«پابلو خوفره لئال» تحلیلگر و کارشناس شیلیایی در گفت و گو با ایرنا ، به تشریح دلایل گسترش روابط چین با منطقه آمریکای لاتین و کاهش نفوذ واشنگتن در این منطقه که زمانی از آن به عنوان "حیاط خلوت آمریکا" نام برده می شد، پرداخت و تاکید کرد که از مهم ترین دلایل تمایل آمریکای لاتین به توسعه روابط با چین و فاصله گرفتن از واشنگتن، خوی برتری جویی و رفتار سلطه طلبانه آمریکا است.
به گزارش ایرنا، نگاهی کلی به مسیر همکاری های اقتصادی و تجاری کشورهای حوزه آمریکای لاتین و کارائیب با چین طی دو دهه اخیر (از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۰) ، این واقعیت را آشکار می سازد که حجم مبادلات تجاری در این مدت ۲۶ برابر رشد داشته و به حدود ۳۵۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۰ رسیده و براوردها حاکی از آن است که این رقم تا سال ۲۰۳۵، به دو برابر یعنی حدود ۷۰۰ میلیارد دلار افزایش خواهد یافت. دو طرف امیداورند در سال جاری میلادی، به میزان مبادلات تجاری خود را به حدود ۴۰۰ میلیارد دلار افزایش دهند.
وجود برخی اختلاف رویکردها در آمریکای لاتین بهطور تاریخی اگر چه تلاشها برای اتحاد این منطقه را محدود کرده است اما «جامعه کشورهای آمریکای لاتین و کارائیب» (سِلاک) نه تنها از سال ۲۰۱۰ به فعالیت خود ادامه داده است بلکه محور روابط قوی با برخی کشورها از جمله چین بوده است.
چین در دو دهه گذشته، تعامل با نهادهای منطقه آمریکای لاتین را در دستور کار خود قرار داده است و در تازه ترین مورد در جریان سومین نشست وزرای «جامعه کشورهای آمریکای لاتین و کارائیب» (سِلاک) و چین که به صورت مجازی برگزار شد، دو طرف پیرامون یک برنامه جامع اقدام مشترک که شامل همکاریها در زمینه کشاورزی، تجارت و سرمایهگذاری، فرهنگ، بهداشت و آموزش میشود، توافق کردند.
«پابلو خوفره لئال» تحلیلگر و کارشناس شیلیایی درباره دلایل تمایل آمریکای لاتین و چین به گسترش مناسبات در زمینه های گوناگون توضیح می دهد.
چرا آمریکای لاتین با وجود فاصله جغرافیایی زیاد با چین، بیشتر از ایالات متحده به گسترش مناسبات با پکن تمایل دارد؟
به عقیده من مسئله صرفا تمایل آمریکای لاتین به تماس بیشتر با چین نیست، بلکه این موضوع بخشی از پویایی روابط بین المللی در مسائل اقتصادی است و کشورهای آمریکای لاتین فراتر از موقعیت سیاسی و ایدئولوژیک، چین را به عنوان یک هم پیمان جدی می بینند که متقابلا آمادگی دستیابی به توافقات دوجانبه را دارد. برخلاف آمریکا که بیشتر برپایه رویکرد سیاسی اختلاف افکنی می کند.
آمریکا علیه کشورهایی مانند کوبا، نیکاراگوئه، ونزوئلا و همچنین بولیوی و ... سیاست فشار حداکثری را دنبال می کند. به عبارت دیگر، روابط واشنگتن و آمریکای لاتین بیشتر تحت الشعاع مسائل سیاسی است تا عوامل اقتصادی. اما چین به عنوان یک کشور عملگرا در حوزه مناسبات اقتصادی، مصمم است تا براساس نیازهای خود به مواد اولیه با اغلب کشورها روابط برقرار کند و در یک همکاری متقابل و برد-برد، محصولات خود را در بازارهای جهانی عرضه کند.
با ورود چین، ایالات متحده به طور روزافزون، نفوذ اقتصادی خود را در منطقه آمریکای لاتین از دست می دهد؛ مسئله بعد مسافت در روابط منطقه آمریکای لاتین و کشورهایی مانند چین و روسیه و ایران ... با توسعه تجارت در اشکال گوناگون دریایی، هوایی و تجارت مجازی دیگر بعد مسافت مطرح نبوده و وسایل حمل و نقل پیشرفته، امکان تبادل محصولات کشاروزی، صنعتی، نفتی و... را به سهولت فراهم کرده است.
حجم تجارت کشورهای حوزه "سلاک" با چین چقدر است و چرا این تحادیه خواستار گسترش مناسبات با چین است؟
جامعه کشورهای آمریکای لایتن و کارائیب (سلاک) سازوکاری بین منطقه ای است که با هدف اتحاد و توسعه کشورهای آمریکای لاتین در حوزه های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و ... در دسامبر ۲۰۱۱ تشکیل شد.
در راستای این هدف، سلاک به دنبال توسعه روابط با کشورهای گوناگون ازجمله چین برآمد. براساس نتایج دومین همایش علمی سلاک- چین که حدود دو ماه گذشته با حضور مقامات و اساتید برجسته دانشگاهی و اندیشکده های مرتبط برگزار شد، مهم ترین دستاوردهای مناسبات دوجانبه با پکن به ویژه در بحبوحه بحران همه گیری را بسیار مثبت و حائز اهمیت ارزیابی کرد.
در حال حاضر چین دومین شریک تجاری منطقه و نخستین شریک تجاری آمریکای جنوبی است. در سال ۲۰۲۰، چین مهم ترین بازار برای صادرات آمریکای لاتین بود که رشد چشمگیری را از این نظر ثبت کرد. افزایش دو درصدی صادرات منطقه به چین در مقایسه با سقوط ۱۳ درصدی کل صادرات بسیار حائز اهمیت بود.
از سوی دیگر چین به مهم ترین سرمایه گذار در این منطقه تبدیل شده است. با توجه به اینکه منطقه به شدت نیازمند سرمایه گذاری درجهت حمایت از بهبود اقتصادی پساکرونا است، چین بهترین موقعیت برای پیشبرد بخش های اقتصادی موجود و توسعه ظرفیت های جدید است.
طبق تحقیقات موسسه پژوهشی رد آلک چاینا (RED ALC-CHINA)،چین درطول دوره پاندمی با افزایش سرمایه گذاری های خود در منطقه آمریکای لاتین، به سومین منبع سرمایه گذاری اقتصادی در منطقه تبدیل شد. همچنین بین سال های ۲۰۱۵ و ۲۰۲۰ شرکت های خصوصی و نیمه دولتی چین حدود ۷۴ میلیارد و ۸۵۰ میلیون دلار در کشورهای آمریکای لاتین سرمایه گذاری کردند..
چین به ویژه در دوره اپیدمی بر اقتصاد سه کشور شیلی، کلمبیا و مکزیک متمرکز شد که نزدیک به ۷۷ درصد سرمایه گذاری پکن را دربر می گیرد. در مقایسه با آن، بین سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۴ آرژانتین و برزیل شش دهم سرمایه گذاری چین را به خود اختصاص داده بودند.
براساس داده های معاونت وزارت اقتصاد بین المللی (Subrei) بین ماه های ژانویه- ژوئن سال جاری میلادی (دیماه ۱۳۹۹-خرداد۱۴۰۰) صادرات شیلی در چین در مجموع بالغ بر ۴۵ میلیارد دلار برآورد شد و واردات این کشور از چین نیز بیش از ۴۰ میلیارد دلار بود.
نفوذ تجاری چین در آمریکای لاتین بیشتر مربوط به حوزه های بانکی، شرکت های تولید برق، معدن و ... بوده است.
طبق اطلاعات رد آلک چین، در دو دهه گذشته شیلی افزون بر ۱۱ میلیارد دلار سرمایه گذاری پکن را جذب کرده است. از نظر این کشور آمریکای جنوبی، چین به عنوان شریک تجاری اصلی در مبادلات کالاهایی مانند شراب، سالمون و میوه محسوب می شود.
آیا امریکای لاتین به همان اندازه که تمایل به تجارت با چین دارد، به تجارت با روسیه و یا اتحادیه اروپا هم علاقمند است؟
در واقع، چون بخش بزرگی از کشورهای آمریکای لاتین فاقد صنعت فناورانه قابل رقابت با قدرت های بزرگ هستند، به دنبال تنوع بخشیدن به بازار محصولات کشاورزی، مواد خام، مواد معدنی و سایر محصولات خود هستند و در این راستا، هم اتحادیه اروپا و هم روسیه به دلیل جمعیت زیاد و صنعت توسعه یافته، بازارهای مطلوبی هستند.
بطور مثال، سلاک سازوکار گفتگو و همکاری با روسیه را در سال ۲۰۱۵ در چارچوب نشست سران مجمع عمومی سازمان ملل ایجاد کرد.
اما از نظر سیاسی اختلافاتی جدی میان برخی کشورهای آمریکای لاتین با اتحادیه اروپا وجود دارد. این نهاد به بازیگر بین المللی در اتخاذ رویکرد مخالف با کشورهای ترقی خواهی مانند کوبا، نیکاراگوئه، ونزوئلا، بولیوی، اکوادور و حتی برزیل و آرژانتین تبدیل شده است. این امر اگرچه اختلافات سیاسی و ایدئولوژیکی بسیاری به همراه دارد، اما روابط اقتصادی را محدود نمی کند.
چه عوامل باعث رویگردانی بیشتر ملت ها و کشورهای حوزه امریکای لاتین از ایالات متحده شده است؟
عوامل سیاسی و ایدئولوژیکی بسیاری که ناشی از رویکرد تاریخی ایالات متحده به این منطقه است و براساس آن واشنگتن، آمریکای لاتین را به عنوان بخشی از حیاط خلوت خود می پندارد که می تواند با مصونیت کامل در آن منطقه اقداماتی مداخله جویانه ازجمله تاثیرگذاری بر انتخاب دولتها، حفظ یا بی ثبات سازی آنها را دنبال کند. دولت آمریکا همچنین با ایجاد اختلاف بین کشورها، شرکای منطقه ای خود مانند کلمبیا یا پاناما و هندوراس که واشنگتن در آنجا پایگاه های نظامی دارد را علیه کشورهای غیرهمسو تحریک می کند. یکی دیگر از مداخله جویی های آمریکا در سیاست های منطقه، در لفافه مبارزه با قاچاق مواد مخدر دنبال می شود.
از سوی دیگر اتحاد آمریکا و صهیونیسم امکان ورود آرام و پایدار اسرائیل را به منطقه آمریکای لاتین فراهم کرده که در پوشش فروش تسلیحات، جاسوسی یا ارتباط با کلیساهای انجیلی صورت می گیرد.
در نتیجه آمریکا شریک قابل اعتمادی نیست، بلکه همسایه سلطه جوی شمالی با رویکرد تهاجمی است که به دنبال مداخله جویی در مسائل داخلی کشورهاست.
ایران از چه جایگاهی نزد کشورهای حوزه آمریکای لاتین به ویژه حکومت های بولیواری برخواردار است؟ چه عواملی باعث روابط نزدیک بیشتر کشورهای امریکای لاتین با ایران شده است؟
به نظر من، پیوندی که ایران با برخی کشورهای آمریکای لاتین، به ویژه ونزوئلا برقرار کرده بسیار مناسب و نمونه ای از همکاری های اقتصادی و در عین حال سیاسی است. در منطقه آمریکای لاتین مقابله با ایالات متحده و حفظ استقلال کامل در برابر مداخله جویی های این کشور کار آسانی نیست و کاری که ایران در این زمینه از پیش می برد، الگویی شایسته برای سایر ملت های این قاره است تا بر این ترس غلبه کنند. جامعه بولیواری (کشورهای حوزه مقاومت مانند ونزوئلا) در برهه ای به لطف رهبر فقید خود «هوگو چاوز» مناسبات خود را با ایران تقویت کرد و این روابط دوستان روی ریل پیشرفت قرار دارد. اگرچه با پیشروی برخی دولتهای راستگرا در قاره، پیوند ایران با آمریکای لاتین نیز تا حدودی کاهش یافت، با این وجود حتی در همین دوره ریاست جمهوری «ژائیر بولسونارو» رئیس جمهوری راستگرای برزیل نیز ایران با عملگرایی، به عنوان یک شریک تجاری این کشور شناخته می شود.
با وجود آنکه طبق اطلاعات تاریخی، ایران و آمریکای لاتین از یک قرن گذشته روابط تجاری داشته اند، اما در یکی دو دهه اخیر، پیشبرد برخی برنامه های مهم از جمله تقویت مناسبات در حوزه های انرژی و تجاری، باعث تقویت روابط تهران با منطقه آمریکای لاتین شد. این مناسبات همواره نیازمند حفظ و تقویت است .