زاده آبان سال ۱۳۵۰ و دانشآموخته رشته زبان و ادبیات آلمانی، مریم سمیعزادگان مدیریت فنی یک آژانس هواپیمایی را به عشق نوشتن رها کرد و سالها برای مطبوعات مختلف، از روزنامه شهروند گرفته تا مجله همشهری جوان، داستان نوشت. این نویسنده توانا در سال ۱۳۹۵ با کتاب دو کوچه بالاتر پا به عرصه رماننویسی گذاشت و به قول خودش نوشت تا «خوانده شود» و در این راه حتی یک بار هم از رها کردن شغلی پردرآمد و به اصطلاح دهان پر کن پشیمان نشد. افزون بر دو کوچه بالاتر، رمانهای آقادار، من رعنا هستم و مجموعه داستان حاجی نرگس از این نویسنده روانه بازار شده است، داستانهایی که در عین سادگی، سیمای پیچیده روزمرگیها را به تصویر میکشند.
سمیعزادگان در رمان جدید خود که سال کلاغ نام دارد، برای زنان ایرانی که در گذشته فارغ از طبقه و جایگاه اجتماعیشان از چنگالهای زهرآگین فرهنگ مردسالار رهایی نداشتند، مرثیه میسراید. در این رمان که فروردین امسال روی کاغذ آمد، همزمان روایت چند زوج را میخوانیم، زوجهایی که البته بدون وجود فرزند پسر هیچگاه به خانوادهای کامل تبدیل نشده و نخواهند شد.
زاویه دیدِ راویِ سوم شخصِ این رمان به دور از قید و بندهای رایج در فصلبندی، آزادانه بین روایتهای مختلف جابهجا میشود. با وجود روایتهای متعدد، دو خط داستانی غالب در این رمان وجود دارد؛ یکی داستان خانواده معمولی یوسف خان و خانیم بال و دیگری ماجراهای زوج سلطنتی، ملکه ثریا و محمدرضا شاه پهلوی. فارغ از این که هر بخش کتاب داستان کدام خانواده را به تصویر میکشد، فحوای کلام نویسنده این است که:
در ایران، زن، ملکه مادر هم که باشد [...] سرنوشت او اطاعت از مرد و قوانین اوست. (ص. ۹۵)
سمیعزادگان در سال کلاغ زنان را از هر قشری به تصویر میکشد، زنانی که در عین تفاوت دردهای مشترک دارند؛ از اجاق کور و دخترزا بودن گرفته تا شوهر شکاک و هوو داشتن. این زنان در شهری که «از هرت هم هرتتر است» (ص. ۱۰۷) به هیچوجه هویت مستقلی ندارند و تنها به واسطه قدرت باروری خود ارزشگذاری میشوند.
یکی از مردان قصه در جایی از داستان خطاب به همسرش میگوید:
به پدر گوربه گور شدهات می نازی که هنرش پس انداختن دختر بود؟ خوب شد مرد و نیست که ببیند چطور دست دخترش را میگیرم و از خانه میاندازمش بیرون. به جایش یک دختر آفتاب مهتاب ندیدهی ترگل و ورگل میآورم که سرسال برایم پسر بزاید. (ص. ۱۰۸)
یا در جای دیگری از رمان میخوانیم که اگر زنی اجاقش کور باشد و بچهدار نشود، «به مفت نمیارز[د]» و مرد دلیلی ندارد او را در خانهاش نگه دارد (ص.۱۰۸).
در رمان از این دست اشارات زن ستیزانه کم نیست و به خوبی میتوان فضای حاکم بر جامعه سنتی ایران را از نظر گذراند؛ از نام قیزبسدی (دختر بسه!) که به یکی از کاراکترها داده شده تا پیش زمینه تولد یک فرزند پسر باشد گرفته تا عبارتی چون «از زن کمترم اگر [...]» (ص. ۱۱۰).
با این حال این سوال مطرح میشود که:
با روزگاری که سر سازش ندارد چه میشود کرد؟ باید مدارا کرد؟ دستها را بالا برد و پرچم سفید نشان داد؟ تسلیم شد؟ یا جنگید؟ اگر تصمیم به جدل گرفت با چه اسباب و لوازمی؟ کجای این دشمن نامریی باید این شمشیر را فرو برد؟ اصلا سری دارد که گردنش را قطع کنی؟ اگر مثل گربه هفت جان داشته باشد چه؟ اگر یک سرش را جدا کنی، مثل اژدها صد سر بزایید چه؟ (ص.۱۶۱)
هرچند که به گفته یکی از شخصیتهای مرد داستان که تحصیل کرده است و دکتر مملکت، «زنها بلدند از پس هر کاری بربیایند، موجودات عجیبی هستند. به نظر ضعیف میآیند، اما از [...] مردها قویترند» (ص. ۱۶۹).
نمایش نفوذ جهل و خرافات به تاروپود جامعه سنتی
با وجود آنچه خواندید، سال کلاغ را صرفا نمیتوان به یک رمان فمنیستی ساده تقلیل دارد. سمیع زادگان در این رمان خواننده را در سفری به سالهای دور ایران با خود همراه کرده و به ضیافت خرافات و جهل آن دوران دعوت میکند. این که چطور مردم برای حل مشکلاتشان از یک شهر به شهر دیگر میرفتند تا با یک دعانویس ملاقات کنند و دست به دامان جادو و جنبل شوند. مردمی که معتقدند چون سال سالِ کلاغ است، «سال سیاهی و نکبت است و باید صدقه بدهیم» چون «کلاغ شوم است. قارقارش شومتر، زاغ و کلاغ ندارد» و «اگر کلاغ روی سقف خانه بنشیند و بخواند، دیگر ردخور ندارد، خبرش، خبر مرگ است» (ص. ۳۷ ). این خرافاتی بودن در بین شخصیتهای داستان سال کلاغ تا آنجا پیش میرود که برای آنها حتی نصف شب خواندن خروس هم بدشگون است چون «صبحی که اورقیهآنا فوت کرد [...] خروس نصفهشب خوانده بود» (ص. ۱۵۷)
مردمان داستان سمیعزادگان همچنین به تاثیر چشم زخم هم اعتقادی عمیق دارند؛ یکی از کاراکترهای داستان در جایی در این باره میگوید: «این چشم زخم عجیب خانهبرانداز است. چه زندگیها که به هم نزده. چه چشمها که گریان نکرده» (ص. ۱۵۷).
رمان سال کلاغ فروردین امسال نوشته شد، در سالی که به گفته نویسنده به دلیل شیوع کرونا برای خودمان کمتر از سال کلاغ نبود.
این رمان ۲۰۷ صفحهای را انتشارات کتابسرای تندیس تابستان امسال با شمارگان ۵۰۰ نسخه چاپ و روانه بازار کرد.