داشت و چشم‌پزشکان می‌گفتند که "فشار چشم" دارد اما خطرناک نیست.

وی افزود: دوران ابتدایی بسیار خوب بود و برای دوره راهنمایی چون در روستا این مقطع وجود نداشت، سمیه را برای ادامه تحصیل به مدرسه شبانه‌روزی فرستادیم، در دوران راهنمایی بر اثر فشاری که به چشمانش وارد آمد، دچار خونریزی داخلی شد که پس از عمل جراحی به تدریج بینایی‌اش را از دست داد.

وی اظهار داشت: پس از آن دیگر به مدرسه نرفت و به صورت متفرقه ادامه تحصیل داد و توانست دیپلم رشته علوم انسانی را بگیرد.

کاک "بایزید" اضافه کرد: در آن سال‌ها چندین بار به پزشکانی در تبریز و تهران مراجعه کردیم اما هنوز جوابی برای بازگشت دوباره بینایی او نگرفتیم اما هنوز هم امیدمان را از دست نداده‌ایم. 

او می‌گوید: پس از نابینا شدن، دیگر سمیه مانند سابق دختری پر جنب‌وجوش و عجول نیست و بیشتر گوشه‌گیر شده و وی که روزی شاگرد اول مدرسه بود، کم‌کم علاقه به ادامه تحصیل را از دست داد.

نابینایی بسیار سخت است، تنها کسی که خودش نابینا باشد این درد را احساس و درک می‌کند

سمیه در گوشه اتاق نشسته بود و به حرف‌های ما گوش می‌داد، اما به رسم ادب وارد بحث نمی‌شد تا اینکه از او  درباره وضعیت کنونی‌ و شرایطش سوال پرسیدم و در جواب گفت: نابینایی بسیار سخت است، تنها کسی که خودش نابینا باشد این درد را احساس و درک می‌کند.

وی اضافه کرد: پزشکان می‌گویند چون تا ۱۳ سالگی دیدن را تجربه کردم امکان بازگشت بیناییم وجود دارد، برای همین بسیار امیدوار هستم که با پیشرفت علم پزشکی دوباره بتوانم بیناییم را بدست آورم و از هر کسی که در این راه بتواند کمکم کند یاری می‌طلبم.

وی افزود: از مدتی قبل خواندن و نوشتن با خط بریل را شروع کردم و درس‌ را با این رسم‌الخط می‌خوانم و می‌نویسم.

سمیه که یک جعبه پلاستیکی مشبک زرد رنگ و سوزنی که انتهای آن به گوی پلاستیکی متصل شده بود و یک برگ ورق کاغذی در کنار دستش قرار داشت که با آن مطالب را به خط بریل می‌نوشت گفت: در نوشتن درس‌ها با این خط مشکلی ندارم تنها در درس انگلیسی چون کلمات به صورت کوتاه‌ نوشته می‌شود، نیاز به تمرین بیشتری دارم.

وی در مورد آرزوهایش گفت: دوست دارم در آینده روان‌شناس شوم اگر پدرم اجازه دهد دوست دارم قالی‌بافی نابینایان را که دوره‌های آن تنها در سنندج و ارومیه برگزار می‌شود یاد گرفته و در روزهای تنهاییم قالی ببافم.

گرم صحبت با سمیه بودم که مادرش "کلثوم خانم" با سینی چای دوم از راه رسید و در همان نزدیکی نشست و به حرف‌های سمیه گوش داد.

برای چند دقیقه‌ای اتاق را سکوت فراگرفت و تنها صدای نوشتن سمیه با خط بریل به گوش می‌رسید، پس از آن سمیه با گفتن بفرمایید این هم عنوان شما که با خط بریل نوشتم  "خبرنگار خبرگزاری ایرنا" سکوت را شکست.

او دوست نداشت که در این گزارش، تصویری از وی منتشر شود و هر بار صدا فلاش دوربین را می‌شنید این نکته را متذکر می‌شد.

در گوشه اتاق در حالی که چشمان مادرش که پر اشک بود با گفتن "دایکی کویر بی" (مادرت نابینا بشه) اصطلاحی محلی در این منطقه که نشانه فداکاری و اندوه مادران است نگاهی به من کرد و گفت: هم سن و سال‌هایش همه رفتند خانه بخت و اما سمیه من کُنج خانه نشسته است.

حرف‌های مادر سمیه اینقدر پر درد و رنج بود که هیچ گوشی توان شنیدن آن را نداشت و در کنار آن با قطرات اشکش ناگفته‌های زیادی را بیان می‌کرد که از دید سمیه پنهان ماند.

اما دردهای مادر این خانواده تنها "سمیه" نبود و گویا رنج‌های دیگری هم داشت.

وی گفت: می‌ترسم که پسر کوچکم "نیما" هم نابینا شود او هم اکنون دارای تنبلی چشم بوده و نمره نابینایی چشمانش منفی ۱۶ و ۱۵ است.

تاکنون خبری از نیمای هفت ساله در اتاق نبود اما انگار "نیما" از لای درب چوبی نیمه باز اتاق مدتی بود که از دور ما را تماشا می‌کرد و حرف‌های ما را می‌شنید.

با اصرار مادرش "نیما" هم به جمع ما اضافه شد و در حالی که کتاب فارسی اول دبستان را در دست داشت روی صندلی پلاستیکی کوچکی روبرویم نشست و خواندن را شروع کرد: "جنگل بزرگ است جنگل زیبا و سرسبز است گرگ و گوزن در جنگل زندگی می‌کنند، گ غیرآخر، گ آخر".

جنگل بزرگ است جنگل زیبا و سرسبز است گرگ و گوزن در جنگل زندگی می‌کنند گ غیرآخر، گ آخر

این تمام گفت و گو من و "نیما" بود که با تمام سادگی که داشت به نظرم زیبا بود و در پایان نیما بلند شد و همراه با کتاب فارسی صندلی قرمز پلاستیکی خودش را به بیرون اتاق برد.

به گفته کاک بایزید "نیما" مدرسه را بسیار دوست دارد اما به خاطر مشکل چشمانش اذیت می‌شود و قرار است که آخر این ماه "نیما" را به تبریز پیش چشم‌پزشکی ببرند تا برای تنبلی و کاهش قدرت دید و چاره‌ای پیدا کند.

اما تراژدی دیگر خانه کاک "بایزید" پسر بزرگ آنها، "ناصر" است او نیز از مشکل بینایی رنج می‌برد و نمره چشمانش منفی ۱۴.۱ است و به خاطر معدل و استعداد خوبش در رشته تجربی درس خوانده است.

در کنکور سال ۱۳۹۹ رتبه خوبی داشته و در رشته پرستاری یکی از دانشگاه‌های معتبر قبول شد اما به دلیل کم‌بینایی نتواست وارد دانشگاه شود و امسال دوباره می‌خواهد برای کنکور ۱۴۰۰ درس بخواند و تصمیم او قبولی در رشته پزشکی است.

عزم ناصر برای قبولی در رشته پزشکی جزم شده و چندین کتاب کنکور نیز خریداری کرده است که بخشی از آن به صورت کتاب است و بخشی دیگر لوح فشرده هستند اما می‌گوید: چون کامپیوتر ندارد نمی‌تواند آنها را مطالعه کند و تنها در کتابخانه کوچکش در اتاق قرار داده است.

وی می‌گوید: در کلاس نهم چون معدلم ۱۹.۹۵ بود، وارد رشته علوم تجربی شدم اما بعد متوجه شدم که این رشته زیاد مناسب من نیست، با این وجودتوانستم با معدل ۱۷.۷۱ در رشته تجربی دیپلم بگیرم و این در شرایطی بود که در شبانه روزی و همراه با دانش‌آموزان عادی درس می‌خواندم.

او از مسوولان بهزیستی و آموزش و پرورش مهاباد خواست حتی اگر شده در این مدت یک دستگاه کامپیوتر را به صورت امانت به او بدهند تا در این فرصت باقی مانده بتواند منابع درسی را با آن مطالعه کند.

مددکار مجتمع خدمات بهزیستی روستای آگریقاش مهاباد نیز که در این سفر همراه من بود گفت: هر سه فرزند این خانواده، مددجوی بهزیستی این شهرستان هستند و از خدماتی همچون مستمری، کمک موردی و معیشتی برخوردار هستند. 

ه

"نسرین احمدی" افزود: هر کدام از این مددجویان در صورت نیاز به پزشک و کلینیک‌های تخصصی می‌توانند معرفی نامه دریافت کنند و بخشی از هزینه‌های آنان توسط بهزیستی پرداخت می‌شود.

وقتی موضوع اهدای کامپیوتر برای "ناصر" را از وی جویا شدم اظهار داشت: اما امکان اهدای کامپیوتر به مددجویان توسط این نهاد ممکن نبوده و باید خیرین در این زمینه وارد عمل شوند.

پذیرایی با سیب، شرینی و شربت آلبالو مادر سمیه پایان بخش سفر ما در روستای"یادآباد" مهاباد بود.

پس از پایان این سفر برای بررسی بیشتر موضوع مشکلات این خانواده راهی اداره بهزیستی مهاباد شدم.

۳۵۹ روشندل و کم‌بینا در مهاباد خدمات توانبخشی دریافت می‌کنند

در گفت و گو با رییس اداره بهزیستی مهاباد مشخص شد که هم‌اکنون در مجموع ۳۵۹ روشندل و کم‌بینا در این شهرستان از این اداره خدمات توانبخشی و حمایتی دریافت می‌کنند.

مهران یوسفی اظهار داشت: ۲۶ نفر از این تعداد، نابینای مطلق و مابقی دارای معلولیت کم‌بینایی هستند که اقلام مورد نیاز از جمله "به‌دید"، "بزرگنما"، "ضبط صوت"، "ساعت‌مچی‌گویا" و "عصای ‌سفید" را از واحد توانبخشی دریافت کرده‌اند.

وی اضافه کرد: توزیع این اقلام براساس نیازهای توانجویان است و هر توانجوی نیازمند یک یا چند وسیله مختلف به صورت رایگان در اختیارش قرار داده می‌شود. 

رییس اداره بهزیستی مهاباد گفت: توانجویان این شهرستان می‌توانند اقلام مورد نیاز خود را از بهزیستی تحویل بگیرند و در صورتی که به مرور زمان غیرقابل استفاده شوند اقلام جدید را جایگزین آنها کنند.

افراد نابینا و کم‌بینا در صورتی که در دانشگاه‌ها پذیرفته شوند این بهزیستی هزینه تحصیل رایگان آنان را تقبل می‌کند 

وی اظهار داشت: افراد نابینا و کم‌بینا در صورتی که در دانشگاه‌ها پذیرفته شوند این اداره هزینه تحصیل این افراد را تقبل می‌کند و در صورت نیاز به کتاب‌هایی با خط بریل نیز با ارایه گواهی، به دستگاه‌های مربوطه معرفی می‌شوند.

وی در خصوص دسترسی معلولان با مشکل بینایی به کتاب‌های ویژه این افراد نیز گفت: کتابخانه‌های این شهرستان با ۹۰۰  نسخه کتاب گویا به صورت لوح فشرده در موضوع‌های متنوع برای روشندلان و کم بینایان تجهیز شده است.

وی افزود: روشندلان و افراد کم‌بینا می‌توانند در هر نوبت پنج نسخه لوح فشرده از این منابع گویا را به مدت ۲ هفته در اختیار داشته باشند که این نسخه‌ها قابلیت کپی‌برداری را نیز دارند و چاپ کتاب‌های با خط بریل به دلیل هزینه بالای آن محدود بوده و تنها شامل قرآن کریم، کتب مسایل دینی و کتب درسی می‌شود.

طبق آخرین آمار سازمان بهداشت جهانی (Who ) حدود ۴۵ میلیون نفر نابینا در دنیا زندگی می‌کنند و هر ساله یک تا ۲ میلیون نفر به این آمار افزوده می‌شود، زیرا در هر ثانیه پنج نفر و در هر دقیقه یک کودک در دنیا نابینا می‌شود.

از این تعداد نیز ۱۵۰ هزار نفر مربوط به کشور ما هستند که با احتساب افراد کم بینا این رقم به ۷۵۰ هزار نفر می‌رسد که در درجات مختلف، اختلال بینایی دارند و بر اساس گزارش اداره سلامت چشم و پیشگیری از نابینایی وزارت بهداشت، حدود ۳۰ هزار کودک کم‌بینا و هفت هزار و ۵۰۰ کودک نابینا در کشور وجود دارد.