به بهانه تلاشها برای انتخاب رئیس جدید سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، خوب است نگاهی بیاندازیم به ویژگیهایی که رئیس جدید سازمان باید داشته باشد و همچنین سیاستهایی که به نظر میرسد فارغ از اینکه چه کسی رئیس سازمان خواهد شد باید به آنها توجه جدی شود. آگاهی از شرایط جدید دیپلماسی عمومی در دنیا، شاید کمکی باشد برای انتخاب صحیح مدیر جدید این سازمان.
سوال اصلی این است که آیا سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به عنوان اصلیترین نهاد مسئول دیپلماسی عمومی در کشور و تابلوی بیرونی جمهوری اسلامی ایران در موضوعات فرهنگی، توانسته است ماموریت خود را به درستی انجام دهد؟ آیا این سازمان برند جمهوری اسلامی ایران را در جهان میسازد، یا در انبوه مشکلات ساختاری و محتوایی نتوانسته نقشی در معرفی ایران داشته باشد؟
پاسخ این سوال برای کارشناسان و مطلعین از حوزه فرهنگی بینالمللی کاملا روشن است، ولی اینکه دلیل این عدم موفقیت چیست را باید در دو موضوع خلاصه کرد؛ اول، رویکردی و برنامهای و دوم، مدیریتی.
در زمینه مشکلات رویکردی، باید به این نکته توجه داشت که پیشبرد دیپلماسی عمومی در دنیا امروزه هیچ ارتباطی به سازمانهای عریض و طویل و تعداد کارمندان و بودجههای انفجاری ندارد، بلکه به یک اتاق فکر و سازمان ستادی قدرتمند نیاز دارد که بتواند از تمامی ظرفیتهای ممکن و موجود برای ساخت یک برند استفاده کند.
در دنیای امروز چه بسا یک توئیت بهجا و مناسب توسط یک مسئول فرهنگی و اجتماعی، میتواند تاثیری معادل برگزاری یک نمایشگاه چندصد هزار دلاری در ایجاد محبوبیت برای یک کشور داشته باشد، در حالیکه هنوز در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بر سر ایجاد صفحات فیسبوک و توئیتر برای نمایندگیها بحثهای طولانی مطرح شده و مخالفتهای فراوانی وجود دارد؛ چراکه این سامانه در ایران فیلتر هستند. لذا ایجاد یک ساختار قدرتمند فضای مجازی میتواند بازوی اجرایی قدرتمندی برای ستاد سازمان ایجاد کند.
استفاده از تشکلهای مردمنهاد در حوزه بین المللی یکی دیگر از نکاتی است که هم در فضای مدیریتی و هم در موضوعات رویکردی موثر است و میتواند جهش عمدهای را در دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی ایران در سطح جهانی ایجاد کند؛ همانگونه که بخش زیادی از محتوا و برنامههای عملیاتی دیپلماسی عمومی کشورهای بزرگی مانند آمریکا، فرانسه، آلمان و همینطور کشورهای همسایه مانند ترکیه از طریق حمایت از سازمانهای مردمنهاد فعال در عرصه بینالمللی تولید یا اجرا میشود.
لذا علاوه بر اینکه سازمان فرهنگ باید به عنوان بازوی رسمی جمهوری اسلامی ایران در سطح جهان اقدام به گشایش فضاهای جدید برای ورود فرهنگی کند، باید در داخل کشور نیز اقدام به راهبری و تقویت سازمانهای مردم نهاد کرده و در سطح بین المللی از اقدامات و فعالیتهای آنها حمایت کند.
گفتمان سازمان فرهنگ که همان گفتمان جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور است هم نیاز به تغییرات اساسی دارد. همانگونه که رهبر انقلاب دائماً در حال بهروزرسانی گفتمانهای انقلابی با صدور اسناد بالادستی و چشماندازهای میان و بلند مدت است، این سازمان هم باید برای معرفی ایران اقدام به تحولی گفتمانی کرده و خود را با نیازهای روز جهان منطبق کند. امری که به نظر میرسد در حال حاضر متوقف شده و سازمان فرهنگ، از سازمانی که باید پویا و بهروز باشد، به سازمانی ایستا و محدود به پروتکلها تبدیل شده است. این تحول را شاید بتوان نیازی حیاتی برای سازمان فرهنگ به حساب آورد که بدون آن فلسفۀ حیات خود را از دست داده است.
موارد فوق و دهها مورد ریز و درشت دیگر نشان دهنده این موضوع است که سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نیاز به تحولی جدی دارد. نیاز به تحولی در عالیترین سطوح تصمیمگیری این سازمان و یک انتصاب شجاعانه از میان شخصیتهای جوان، با انگیزه و مرتبط با بدنۀ اجتماعی فعال در حوزۀ بینالملل؛ تحولی که بنا بر شنیدهها در دستور کار وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار دارد.
قطعاً اتخاذ این تصمیم از سوی وزیر جوان فرهنگ دارای مخالفانی خواهد بود و بدون شک تمرکز مخالفتها روی جوان بودن گزینههاست؛ نکتهای که در شعارهای مدیران قدیمی جمهوری اسلامی نقطه قوت به حساب میآید، ولی به محض اینکه پای عمل به میان میآید، تبدیل به نقطه ضعف میشود.
چشم جوانان زیادی به انتصاب مدیر جدید سازمان فرهنگ است و شایعات حول این موضوع که مدیر آینده این سازمان مدیری جوان و انقلابی خواهد بود، فعالان فرهنگی جبهه انقلاب را روی سکوها نیمخیز کرده و آنها آماده تشویقی هیجانی برای این پیروزی تاریخی هستند. امید است با تحقق این انتصاب، شادی جوانان جبهه انقلاب کامل شده و انگیزه مضاعفی را به فعالان این جبهه برای حضور قدرتمند در جبهه فرهنگی خارج از کشور ببخشد.