افول آمریکا؛ روندی مطلق یا نسبی؟

تهران- ایرنا- دومین همایش بین‌المللی افول آمریکا به همت دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام و دانشگاه امام حسین (ع) امروز سه شنبه ۱۱ آبان در محل لانه جاسوسی آمریکا در تهران برگزار شد. در هشتمین بخش این همایش تحت عنوان بین‌الملل، سخنرانان غیرایرانی به ارائه مقالاتشان به زبان انگلیسی پرداختند.

در بخش بین الملل این همایش مباحثی چون نشانه‌هایی دال بر افول قدرت آمریکا، ایجاد قدرت‌های نوظهور، ایجاد جهان چندقطبی، مختصات نظام جدید بین‌الملل در آینده‌ای نه چندان دور، راهکارهای کنشگری در نظم جدید و ... مورد بررسی قرار گرفت.

پایان امپراتوری آمریکا

«جیمز فرتز» پژوهشگر در سخنرانی خود در این پنل، به بیان چالش‌های کنونی سیاسی و اجتماعی آمریکا پرداخت و بر همین مبنا افول قدرت آمریکا را حتمی دانست.

فرتز از بحث‌های مرتبط با تقلب در انتخابات اخیر آمریکا و رقابت‌های شدید حزبی میان دموکرات‌ها وجمهوری‌خواهان و سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا  آغاز کرد و با کشاندن بحث به مباحث اخلاقی درون جامعه آمریکا، چنین نتیجه گرفت که آمریکا خود دستخوش سیاست‌گذاری و سوء استفاده صهیونیست‌ها است.

به گفته این کارشناس، حتی سیاست خارجی آمریکا، را می‌توان سیاست اسرائیلی دانست و یکی از دلایل برکناری ترامپ و «تقلب» در انتخابات برای کنار زدن ترامپ همین مساله بود که وی، به سیاست و استراتژی «اول» آمریکا باور داشت و با وجود روابط ظاهری خوب با اسرائیلی‌ها،منافع آمریکا را در اولویت خود قرار داده بود.

چندقطبی نوظهور و ظهور نظریه‌های غیرغربی در روابط بین‌الملل

«لئونید ساروین» کارشناس مسائل آمریکا در سخنرانی خود افول آمریکا را واقعیتی گریزناپذیر دانست که نظریه‌هایی غیر غربی آن را پیش‌بینی کرده و توضیح می‌دهند.

به گفته ساروین، پس از دوران موقت تک قطبی که چالش‌هایی را در نظام بین‌الملل به وجود آورد، مسائل مختلفی به ماهیت چندقطبی نظام بین‌الملل شکل داد. چین یکی از کشورهایی بود که گام‌هایی موثر در ایجاد ایده جهان چندقطبی برداشت.

به گفته ساروین، بیش از ۳۰ سال پیش، اصطلاحی چینی با عنوان « duojihua» به معنای «چندقطبی»، این استراتژی را مفهوم‌پردازی کرد. حتی برخی نخستین گام ها در توسعه استراتژی چندقطبی در روابط بین الملل را به روسیه نیز نسبت می دهند. در آوریل ۱۹۹۷ در مسکو ، روسیه و چین «بیانیه مشترک جهان چند قطبی » را امضا کردند.

به گفته ساروین همچنین این دیدگاه وجود دارد که هند تا سال ۲۰۵۰ نماینده قطب سوم جهان چندقطبی (به جز ایالات متحده و چین) خواهد بود.

این کارشناس نظریه «گفت‌وگوی تمدن‌ها» را از دیگر نظریه‌های غیر غربی دال بر افول قدرت آمریکا دانست و گفت: در آغاز هزاره، «محمد خاتمی» رئیس جمهوری ایران مفهوم گفتگوی تمدن ها را مطرح کرد. خاتمی نظر خود را در برابر نظریه  اثر «ساموئل هانتینگتون» یعنی «برخورد تمدن ها» مطرح کرد  و در جریان سخنرانی خود در پنجاه و سومین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل (۱۹۹۸-۱۹۹۹) رسما ایده گفت وگوی تمدن‌ها را اعلام کرد.

به گفته ساروین بیانات رهبر انقلاب در سال ۲۰۱۲ مبنی بر لزوم اصلاح سازمان ملل و نهادهای وابسته به آن هم در همین چارچوب قرار دارد.

کشورهای آمریکای لاتین نیز در توسعه مطالعات پسااستعماری مشارکت فعالی دارند و آنچه مسلم است و این نظریه‌ها بیان می‌دارند، قدرت آمریکا رو به افول است.

مساله افول هژمونی آمریکا در آسیای مرکزی

«دانیل پرا» در مقاله‌ای که در این همایش ارایه داد، تلاش کرد با بررسی موردی موضوع افغانستان، به واکاوی مساله افول قدرت آمریکا بپردازد.

به گفته پرا، نمی‌توان خروج دستپاچه آمریکا از افغانستان را به معنای شکست پنتاگون و افول واشنگتن دانست چرا که هدف آمریکا از حضور و جنگ در افغانستان ملت‌سازی نبوده است ، بلکه کاهش تهدیداتی بوده که از منبع افغانستان، خاک آمریکا را مورد تهدید قرار می‌داده است. این نکته‌ای بوده که بایدن صراحتا در زمان خروج از افغانستان هم مورد اشاره قرار داد.

پرا معتقد است که هنوز برای صحبت در مورد افول هژمونی آمریکا زود است و تاریخ به ما آموخته که حتی پس از عقب نشینی از سایگون (جنگی که ایالات متحده واقعاً در آن جنگید، نه مانند افغانستان) واشنگتن به هر حال توانست در کمتر از یک زمان بیست ساله به تنها ابرقدرت جهانی تبدیل شود. در واقع، هم در ویتنام و هم در افغانستان، هدف آمریکا پیروزی نبوده بلکه جنگ برای جلوگیری از صلح بوده  تا زمانی که ممکن است.

چالش چندقطبی شدن

«تیم اندرسون» در بخشی از سخنرانی خود در این بخش از نشست، به شکل‌گیری جهان چند قطبی و سویه‌هایی از زوال قدرت آمریکا  اشاره کرد. از نگاه این کارشناس، جهان چندقطبی به معنای شکل‌گیری فضایی است که در آن روابط بین‌المللی غیرهژمونیک برقرار باشد و هریک از بازیگران به زعم خود بر این روابط اثرگذار باشند.

به رغم اینکه اندرسون شکل‌گیری جهان‌چندقطبی را با چالش‌هایی چون توافق بر سر ارزشهای مشترک همراه دانست، ولی نسبت به روند ایجاد این تحول ابراز امیدواری کرد و گفت: ایستادگی در برابر امپریالیسم در حال ایجاد شبکه‌ای از مقاومت آن‌هم در سطحی فراقاره‌ای به ویژه در آمریکای لاتین، آمریکا، آفریقا، آسیا و غرب آسیا است؛ شبکه‌ای که به طور گسترده هژمونی آمریکا را به چالش خواهد کشید.

از نگاه این کارشناس، افول قدرت آمریکا در مناطق مختلف جهـان از غـرب آسـیا تـا شـرق آسـیا از آمریکای لاتیـن تـا اروپا قابل مشاهده است و همچنین ظهور قدرت های نوظهوری چون چین، روسـیه، هنـد، جمهوری اسلامی ایـران، برزیل و ...   افول آمریکا را تسریع بخشیده است.

آیا بازتقسیم جهان بر شکست امپریالیسم دلالت دارد؟

در بخش دیگری از این همایش، «توبیاس پینگ» به بررسی این پرسش پرداخت که آیا بازتقسیم جهان بر شکست امپریالیسم آمریکا دلالت دارد؟

پینگ در سخنرانی خود گفت هرچند آمریکا در برخی از حوزه‌های نفوذ خود در برخی مناطق از جمله خاورمیانه ضعیف شده است، ولی این به معنای افول مطلق آمریکا نیست. از نگاه این کارشناس مسائل آمریکا، این کشور به دنبال ایجاد نوعی هژمونی است که دیگر به سیطره فیزیکی بر مناطقی چون خاورمیانه و چاه‌های نفت، نیازی نداشته باشد.

از نگاه این کارشناس، نهادهای دست‌ساز آمریکایی یا ابرساختارهای ایجاد شده چون بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول، سازمان بهداشت جهانی و... از این پس به جای آمریکا در حوزه روابط بین‌الملل، هژمون خواهند بود. دیکتاتوری دیجیتال توتالیتر جهانی به عنوان بخشی از دستور کار ملت متحد در سال ۲۰۳۰ مطرح است.

به گفته پینگ، آمریکا کنترل این نهادها را در دست دارد و با ایجاد پدیده‌هایی چون هویت دیجیتال، ردیابی جریان نقل و انتقال پول و کنترل جریان اطلاعات، ایجاد نوعی جدید و فراگیر از هژمونی را در سر می‌پروراند.

پینک معتقد است، کشورهای مستقل باید از طریق پیش‌بینی و برنامه‌ریزی برای اقتصاد پسانفتی،  همکاری با یکدیگر، ایجاد حقه‌های ارتباطی و ایجاد بازدارندگی هسته‌ای، در برابر این موج جدید هژمونی برای خود ایمنی ایجاد کنند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha