اتحادیه اروپا
اروپایی ها در حالی از آمدن بایدن استقبال کرده و برایش فرش قرمز پهن کرده اند که مشخص نیست رابطه دولت آینده با انگلیسی ها چگونه خواهد بود؛ بویژه آنکه بایدن و دمکرات ها، همچنان قائل به حفظ اتحادیه اروپا هستند و در مقابل، برگزیت یک برگ منفی برای لندن تلقی می شود.
علاوه بر دلخوری دمکرات ها از لندن بخاطر برگزیت، اولین نشانه ها از احتمال کاهش سطح روابط با لندن، هفته گذشته در واشنگتن دیده شد، بطوری که تیم بایدن هنوز در کاخ سفید مستقر نشده، آمریکایی ها تندیس ویسنتون چرچیل نخست وزیر دوران جنگ دوم جهانی انگلیس را از اتاق بیضی کاخ سفید حذف کردند.
حالا این سوال مطرح است که آیا در طول دوره ۴ ساله بایدن آمریکا و انگلیس به سمت روابط سنتی میل خواهند کرد یا شکاف میان این دو متحد قدیمی دو سوی آتلانتیک بیشتر می شود؟، این سوال تعیین کننده ای است، چرا که اگر شکاف میان دو متحد سنتی و قدیمی تشدید شود، باید در انتظار نقش آفرینی بیشتری از سوی انگلیسی ها در آینده خلیج فارس و خاورمیانه باشیم؛ آنجا که ریاض، تل آویو، ابوظبی و مسکو نوشته یا نانوشته ، در حال ایجاد یک ائتلاف جدید هستند و احتمالا آنکارا هم به آنان ملحق شود.
ازطرفی، اتحادیه اروپا درحالی با حذف ترامپ از صحنه روابط بین المللی، حالت هجومی به خود گرفته است و در ارتباط با برجام هم تند شده که بایدن تیمی را در دپارتمان سیاست خارجی اش چیده است که بدبین ترین ها معتقدند این تیم برای یک توافق فوری با ایران بسته شده است.
اروپا که تا دیروز به شدت ذلیلانه در برابر تحولات بین المللی ظاهر می شد، طی هفته های اخیر و بعد از شکست ترامپ چند گام تهاجمی برداشته است که اولین آن علیه برجام بود، بطوری که سه کشور اروپایی عضو، برای اولین بار پس از ۴ سال پا را از مرزهای برجام فراتر گذاشتند و موضوعات هسته ای و موشکی را مطرح کردند. حال اگر میان دولت بایدن و لندن اختلافات بالا بگیرد، آنگاه باید در انتظار کارشکنی های انگلیسی ها هم در مسیر بازگشت بایدن به برجام هم باشیم.
اروپایی ها دومین حرکت هجومی را علیه روسیه برداشتند؛ دادگاه حقوق بشر اروپا بعد از اطمینان از نشستن بایدن در پشت میزش در کاخ سفید در بیانیه ای روسیه را مسئول نقض حقوق بشر در زمان جنگ با گرجستان (۲۰۰۸ میلادی) بر سر اوستیای جنوبی دانست.
در همین روزهای پر خبر، سومین حرکت اروپایی ها علیه چین بود که از سوی پارلمان اروپا انجام شد و اعلام کرد که توافق تجاری با چین به اعتبار حقوق بشری اروپا (بخاطر عملکرد پکن در رویدادهای سین کیانگ و هنگ کنگ) لطمه می زند؛ بیانیه ای که پس از گذشت بیش از دو دهه، بیشتر شبیه نوعی شوخی بود.
اروپایی ها که در دوران ترامپ توان پاسخ دادن به تهدیدهای گاه و بیگاه ترکیه را هم نداشتند و در مدیترانه منفعلانه عمل می کردند، این روزها پرو بالی در آورده اند و پیش بینی می شود، در صورتی که اردوغان بازی دوربرگردانش را خوب پیش نبرد، بزودی مواضع تندتری در قبال ترکیه ای که نفوذ منطقه ای خود را در گستره ای از دریای سیاه تا قفقاز و از آنجا تا لیبی پهن کرده است، اتخاذ کنند. البته اردوغان با درک واقعیت شرایط جدید، برای خواباندن تنش ها وزیر خارجه اش را راهی اروپا کرد و به فرانسه چراغ سبزی نشان داد تا بعد!
او در ادامه بر روی کاهش تنش ها با یونان هم گام هایی برداشته است که همه اینها نشان می دهد، شرایط برای حوزه مدیترانه و اروپا در حال تغییر شیفت است و بازیگران این حوزه نیز آن را دریافته اند.
چین
پالس ها و سیگنال ها نشان می دهد که بایدن به دنبال کاهش تنش با چینی ها است، اگرچه سیاست های ترامپ همچنان بر روابط پکن – واشنگتن سایه انداخته است.
چینی ها با سرعت در حال بسط نفوذ خود در منطقه خاورمیانه هستند و توانسته اند طی سال های اخیر در کشورهای حوزه خلیج فارس و سایر کشورهای خاورمیانه و از جمله در اسرائیل جای پایی برای خود باز کنند. چینی ها که به منافع خود در ارتباط با ایران توجه نشان می دهند، در عین حال حاضر به گذشت از منافع خود در کشورهای جنوب خلیج فارس نیستند و همزمان در حال ساختن بزرگترین بندرگاه منطقه در اسرائیل هستند.
چینی ها به علاوه در حال فعال کردن جاده باستانی ابریشم، دستکم از دو مسیر شمالی و جنوبی، هستند که اولی گویا با تحرکات ترکیه در قفقاز جنوبی (ترکیه- جمهوری آذربایجان- خزر – ترکمنستان یا قزاقستان – چین) استارت خورده است و دومی مسیر ایران و عراق را در نظر دارد(مسیری که از بندر گوادر پاکستان می تواند از راه زمینی، از یک سو به مدیترانه و از دیگر سو به دریای سرخ و شبه جزیره عربستان منتهی شود). تکمیل این کریدورها به استیلای هرچه بیشتر و سریعتر چین بر بازارهای جهانی کمک می کند.
در همین حال طرح راه ابریشم جدید یا طرح یک کمربند و یک جاده، یک طرح سرمایهگذاری در زیربناهای اقتصادی بیش از ۶۰ کشورآسیای مرکزی اروپا و آفریقا است که توسعهٔ دو مسیر تجاری «کمربند اقتصادی راه ابریشم» و «راه ابریشم دریایی» را در نظر می گیرد. این طرح در سال ۲۰۱۳ میلادی توسط چین ارائه شده است و گفته می شود که همزمان طرح نفوذ نظامی را هم دنبال می کند.
چینی ها فعلا در دهانه دریای سرخ در جیبوتی یک پایگاه دریایی احداث کرده اند و در حال توسعه آن هستند، اما برای آینده و در چارچوب طرح یک جاده یک کمربند،چشم به مناطق بیشتری از جهان دوخته اند؛ ازجمله نقاطی که به نظر می رسد برای چینی ها در دسترس تر هستند، یکی پاکستان است و دیگری میانمار.
چینی ها از هم اینک بخاطر تهدیدهای روزافزون از سوی آمریکایی ها که با سیاست چرخش به شرق و کوچ از خاورمیانه، قصد محدود و محصور کردن چین را دارند، سرمایه گذاری در دریای چین جنوبی و دریای چین شرقی و نیز بخش بزرگی از آسیای جنوب شرقی را در دستور کار دارند و در همین چارچوب است که با افزایش حدودا ۷ و نیم درصدی، بودجه خود را به ۱۷۱ میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار در سال ۲۰۲۰ میلادی رساندند.
با این شرایط معلوم نیست، بایدن با این اژدهای سیری ناپذیر چه خواهد کرد؟ اژدهایی که از مدت ها پیش وارد بازارهای خلیج فارس هم شده و صادرات گسترده تسلیحات نظامی، از برنامه های آینده این کشور است.
با این شرایط سوال اینجاست که در صف بندی های جدیدی که با آمدن بایدن در حال شکل گیری است، چینی ها به سمت اصلاح روابط با واشنگتن گام برخواهند داشت، یا وارد دسته بندی جدیدی که احتمالا در منطقه غرب آسیا در حال شکل گیری است، می پیوندد.
روسیه
براساس شواهد و قرائن، روسیه، بر خلاف چین در ۴ سال آینده دوره پر تنش تری با واشنگتن را تجربه خواهد کرد. دمکرات ها همچنان بر دخالت پوتین در انتخابات دور قبل که به روی کار آمدن ترامپ انجامید، اصرار دارند، تا جایی که در رسانه های آمریکایی بحث هایی را مطرح کرده اند که براساس آن ادعا می شود روس ها از ۴۰ سال پیش بر روی ترامپ سرمایه گذاری کرده بودند تا به نظام سیاسی آمریکا ضربه بزند. به علاوه دمکرات ها اساسا موافق نقش مسکو در منطقه بخصوص سوریه و لیبی هم نیستند.
در عین حال، واشنگتن درحالی ۲۰۲۱ را با فاصله گرفتن از اسرائیل شروع کرده است که روابط خوب مسکو و تل آویو بر این پیچیدگی ها می افزاید.
از همین رو از حالا می توان پیش بینی کرد که روس ها وارد ائتلاف عربستان و اسرائیل شوند که اجتماعی ضد برجامی در منطقه محسوب می شود؛ اگرچه به نظر می رسد روس ها همچنان خواستار حفظ برجام باشند.
اوضاع جدید که با فشارهای احتمالی بیشتر بایدن به مسکو همراه خواهد بود، روسیه را به ترکیه بخصوص در موضوعاتی مانند قفقاز ، سوریه و لیبی نزدیک می کند. آمریکایی ها در دوران بایدن قطعا با طرفداری بیشتر از کردهای شمال سوریه، در این منطقه مداخله بیشتری خواهند کرد که این امر هم به مذاق روس ها خوش نخواهد آمد و هم ترک ها؛ مگر آنکه آنکارا بتواند روابطش را با واشنگتن ترمیم کند و در روابط مسکو ، واشنگتن اتفاقی رخ دهد.
شاید درهمین چارچوب است که مسکو تلاش دارد هرچه سریعتر راه حلی برای بحران سوریه بیابد تا قبل از آنکه بایدن اولویت هایش به سوریه برسد. برهمین اساس پوتین این هفته برای پیگیری پرونده سوریه گفت که با ایران و ترکیه کار را ادامه خواهد داد.
بی شک در صورتی که روس ها آنگونه که از شواهد امر بر می آید، بخواهند به جریان منطقه ای سعودی – تل آویو ملحق شوند، شرایط برای جو بایدن دشوارتر خواهد شد، بویژه آنکه این منطقه بازار خوبی برای فروش اسلحه است.
با اینحال چند محور مهم اختلافی را هم نباید نادیده گرفت؛ از جمله جدال دو کشور در خصوص موشک های دوربرد هسته ای، دعوای اوکراین و حالا تحولات سیاسی داخلی در روسیه و اینکه آیا آمریکا قصد دارد در تحولات اخیر که آلکسی ناوالنی ناراضی روس در این کشور سبب شده است، دخالت کند؟
منطقه
اول اینکه، اسرائیل و عربستان و اساسا ائتلاف ضد ایرانی منطقه و نیز حامیان آنان در آمریکا و اروپا در قبال پرونده حساسی همچون برجام بیکار نخواهند نشست. آنها برای هدایت بایدن به مسیری که برای ترامپ طراحی شده بود و علیه ایران طی می شد، از پا نخواهند ایستاد.
تهدید ایران از سوی فرمانده ارتش اسرائیل در این هفته را می توان بخشی از این طراحی دانست، بطوری که اسرائیلی ها حتی اگر شده احتمال دارد دست به انتحار بزنند تا بایدن در عمل انجام شده قرار گیرد.
با اینحال در این فقره اما و اگرهایی هم وجود دارد؛ اولین مورد سردمزاجی تیم بایدن در برابر رژیم صهیونیستی است که گویا با حاکمان فعلی این رژیم رابطه چندان خوبی ندارند و این نکته، ریسک هرگونه اقدام صهیونیستی را بالا می برد. دیگر اینکه شرکای جدید و منطقه ای تل آویو هم از افزایش تنش ها آرامش ندارند و همواره در وحشت از یک جنگ ویرانگر بسر می برند. سوم اوضاع متزلزل خود اسرائیل است و در نهایت هم هرگونه حماقت تل آویو ، برایش طوفانی ایجاد خواهد کرد که نمی توانند انتهای آن را حدس بزنند.
دوم؛ سرنوشت فلسطین به دلیل تقابل دو خط فکری در کنگره آمریکا یعنی؛ "محو آرمان فلسطین" و "پروژه دو دولتی"، دچار رکود خواهد شد و احتمالا فصل جدیدی از مقاومت در این حوزه شروع می شود.
دونالد ترامپ و تیم تندرو و اوانجلیست او برای محو آرمان فلسطین تمام زور خود را زده اند و با باز گذاشتن دست صهیونیست ها برای شهرک سازی و اشغال بیشتر اراضی فلسطینی ها هرکاری که توانستند انجام دادند. حالا دمکرات هایی آمده اند که به حل مساله فلسطین از طریق تشکیل دو دولت تمرکز دارند. حال باید دید که بایدن تناقض تازه منطقه ای را که حاصل جمع اسرائیلی ها و عرب های تازه متحد با تل آویو است، چگونه حل خواهد کرد؟
بایدن حالا با گروهی از متحدان سنتی افسار گسیخته در منطقه غرب آسیا و خاورمیانه سر و کار دارد که از یک سو پایشان در خندق های امنیتی گیر است و از طرفی به تسلیحات مدرن مجهز شده اند؛ چیزی که باعث شده منطقه به بشکه باروت تبدیل شود.
این پیچیدگی ها، نشان می دهد که کشورهای منطقه و بازیگران بین المللی اعم از اروپا ، چین و روسیه، هم اکنون در حال شناسایی موقعیت ها، جایابی در فضای آتی روابط بین الملل و ایجاد فضای بازی برای خود می باشند.